مطالب معماری Architecture Topics

مطالب معماری Architecture Topics

نوشته هایی بر اساس نفسهای یک معمار --- استفاده از مطالب تنها با ذکر نام وبلاگ مجاز می باشد
مطالب معماری Architecture Topics

مطالب معماری Architecture Topics

نوشته هایی بر اساس نفسهای یک معمار --- استفاده از مطالب تنها با ذکر نام وبلاگ مجاز می باشد

سیدهادی میرمیران به روایت تصویر ( ۱ )

گزارش تصویری اول از زندگی مهندس سید هادی میرمیران معمار پرافتخار ایرانی

تقدیر سازمان نظام مهندسی ساختمان از مهندس سید هادی میرمیران

سازمان نظام مهندسی ساختمان کشور در تاریخ پنجم دی ماه سال هزار و سیصد و هشتاد و یک به مناسبت اولین سال بزرگداشت روز مهندسی از خدمات و یک عمر تلاش حرفه ای مهندس سید هادی میرمیران تقدیر به عمل آورد.

پریتزکر در شانزه­لیزه قدم می­زند

این بار قرعه به نام ژان نوول فرانسوی افتاد و او وام­دار جایزه بزرگ معماری، "پریتزکر" در سال 2008 شد. دریافت چنین جایزه­ای در سن 58 سالگی، بی­شک یکی از بهترین خاطرات دوران کاری وی خواهد بود. دوست عزیز وبلاگ نویس، حسام­الدین عتیقی در نقل قولی از دوست فرانسوی خود، مطلبی تحت عنوان " همیشه بهترین­ها برنده نمی­شوند" نوشته بودند، این نوشته، حکایت از شخصی مادی­گرا، خسیس و دیکتاتور به نام "ژان نوول" داشت و باقی ماجرا در مورد معماری متوسط او بود. به نظر من معماری نوول مانند منحنی سینوسی است، گاه در اوج، گاه خوب و گاه ... یک فلارمونیک جالب، یک لوور (لوورک!) و ... او معمار پرکاری است یا به روایتی قبضه­گر بازار کار! با این حال فکر می­کنم امسال می­توانست نوبت او باشد و او معماری است که بسیاری از ما،کارهایش را دنبال و تحسین می­کنیم. در مورد اخلاقیات وی نمی­توانم چیزی بگویم و  اینکه برداشت یک نفر، تنها می­تواند دربردارنده یک زاویه از درون فرد دیگر باشد. پارسال و در همین ماه، "نوول" در مصاحبه­ای با Designboom، به سوالاتی پاسخ داده بود که بخشی از آن را در اینجا می­خوانیم.

به نظر شما در طول روز بهترین زمان، چه موقعی است؟ در اصطلاح می­توان گفت من "پرنده شب"، هستم و شب را ترجیح می­دهم.

به چه نوع موسیقی علاقه دارید و گوش می­کنید؟ من به موسیقی که دوست دخترم ترجیح می­دهد، گوش می­کنم، برای اینکه چیزهای زیادی را می­توانم کشف کنم. من صدای انسان­ها، اپرا و آهنگ­های مذهبی را دوست دارم.

چه کتاب­هایی را همیشه می­خوانید و در حقیقت کتاب­های بالینی شما هستند؟ کتاب "The book of disquite" نوشته "Fernando Pessao". برای اینکه پیام آور صلح و دوستی است. در این کتاب درس­هایی فلسفی وجود دارد، وقتی شما انسانی مانند من باشید که پر مشغله و کمی عصبی هستم، چنین چیزهایی می­تواند لازمه ادامه زندگی باشد.

آیا به رادیو گوش می­کنید؟ در ماشین

اخبار را چگونه تعقیب می­کنید؟ من هر روز روزنامه می­خرم و هر هفته، مجلات را تهیه می­کنم، چون زیاد مسافرت می­کنم.!I am a paper eater

چه نوع لباسی می­پوشید؟ من لباس سیاه را ترجیح می­دهم. سیاه در بهار، پاییز و زمستان، ولی در تابستان، هنگامیکه در جنوب فرانسه هستم، بطور کامل، سفید می­پوشم.

حیوان خانگی دارید؟ در واقع نه، البته چند تا پشه!

آیا با سایر طراحان در کارتان بحث و مشورت می­کنید؟ من در مورد معماری با بسیاری از دوستانم بحث می­کنم، به خاطر اینکه با بسیاری از شرکت­های مشاور در ارتباطم و آن­ها را سازماندهی می­کنم، من یک بحث را به دفعات متوالی ادامه می­دهم، ما به طور مشابه فکر می­کنیم. برای هر پروژه، یک تیم خوب از شرکت­های مشاور برای انجام کارهای مختلف، پیدا می­کنم. اما بدبختانه، در فرانسه مکانی به نام "سالن معماری" برای این گفتگوها وجود ندارد.

کجاها طراحی می­کنید؟ در تختخوابم، کنار یک میز در رستوران هنگامیکه با دیگران صحبت می­کنم و بیشتر اوقات در روی میز برزگی در دفتر کارم. پژوهش­های من همیشه حول ایده­های اختصاصی بوده­اند، من دوست ندارم که کلمات همسانی را تکرار کنم و معماری یکنواختی در تمامی نواحی انجام دهم. من همیشه چیزهایی را جستجو می­کنم که به مکان­هایی منحصر بفرد منتهی شود.

آیا کار معمارانه­ای در گذشته وجود دارد که بر معماری شما تاثیر گذاشته باشد؟ من به مساله نور در معماری بسیار حساس هستم، بسیاری از کاتدرال­ها و کلیساهای قرن یازده و دوازده مانند "Saint Chapel" در پاریس، این چنین بوده­اند.

آیا توصیه­ای برای جوانان دارید؟ من از نصیحت کردن خوشم نمی­آید. هرکسی داری خرد شخصی است که نیاز است آن را تجزیه و تحلیل کند و مسیر خود را بیابد. و...

این هم بخشی از روزمرگی­های یک معمار، احتمالا با جزئی از زوایای دیگر شخصیت او هم آشنا شدیم، خلاصه که آقای نوول پریتزکر مبارکتون باشه!  

پی نوشت:آقای نوول در Designboom متولد سال ۱۹۵۰ و در سایت پریتزکر متولد سال ۱۹۴۵،اعلام شده اند. با این حساب در آستانه یک تولورانس ۵ ساله (۶۳-۵۸) به این جایزه دست پیدا کرده اند!

منبع : فضای رویداد - اولدوز فضلعلی

سانتیاگو کالاتراوا

سانتیاگو کالاتراوا معمار و هنرمند اسپانیایی

Santiago Calatrava

معمار – مهندس – هنرمند اسپانیایی سانتیاگو کالاتراوا برنده مدال طلای 2005 موسسه آمریکایی معماران AIA

آرشیتکت ٬ هنرمند و مهندس سانتیاگو کالاتراوا در ۲۸ ژولای ۱۹۵۱ در شهر والنسیا در کشور اسپانیا متولد شد.

کالاتراوا یک نام اشرافی است که از شوالیه های قرون وسطایی گرفته شده است.

خانواده کالاتراوا دارای صادرات کشاورزی وسیعی بودند که این امر در زمان دیکتاتوری ژنرال فرانکو بسیار نادر بود ودارای وضع مالی خوبی بودند.

کالاتراوا دوران ابتدایی را در والنسیا گذراند و موقعی که ۸ سال داشت به مدرسه هنر و صنعت وارد شد در آنجا  مهارتهای فرمی کشیدن و نقاشی کردن را یاد گرفت.

وی دوران تحصیل خود را در والنسیا به پایان رساند و به پاریس رفت و در رشته بوم شناسی ثبت نام کرد ولی به زودی فهمید که علاقه ای به آن ندارد.

او سپس به والنسیا باز گشت ودر دانشکده تکنیکهای ساختمانی والنسیا ثبت نام کرد.و تحقیقات و تالیف هایی نیز در این دانشکده داشت.

ولی قانونهای محکم ریاضی و استفاده معماران قدیمی از ریاضی او را به سوی استفاده از این رشته در معماری سوق داد... 

معمار – مهندس – هنرمند اسپانیایی سانتیاگو کالاتراوا برنده مدال طلای 2005 موسسه آمریکایی معماران AIA است.

 

از پروژه های اجرا شده کالاتراوا می توان از توسعه موزه هنر میلواکی (Milwaukee) ، پل معلق Sundial ، کالیف (Calif) و استادیوم المپیک تابستانی 2004 آتن نام برد.

همچنین کالاتراوا در حال طراحی مرکز حمل و نقل مرکز تجارت جهانی
“WTC”و برج "Turning Torso" سوئد است.
فرم های کالاتراوا با عنوان
"elemental and lyrical" خوانده می شود که شاید بتوان آن را در فارسی به "خالص و موسیقیایی" تعبیر کرد.


او شصت و یکمین برنده مدال طلای
AIA است و مدال طلای خود را در11 فبریه 2005 طی مراسمی در موزه ملی ساختمان واشنگتن دریافت خواهد کرد.

 

بررسی معماری تحسین برانگیز کالاتراوا - ترجمه : امیر اصلان معصومی

سانتیگو کالاتراوا ، مهندس هنرمند معمار ، کسی که بلند پروازیهای شاعرانه ساختمانها و پل هایش کوله باری از تحسین بین المللی را به همراه داشته است . در دوم دسامبر امسال منتخب هیئت AIA جهت دریافت مدال طلا شد . این مدال بزرگترین افتخار این موسسه است که به شخصی اعطا می شود . دریافت مدال طلا یعنی تصدیق و برسمیت شناختن شخصی است که او کاری با پشتوانه با معنی که بیشترین تاثیر ماندنی را بروی تئوری و عمل را در معماری داشته است .کالاتراوا این هدیه را به همراه مدال از موسسه معماری آمریکا در یازدهم فوریه 2005 در محل ساختمان موزه بین المللی در واشنگتن DC دریافت داشته که این خود تاکیدی بر هنر معماری وی می باشد .

وی پس از نشست هیئت AIA گفت وقتی این خبر در زوریخ و از طرف مدیر ایوژنس هاپکینز به من رسید گفتم " شگفت آور است . متشکرم . من خیلی احساس افتخار می کنم " و در هنگام دریافت جایزه گفت (( من سعی خواهم کرد در این سطح افتخار برای باقیمانده مسیر زندگی ام بمانم و به شما افتخار می کنم و به کارم .)).

سانتیگو کالاتراوا در والنسیای اسپانیا در سال 1951 متولد شد . او تحصیل هنر را از 17 سالگی آغاز کرد و از سال 1981 کارهای معماری خود را پس از تکمیل تحصیلات ، در زوریخ بصورت تخصصی آغاز کرده است .

 

ظرافت و سادگی

 

فرمها و عناصر شاعرانه معماری کالاتراوا در سراسر گیتی شناخته شده و تحسین برانگیز است . همچنین در کار اخیر طراحی کلیسا مانند مرکز تجارت جهانی قطب حمل و نقل که با بودجه 2 بیلیون دلاری در فضای بازی طراحی شده و ارتباط و هارمونی مناسبی که با ترنها ، مسافرین برون شهری و خطوط ترن زیرزمینی دارد مشابهت زیادی به سایت این مرکز تجارتی داده است . از طرف دیگر در سال 2004 ، میلیونها نفر از هارمونی خلق شده در المپیک بازیهای تابستانی در آتن به خاطر طراحی جامع و زیبای کالاتراوا ، و به خاطر طراحی تماشایی استادیوم المپیک و مجموعه آن، وی را تحسین کردند. از جمله کارهای اخیر برجسته کالاتراوا طرح توسعه موزه هنری میلواکه که از سال 2001 کار ساخت آن آغاز شده است می باشد که این نخستین ساختمان وی در آمریکا است.

همچنین فرودگاه سوندیکا و بیلبو در سال 2000 و پل جیمز در دوبلین در سال 2003 و تالار کنفرانس تنریفه در سانتاکروز و جزیره قناری در سال 2003 و چندین پل زیبای دیگر در نقاط مختلف جهان .

آخرین ساخته کالاتراوا ساختمان هنرها و علوم در شهر والنسیا می باشد . همچنین وی در حال حاضر مشغول طراحی مرکز سمفونی آتلانتا می باشد.

او دو بار در سال 2004 و در سال 2002 کاندیدای دریافت جوایز AIA شده بود و در باره معرفی وی آقای ادوارد کورت مدیر برگذاری FAIA نوشت (( سانتیگو کالاتراوا تجلی مجسمی از درک مهندسی در زمینه معماری است و اینکه کارهایش مشابه موسیقی به موزونی ای همچون یک ارکستر می باشد . معماری او محظوظ کننده و الهام دهنده معانی جدیدی است که هر زمان پس از دیدار به ما نشان می دهد . )). همچنین کمیته نوشت (( کار سانتیگو کالاتراوا جستجوی ماهیت هستی در معماری است .)).

در هر حال معماری وی الهام بخش و بیان کننده انرژی روح انسان و توسعه تخیل بشری است که ما را دلشاد و شگفت زده کرده و کار او که به شکل تندیسی با ساختار دینامیک که نشاندهنده روح انسانی در خلق محیطی برای زندگی ، بازی و کار ماست .

 

ساخت پل ها

 

کالاتروا این بومی اهل والنسیای اسپانیا ،کسی است که با گذشته غنی معماری قرون وسطی ای که به او به ارث رسیده ، در واقع آموزاننده رسمی آن دوران می باشد . او در زمان نوجوانی وقتی که اسپانیا در دیکتاتوری به سر می برد برای آسایش از محدودیت سفر کرد و این مسئله به او اجازه داد که مطالعاتش را در پاریس و سوئیس همچون یک بورسیه ادامه دهد . او فوق لیسانس خود را از والنسیا و دکترا را از ETH زوریخ دریافت کرد .

کالاتراوا نخستین دفتر خود را در زوریخ تاسیس کرد که خیلی زود تحسین همگان را در طراحی پل برانگیخت . او کار خود را با طراحی پل باخ درودا و در سال 1984 برای بازیهای المپیک بارسلونا شروع کرد .

از جمله شاهکارهای او در پل سازی ، پل زیبای آلامیلو در سال 1992 و پل بیلبائو در سال 1997 و پل آلامدا در سال 1995 می باشد . تاسیس دومین دفتر وی در پاریس در سال 1989 همزمان با طراحی ایستگاه فرودگاه لیون بود که در سال 1994 تکمیل و به بهره برداری رسید . همزمان با این کار او عمارت BCE را در تورنتو طراحی کرد . سومین دفتر او در والنسیا در سال 1991 با شروع کار بروی شهرک علم و هنر که یک مجموعه کامل فرهنگی است تاسیس شده است .

 

موزه هنر میلواکه

 

این موزه که در آمریکا واقع شده اولین ساخته این هنرمند در آن کشور می باشد . پس از ساخت این موزه بسیاری از هنرمندان آمریکا طراحی زیبای آن را ستودند و این مسئله خود بازشدن درهای جدیدی به روی هنرمند معمار گشود و در مجلات معماری و طراحی آمریکا مقالات بسیاری در مورد آن نوشته شد. این موزه در بین سالهای 1991 تا 2001 ساخته شده است که در واقع یک مجموعه هنری کامل و بی نظیری می باشد . این موزه دارای عرفه های متنوع که سازه آن متحرک به صورت بادگیر روزنه دار با قابلیت باز و بسته شدن (Brise Soleil )و همچون یک پرنده بزرگ می باشد. برخی نیز آن را تداعی کننده کشتیهای قدیمی می دانند .

از مشخصات جاذب این موزه قابلیت باز و بسته شدن آن است که طلوع و غروب خورشید در طول روز مهیا کننده سایه های زیبا در داخل موزه بوده که به راستی تجسم جذابیتهای شهرنشینی را به ما نشان می دهد . کارشناسان اجرای طرح کالاتراوا را بسیار کمتر از قیمت تمام شده آن می دانستند در صورتیکه هزینه نهایی 120 میلیون دلار شد در حالیکه هزینه اولیه 35 میلیون پیش بینی شده بود یعنی نزدیک به 345 درصد افزایش . به همین دلیل مدیران محلی نتوانستند از عهده هزینه برآیند و مابقی طرح را به فاینانس گذاشتند تا بتواند هزینه ها را پوشش دهد.

ساختمان اصلی موزه به طول 134 متر و با عرض 37 متر که ارتفاع تا سقف 11.3 متر می باشد .

 

مجموعه ورزشی المپیک آتن – یونان

 

این مجموعه زیبا در سال 2004 برای بازیهای المپیک و پارا-المپیک ساخته شده که از کالاتراوا دعوت شد که طرح جامع و معماری آن را ارائه دهد .

وی ورودی زیبا و دلباز بهمراه طراحی منظر فوق العاده بهمراه مجموعه بازار و سالن آمفی تئاتر بصورت بازارچه مانند ( Plazza ) در کنار عناصر کار شده با آب و عناصر تاریخی بصورتی که جوابگوی مسائل حمل و نقل نیز باشد را طراحی نمود .

خلاقیت هنری به همراه رعایت تکنیکهای طراحی از عناصر شاخص کارهای این هنرمند معمار می باشد که می تواند به عنوان سرمشقی برای هنرمندان کشور عزیزمان ایران مطرح شود که الهام از طبیعت ، رعایت نکات علمی ، استفاده از پیشینه تاریخی و در یک کلمه فرهنگ گذشته چگونه توانسته است در خلق آثاری فوق العاده به یک هنرمند در گوشه ای دیگر از گیتی ، نوید بخش و الهام دهنده باشد.
 خوانندگان عزیز در صورت داشتن سئوالات بیشتر یا درصورت نیاز به تصاویر توضیحات ارائه شده با آدرس پست الکترونیکی من تماس حاصل نمایید . از ارائه نظرات و پیشنهادات نیز دریغ نفرمائید.

در نوشته قبلی در مورد ساختمان بال دار صحبت شد، سانتیاگو کالاتراوا طراح و معمار این سازه کم نظیر معرفی شد، فکر کردم بهتر باشه کمی بیشتر از این معمار بدونیم.

سانتیاگو کالاتراوا ، شخصیتی که بیشتر به واسطه فعالیتهای معماری اش شهرت یافته است ، به هنر به عنوان انگیزه و محرکی برای خلق آثارش می نگرد . شیفتگی و تمایل وی به هنر در طی سالها را می توان در تعداد مبهوت کننده طراحی ها و مجسمه هایش تا به امروز ، درک کرد .در طی 20 سال گذشته ، وی بیش از 65000  اسکیس و طراحی در آرشیوش  جمع آوری کرده است . [   یعنی به طور متوسط روزی 9 شیت طراحی می کرده !! اونم طرح هایی که بدرد آرشیو شدن می خورده !آخر  پشتکار و فعالیت ! ]

کالاتراوا  بیان می کند که گوناگونی و تنوع در طراحی هایش  منعکس کننده اهمیتی است که وی به هر جزء می دهد ، به گونه ای که حتی اندازه و کیفیت کاغذ ، ایجاد کننده یک گفتگو میان خود و طراحی است .کتاب Santiago Calatrava Artworks یا آثار هنری کالاتراوا ، دربرگیرنده حدود 200 اسکیس ، آبرنگ و ترسیمات مجسمه هایی می باشد که وی آنها را مبنای طرحهای معماری اش قرار داده است .

بسیاری از موضوعات و فرم های ارایه شده توسط او در این سطح ، به مجسمه هایی تبدیل شده اند که منبع الهامی برای پلها ، ایستگاه های قطار ، فرودگاه ها ، موزه ها و حتی میزهای غذاخوری بوده اند .
اسکیسهای اولیه کالاتراوا چندان حال و هوای معماری را ندارند ، تنها در مراحل اصلی طراحیست که واقع گرایی این اسکیس ها نمود می یابد . به هر حال وی از همان ابتدا که به دنبال بیانی هنری است ، نوع تفکر واقع بینی را نیز کنار نمی گذارد .

 همچنین کالاتراوا  چندین هزار طراحی از بدن انسان دارد که اکثر آنها بدون آنکه از روی مدلی خاص کشیده شده باشند ، تصوری ترسیم شده اند . شیفتگی شدید او به این زمینه در پرتره ها ، پیکرهای فردی و جمعی و پیکره هایی که تکامل یافته و در یک پروسه طراحی معماری دخیل شده اند ، بازتاب می یابد.

تعدادی دیگر از طرحهای وی شامل مجاورتی از مکعب ها و بدن انسان در حالت های مختلف هستند . برجسته ترین این نوع آثار ، تنشی پویاست که در نزدیک شدن پیکر یک دونده و تعدادی مکعب حاصل شده است .

 

 

کالاتراوا خود را یک طراح نمی داند .طراحی با کارش آمیخته شده و آنرا راهی دیگر برای کسب پتانسیل ایده هایی بر می شمرد که او را مجذوب می کنند .

 میزهای او از پویاترین طرح های مبلمان هستند . تعداد قابل ملاحظه ای از اسکیس ها ، نمونه های اولیه و میزهای ساخته شده وی بر پایه پیکر انسانی است که زانوها ، بازوان و یا سر ، شیشه ای را در بالا تحمل می کنند .این ترسیمات در واقع مجسمه هایی هستند که با سطح صافی که بر روی آنها قرار گرفته تغییر شکل عملکردی یافته اند ، به گونه ای که به جزئی اصلی از کل فرم تبدیل شده اند .

طرح ها و مجسمه های او را می بایست به عنوان کارهایی هنری در اصالت خودیش نگریست . در عین حال ، در اولین گام ها از پروسه خلاقیت کالاتراوا ، آنها یک لابراتوار یا فضایی برای رشد و جهت گیری کانسپت ها شکل می دهند ، تا وسیله ای شود برای روح بخشیدن به افکار و تجزیه وترکیب فرمها . این لابراتوار مخزنی را از ایده های گوناگون فراهم می آورد که از گفتگوی با طبیعت و  با فرمهای آشکار در تاریخ هنر و معماری [ ؟ ]ناشی می شود . در اینجا  خاطرات گذشته با تصوراتی از دنیای آینده آمیخته می شوند - ترکیبی از علم مهندسی ، ریاضیات ، طراحی به خودی خود و پاسخ سازه بویژه به نیازهای عملکردی.

طرح ها و مجسمه های او را می بایست به عنوان کارهایی هنری در اصالت خودیش نگریست . در عین حال ، در اولین گام ها از پروسه خلاقیت کالاتراوا ، آنها یک لابراتوار یا فضایی برای رشد و جهت گیری کانسپت ها شکل می دهند ، تا وسیله ای شود برای روح بخشیدن به افکار و تجزیه وترکیب فرمها . این لابراتوار مخزنی را از ایده های گوناگون فراهم می آورد که از گفتگوی با طبیعت و  با فرمهای آشکار در تاریخ هنر و معماری [ ؟ ]ناشی می شود . در اینجا  خاطرات گذشته با تصوراتی از دنیای آینده آمیخته می شوند - ترکیبی از علم مهندسی ، ریاضیات ، طراحی به خودی خود و پاسخ سازه بویژه به نیازهای عملکردی.

هوشنگ سیحون

معمار مقبره ها و یادها

مهندس هوشنگ سیحون، معمار و طراح

متولد سال ۱۲۹۹ تهران

فارغ التحصیل دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران

دانش آموخته دانشکده هنرهاى زیباى پاریس (بوزار) درمعمارى

رئیس دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران یک دوره

تدریس معمارى در دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران

عضو انجمن شوراى ملى باستان شناسى، شوراى عالى شهرسازى، شوراى مرکزى تمام دانشگاههاى ایران و کمیته بین المللى «ایکوموس» (وابسته به یونسکو) پیش ازانقلاب

چاپ ۳ کتاب «معمارى سیحون» ، «نگاهى به ایران (نقاشى هاى سیاه قلم) و (نیم قرن آثار معمارى ونقاشى سیحون)»

برگزارى نمایشگاهى مشترک با« پابلوپیکاسو » و « سالوادور دالى» در

«ماساچوست» آمریکا ۱۹۷۲

شهروند افتخارى فرانسه

تهیه فیلمى درباره آرامگاه بوعلى سینا به کارگردانى امیرشمخانى

داراى نمایشگاه دائمى در کلکسیون دانشگاههاى هاروارد، ام آى تى، دانشگاه واشنگتن و برکلى

طراح و اجراى تعدادى از مهم ترین بناهاى یادبودى و صنعتى و شخصى درایران مانند آرامگاه بوعلى سینا (همدان)، مقبره عمرخیام نیشابور، مقبره و موزه نادرشاه (مشهد)، مقبره کمال الملک، بانک سپه تهران و...

محمد شمخانى: تظاهرات معمارى مدرن و معاصر ایران آنقدر پراکنده و پوسته پوسته است که خیلى راحت نمى توان به صورت بندى آن پرداخت و از دوره یا دوره هاى مشخص سخن گفت. با استناد به همین آثار و آفرینه هاى جسته و گریخته و با نیت و درک و دریافتى تاریخى و تقویمى از این خط سیر نامنظم، اما کسانى آمده اند و آن را به ادوارى کوتاه برگردانده اند و تفسیرى از آن ارائه داده اند. به مدد چنین تفاسیرى است که مى توان مهندس» هوشنگ سیحون «را یکى از سرآمدان معمارى معاصر ایران و یکى از هنرمندانى دانست که در دوره اى خاص خوب درخشیده است.

دوره اى را که سیحون درآن به آفرینش بناهاى یادبودى و یادواره اى مى پردازد، مهندس« نادر اردلان »در دانشنامه ایرانیکا، دوران « پیدایش نمادهایى از یک هویت ملى روزافزون» مى نامد و بناهاى خلق شده درآن را که« تصاویر گذشته اى افتخارآمیز مانند آرامگاههاى نوبنیاد یا بازسازى شده دانشمندان، شاعران و قهرمانان ملى » و... به شمار مى آمدند « اغلب کوچک و با طرح هایى هنرمندانه »و اجراهایى خوب برمى شمارد که « گواه تحصیلات طراحان ایرانى در پاریس قبل ازجنگ » جهانى دوم به حساب مى آید.

نخستین اثرى که مهندس سیحون ازخود به جا گذاشته ، آرامگاه بوعلى سیناى همدان است که طرح آن در ۲۵سالگى و هنگام تحصیل در دانشکده هنرهاى زیباى پاریس (بوزار) ارائه مى دهد و درمسابقه اى که « انجمن آثار ملى» آن زمان به مناسبت بزرگداشت هزاره بوعلى سینا از سوى یونسکو برپا مى کند، جایزه اول را به دست مى آورد. جایزه اى که ساختن مقبره بوعلى سینا بود و ساختمانى که در ۲۸ سالگى او آغاز و در سى سالگى اش به پایان رسید. وقتى سال گذشته و در یک گفت وگوى اختصاصى از مهندس سیحون پرسیدم که :  « چطور آن همه عبارت پراکنده ونمادها ونمودهاى تاریخى هم روزگار را دریک ساختار پلى فونیک گنجاندید، که در نهایت از آن یک صداى ارکسترال و هماهنگ به چشم و گوش بیننده برسد؟ » اوپاسخ داد: « آرامگاه بوعلى تنها یک آرامگاه یا مقبره نیست، بلکه آرامگاه یا مقبره جزئى ازکل است که یادبود بوعلى است. من خواسته ام با عوامل و عناصر معمارى چه از نظر شکلى وچه از نظر عددى ، از راه نماد و سمبل، شخصیت بوعلى را بیان کنم. و این موضوع در ایران یا سایر جاها معمول نبوده است. شکى نیست که براى هماهنگ کردن این عناصر ممارست و پیگیرى ومطالعه فراوان لازم است که در موقع خود سعى کرده ام کوتاهى نکنم. پس با یک نوع دانش فراگیر در ترکیب و تلفیق این عناصر کوشش خود را به کار برده ام تا چیزى به دست بیاید که در برابر دید شما است. این را هم بگویم که در تمام کارهایم جزئیات ، هر قدر بى اهمیت ،از ذهن من دور نبوده و به فراموشى سپرده نشده است ».

در این گفت وگوى طولانى که قرار بود در کتابى بیاید مهندس سیحون در پاسخ به پرسشى که از او درباره توصیف چشم انداز کلى آثار نوستالژیک اش مى کنم، چنین مى گوید:« بارها و بارها به هنرجویان خودم که در حقیقت یاران هنرى من هستند گفته ام: ما از دو هزار و پانصد سال پیش تا به امروز پیشکسوتانى داشته ایم که براى ما بى اندازه گرامى و محترمند. رسالت، به ما حکم مى کند که امروز کارهایى را که در عالم معمارى وهنر از هر نوع انجام مى دهیم عمیقاً در جایگاهى باشند که درمقابل این پیشکسوتان خجل و شرمنده نباشیم. بنابراین با تمام وجود وعشق بى پایان دست به کار شویم تابه نتیجه مطلوب برسیم. به این کارها که نام بردید(آرامگاه بوعلى سینا، خیام، کمال الملک، نادرشاه و...) با خاطراتى پر از شور و هیجان نگاه مى کنم و به نظرم مى رسد که چقدر نگفته ها دارم که بایدگفته مى شد و افسوس که نیمه کاره ماند. در پدید آوردن این کارها هدفم ابداً تقلیدگذشته نبوده است، بلکه روح و جان ایران مطرح بوده است که با ابزار امروزى باید شکل مى گرفت وخودنمایى مى کرد.»

او همچنین به این پرسش که « اگر مى خواستید با همان روحیه به معمارى بپردازید و مجبور به ترک ایران نمى شدید، پروژه بعدى تان چه بود وچه مى توانست باشد؟ » چنین پاسخ مى دهد:« در پاسخ این سؤال باید بگویم که موضوع یا پروژه خاصى مورد توجهم نیست. اما آنقدر ایده ها و حجم ها و شکلهاى متعدد در ذهنم مى جوشد و در حرکت است که گفتنى نیست و متأسفم چرا امکان پیاده کردن آنها روى خاک کشورم مقدور نیست. حیف و صدحیف. »

این اواخر و بعد از دو دهه سکوت و سردرگمى، پیشنهادهایى دوباره به مهندس سیحون شد که به ایران بازگردد و به طراحى و اجراى آثار مونومنتال دیگرى بپردازد که او هرگز قبول نکرد و فکر کردن به ایران در غربت را به کلنجار رفتن درخاک کشورش ترجیح داد. یکى از آن پروژه هایى که خود من واسطه پیشنهاد آن به این مهندس ارجمند شدم، پیشنهاد طراحى موزه اى با روحیه ساختمانى آرامگاه بوعلى سینا در همدان بود که پذیرفت و اجراى آن را مشروط به نظارت من بر حسن اجراى طرح کرد، که این بار پیشنهاددهندگان نپذیرفتند و بهانه آوردند!

وقتى از مهندس سیحون پرسیدم که« آیا هنوز خودتان را به لحاظ عاطفى یک شهروند ایرانى مى دانید یا نه؟ و آیا هنوز تحولات فرهنگى و هنرى و اجتماعى این کشور برایتان مهم و جالب هست یا نه؟ »او در پاسخ به این آخرین پرسش ام چنین مى گوید:« افتخار مى کنم که ایرانى هستم و افتخار مى کنم که درموقع تولد، ایران عزیز به من این امکان را داده است که پایم را روى خاک مقدسش بگذارم. هیچ گله اى از هیچ کس ندارم و مى دانم بى مهرى ها قطعاً از روى عدم آگاهى نسبت به درون و ضمیر من بوده است.

تمام تحولات فرهنگى و هنرى و اجتماعى کشورم دقیقاً مورد توجهم مى باشند. کوچکترین تصرف، کوچکترین ناملایمتى، کوچکترین خرابى نسبت به آثار ایران آنچنان تأثیر نامطلوبى در قلبم مى گذارد که قادر به بیان آن نیستم.

 بعضى دخل و تصرفات در آثار اصفهان و یزد و سایر شهرها که پر از شاهکارها هستند شدیداً مرا متأثر و متأسف مى کند. به طورى که حس مى کنم یک قسمت از وجود ایرانم را مجروح کرده اند و زخم زده اند. به هر حال خودم را فدایى آن سرزمین مى دانم و برایش آرزوى پیشرفت و بارورى دارم. »

یک بخشى از شهرت مهندس سیحون هم به نقاشى ها و به ویژه طراحى هاى او برمى گردد. نقاشى هایى که به نوعى از مینیاتور آغاز شده و در نهایت نیز بدان رسیده است. ماجراى این « فرگشت » را من در نقدى بر آثار او آورده ام و اینجا مجال پرداختن به آن نیست. یکى از مهمترین رویدادها در زندگى هنرى مهندس سیحون که دائم روى آن تأکید مى شود، نمایشگاه هاى مشترک سیحون و پابلو پیکاسو غول هنر قرن بیستم است. در نخستین نمایشگاه مشترک این دو هنرمند که در سالهاى دهه پنجاه در تهران و در گالرى دولتى« مهرشاه » برگزار مى شود، تنها یک بشقاب سرامیک خریدارى شده از آثار پیکاسو به نمایش درمى آید و باقى آثار مربوط و متعلق به سیحون است. برگزارى چنین نمایشگاه به اصطلاح مشترکى و آن هم با چنین عنوانى شاید در تاریخ هنر جهان بى سابقه بوده باشد! داستان نمایشگاههاى مشترک سیحون وپیکاسو به همان نمایشگاه معروف ختم نمى شود و بار دیگر در ماساچوست آمریکا و این بار با همراهى آثارى از سالوادور دالى برگزار مى شود. در این نمایشگاه انگار برخى از منتقدان آمریکایى چنان که مى گویند از کلاف هاى سردرگم سیحون و بافه هاى خط او استقبال مى کنند و از آنها به عنوان آثارى با ارزش و به یاد ماندنى یاد مى کنند.

و اما مهندس هوشنگ سیحون در سال ۱۲۹۹ و در خانواده اى اهل موسیقى به دنیا مى آید.

پدر بزرگ او« میرزا عبدالله » بنیانگذار موسیقى سنتى و معروف به پدر موسیقى سنتى ایران بوده است و مادرش (مولود خانم) از نوازندگان تار و سه تار و معلم زنده یاد« احد عبادى »که دایى سیحون به حساب مى آید. او بعد از راهیابى به دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران استعداد خود را از نقاشى به معمارى توسعه مى دهد و به دعوت « آندره گدار» (رئیس اداره باستان شناسى وقت ایران) براى ادامه تحصیل راهى پاریس و دانشکده هنرهاى زیباى پاریس (بوزار) مى شود و حدود ۳ سال تحت تعلیم « اوتلو زاوارونى » به تکمیل دانش معمارى خود مى پردازد و در سال ۱۹۴۹ به درجه دکتراى هنر مى رسد.

مهندس سیحون بعداز طراحى و اجراى آرامگاه بوعلى سینا (همدان ) پروژه هاى زیادى را طراحى و اجرا مى کند که از جمله آنها مى توان به مقبره عمرخیام (نیشابور)، مقبره کمال الملک (نیشابور)، مقبره و موزه نادرشاه افشار (مشهد)، مجلس شوراى ملى ، موزه توس (مقبره فردوسى )، کارخانه نخ ریسى کوروس اخوان، کارخانه آرد مرشدى ، سازمان نقشه بردارى کل کشور ، بانک سپه (توپخانه )، مجتمع آموزشى یاغچى آباد ، سینما آسیا، سینما سانترال ، کارخانه کانادادراى (زمزم فعلى ) در تهران و اهواز ، کارخانه یخ سازى کورس اخوان و حدود ۱۵۰ خانه و ویلاى خصوصى براى شخصیت هاى مشهور آن زمان اشاره کرد که تقریباً همه به اقتضاى کانسپتى که داشته اند از مصالح ساده و مقاوم محلى تشکیل شده اند و آموزه هاى کلاسیک بوزار پاریس در آنها پیاده شده است.

سیحون همچنین در طول آن سالها عضو شوراى ملى باستان شناسى ، شوراى عالى شهرسازى، شوراى مرکزى تمام دانشگاههاى ایران و کمیته بین المللى

« ایکوموس» (Icomos) بوده و به مدت ۱۵ سال مسؤولیت مرمت تمام بناهاى تاریخى ایران را برعهده داشته است.

از دیگر مسؤولیت هاى مهم این معمار و مهندس ایرانى، یکى هم ریاست دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران در یک دوره و سالها تدریس معمارى دراین دانشکده بوده است که در آن دوره شاگردان به نسبت موفقى تربیت مى شود.

مهندس هوشنگ سیحون بیش از دو دهه است که در ونکوور (کانادا) زندگى مى کند و در آنجا به طراحى و نقاشى و تعلیم هنر مشغول است و هر از گاهى بزرگداشتى از سوى برخى مجامع خصوصى و دولتى و دانشگاهى خارج از کشور براى او برگزار مى شود.

www.rokhbam.ir

حسن فتحی در ( روستای اگورنا)

آنچه که به عنوان تلاش چند روزه تقدیم می گردد حاصل کنکاش و تحقیق پیرامون روستای (الگورنا) در غرب رود نیل واقع در مصر می باشد که معمار نامی معاصر دکتر حسن فتحی به عنوان کار اجرایی در طی 3سال  با طرح و تئوریهایی پیش تنیده شده انجام داده است. مطالب و توضیحات ای که درذیل تقدیم می گردد تلخیص و برداشت های شخصی و در نهایت تالیفی است از سایت های اینترنتی و کتاب مشهور ایشان " معماری برای مستمندان " که همگی به زبان انگلیسی بوده و ترجمه چندی از دوستان میباشد. نوشته های مذکور حاصل مداقه و تفکر در این ترجمه ها و تالیفی از آموخته هایم بوده است. لذا از آوردن مراجع در متن خودداری کرده و اشاره به آنان را به آخر همین متن  واگذاردم.

همچنین تمام عکسهای موجود از این مجموعه را میتوانید در www.arc.net/digital library ببینید .

 

امید آنکه استفاده نموده و کاستی ها را بر من ببخشید.....

 

با سپاس فراوان

 

 

حسن فتحی یک درخشان معمار مشهور است که به واسطه ی تئوری هایی که در مصر و دنیای عرب و آفریقا و نیز آمریکا به کار برده شناخنه می شود. دکتر حسن فتحی در 23 مارچ سال 1900 میلادی چشم به جهان گشود. وی معماری را در مدرسه مهندسی مصر و سپس در دانشکده هنرفرانسه فرا گرفت. او یک هنرمند با ذوق و علاقه مند به موسیقی به عنوان یک نوازنده ویولون است.

او یک معلم معماری در دانشکده هنرهای زیبا تا سال 1957 میلادی بود. که به همراه همکارش رامیس واسف ایده مکان و محیط زیست در معماری را به کار گرفته است.

به سال 1945 وی پروژه (روستای الکورنا) را روی کوه غربی نیل در Luxor آغاز کرد. وی در این پروژه تکنیک ساخت و قوانین بنایی حبشه را که اساسا" مبنی بر دیوارهای حمال، سقف های گنبدی شکل و گنبدهایی از آجرهای گلی گرد گوشه بود را به کار بست تا پروژه ی  وی با وجود مشکلاتی که برای تغییر به روستای جدید داشت ؛ به یک کامیابی و پیروزی در سطح محلی و جهانی گردد.

در حال حاضر روستای الکورنا یک محل بزرگ با اهمیت برای هر شخص علاقه مند در زمینه شهر سازی بر پایه عوامل طبیعی و انسان گرایانه و اجتماعی تبدیل گشته است.

در اوایل دهه 60 حسن فتحی از تکنیک مشابهی در ( ا آسیس پاریس ) در الخرگا،  که یک میراث محیطی بر پایه فلسفه معماری اسلامی و مصری بود، بهره جست.

 

 

حسن فتحی معمار نامی و اسلامی تعداد محدودی کتاب در زمینه معماری تالیف کرده است که نامی ترین آنان کتابی است تحت عنوان :        " معماری برای مسکینان " یا معماری فقیر"* که به 22 زبان زنده دنیا ترجمه و تئوریهای موجود در آن در بالغ بر 42 دانشکده از دانشکده های تمام دنیا تدریس میگردد.

  در بین کارهای معروف ایشان:

·         روستای الکورنا در غرب رود نیل

·         روستای پاریس در کویر الخرقه

·         مسکن خود وی در سی دی کریر

·         آلکساندریا ( دارالاسلام ) در مکزیک نو   میباشند.

 

 حسن فتحی جوایز و مدال های بیشماری چون

  • مدال طلای ایلات متحده و جایزه شناخت برای نقش ساختمان سازی برای رفاه مستمندان

  • مدال طلا از سوی فدراسیون جهانی معماری به سال 1977

  • دریافت نام بهترین معمار در سال 1977

  • انتخاب وی به عنوان بهترین معمار در خاورمیانه برای ساخت روستای الکورنا توسط موسسه خیریه آقاخان

 و سر انجام دریافت شش دکتری افتخاری از دانشکده های بزرگ جهان ، سمینارها و کنفرانس های بیشماری از ایرادات ایشان در جهان نگهداری میگردد تا از تکنیک بی همتایشان در معماری همچنان استفاده گردد.

 

 

مشهورترین پروژه فتحی روستای new Quarna  است. تتجربه های شخصی وی در این پروژه را می توان در کتاب معماری برای مسکینان مطالعه نمود.

این کتاب جزئیات تفکرات وی ، فرآیند و درگیری های وی با سیاستهای پیچیده و تئوریهایش در ورای این فرمهای ظاهری ر ا نشان می دهد. در گیری فتحی در این پروژه به چیزی فراتر از یک طراحی ساده باز می گردد.

او یک انسان شناس ، طراح اروپایی ، هنرمند و سیاستمدار میگردد تا در این مجال موفق به اثبات تئوریهایش باشد.

پایه این پروژه یعنی جاگذاری ضروری گورنای جدید به جای گورنای قدیم روند رو به خرابی این روستای تاریخی در دره حبشه واقع در سرزمین مصر است. دلیل دیگر این است که روستائیان گورنا در دزدیدن آرامگاهها و ساخت محصولات مصنوعی جعلی مهارتی شایان ذکر پیدا کرده بودند که در نهایت واقعه کلیدی که خواستار از بین بردن روستا الگورنای قدیم را خواستار شد سرقت یک ویار سنگ بی عیب و نقص برای دیوار یک آرامگاه مشهور بود.

 

زمانی که اداره میراث فرهنگی مصر تصمیم به بازسازی روستا در یک سایت متفاوت را گرفت تحت تاثیر کارهای فتحی برای جمعیت سلطنتی روستائی و خانه خانه نمونه وی در ( ایزبیت البصری ) قرار گرفته و پروژه را به وی به عنوان آرشیتکت و طراح و مجری وگذار کرد.

در این حین فتحی پروژه را بصورت فرآیندی سنتی درآورد و عملا" به صورت بومی کار کرد ، از دیوارهای آجر گلی و سقف های چوبی استفاده نمود هر چند گل برای دیوارها ارزان و سهل الوصول بود لیکن چوب در آن مناطق گران قیمت به نظر میرسید. برای صرفه جویی در هزینه های ناشی از ساخت و ساز و مصالح فتحی از سقف های طاق دار بدون آجراما بدون فرم چوبی شروع به ساخت کرد.

 

 

ساخت جامعه سلطنتی کشاورزی در سال 1941 اولین تجربه وی در سقف های طاقی و قوسی بود. فتحی و تیم وی کوشش بسیاری برای بهبود کار انجام دادند که هیچ کدام راه به جایی نبرد، از شانس خوب وی زمانی که برادرش در مسافرت به منطقه آسوان واقع در جنوب مصر بود فتحی را از مهارت حبشیان در ساختن طاق های بدون مهاربندی آگاه کرد.

به محض بررسی، فتحی تعدادی از استادکاران این امرکه لازم بود تا کارگرانش را آموزش دهند را به خدمت گرفت.سنت و رسم حبشیان در ساخت طاق ها و قوسها بدون مهاربندی ریشه قدیمی تری نسبت به آنچه در سرتاسر مصر رواج دارد را داراست. متاسفانه این فن و دانش توسط رهبران مدرن گرا که کاملا" رسوم کهنه و قدیمی را به نام پیشرفت تکنولوژی خراب کرده اند از بین رفته است.

 

رسوم حبشی تنها به دلیل دور بودن از نفوذ دولت ها زنده مانده است که جای بسی شکر دارد. باز نگری و زنده کردن این روش توسط فتحی تنها در این زمان اتفاق افتاد، چرا که نمونه های ساخته شده اش در جامعه روستایی به زودی در اثر آبی که در پشت طاق آسوان جمع شده بود خراب شد؛ این روشی سنتی را اگر فتحی به 46 بنا  آموزش نمی داد تا روستای گورنای جدید را بسازند ، بی گمان به دست فراموشی ها سپرده می شد.

از آنجا که فتحی سازه آجر گلی را ارزان و در دسترس دید لذا آن را جوابی برای مشکل خانه سازی برای رفاه فقیران و مسکینان روستای گورنا درنظر گرفت که تصمیمی درست و منطقی بود و بعدها مایه سرمشق بسیاری گردید. همچنین مردمی که  تکنیک ساخت خانه های گلی رایاد میگرفتند می توانستند خانه هایشان را یه عوض هزینه کردن برای ساخت ،خود بسازند.

 

 

روستای گورنای جدید شانسی بود تا فتحی در این مجال خویش را ثابت کند وی در این فعالیت با استفاده از ذوق حساس و پویای خویش در معماری فهمید که به ترکیب حساسیت های اجتماعی با تکنیک ساخت سازه هایی با قیمت ساخت پائین نیاز دارد؛ وی به بهترین شکل این عوامل را در طراحی و ساخت این مجموعه رعایت کرد.

 

روستای گورنای قدیم اصلا" از 5 قبیله روستایی ، هریک با رئیس قبیله مجزا تشکیل یافته است.در طرح وی برای گورنای جدید فتحی این رسم اجتماعی را با تقسیم روستا به 4 قسمت ( 2 تا از قبایل که با هم روابطی دوستانه و دیرینه داشتند در یک بخش بودند ) دست نخورده باقی گذاشت.  این طرح با ساخت 2 جاده اصلی به ثمر نشست که در داخل هریک از بلوک های این قسمت ها یک خیابان باریک و بادی برای حرکت آرام ایجاد شد.

 

یکی از عوامل دیگر که توسط فتحی همچنان به شیوه محلی روستای قدیم باقی ماند ساخت اقامتگاههایی بود تا گروههایی به نام (badanas ) در آن تشکیل گشته و زندگی کنند . گرههایی همسایه وار به صورت خوشه هایی یا دسته هایی از خانه در کنار هم زیست کنند.

 

فتحی مخالف خانه هایی بود که با بتون به شکل جعبه هایی بر روی هم ساخته می شدند چرا که آنها را خانه هایی به دور از هماهنگی با پیرامون صحرای سوزان و محیط آرام روستای الگورنا  میدید و آنها را متجاوزانه به معماری عرب و اسلام می دانست؛ نوعی تجاوز در حد فرهنگی و ساختاری. خانه هایی که فتحی برای اینان طراحی میکرد بر پایه سنت ها و فنون قدیمی اسلامی و ترتیب زندگی صحرایی استوار بود. که متشکل از ( kaa ) سالن اصلی، (Iwan ) جایی تو رفته در اتاق و فرمهایی با خاصیت جدا کننده گی فضاهای عمومی و خصوصی بود که بیشترین اهمیت را در ساختار خانه های اسلامی ایفا می کند.

 

 

فتحی درروندی که در پیش گرفته بود نیاز های روستائیان را بوسیله ملاقات با رئیس هر قبیله و گفتگو با مردمان آن قبیله وارسی نمود؛ متاسفانه اهالی روستا بخاطر کینه ای که در دل نسبت به حسن فتحی داشتند من باب نقل مکان موقت به جایی دیگر به وی کمک اندکی برای درک مفاهیم کردند.

 

اما آنچه فتحی با استفاده از ذوق و قریحه ذاتی خویش از این ملاقات به دست آورد و از شیوه زندگی آنان گرفت نیاز ایشان به صورت چاه آب به جای آب جاری ؛ تختهای گسترده در اتاق خواب و برجهای کبوتری ؛ در پروژه خویش پاسخ گفت.

 

همچنین فتحی توسط تعدادی از نشریات طراحی اروپایی چیزهای جدیدی را آموخت! اولین مورد قابل قبول این بود که زمین های کشاورزی اطراف که برای سایت انتخاب شده بودند برای یک شهر 7000 نفری کافی نیست .

 

چاره جویی فتحی برای این موضوع -که به نیروی انسانی ماهر بیشتری نیاز داشت- بدین شکل صورت گرفت که وی زمینهای گوناگونی را در اختیار استاد کاران جهت آموزش پسران شهر قرار داد . طرح khan (مسافرخانه، کاروانسرا) برای فضای آموزش و زمین کار در پشت و بالای مکان فروش و معامله احداث شد . و این نیاز وی و روستائیان را پاسخ گفت.

 

 

مدرسه در گورنای جدید به حمایت قانون ساخت مدارس ملی سرمایه گذاری و ساخته می شد؛ اما فتحی کماکان با همان مشکلات درگیر بود چرا که دولت میخواست ساختمان مدرسه دارای شکل یکسان با ساختمان ها و دارای ویژگی های برتر آب و هوایی و اداب و رسوم گوناگون ساخته گردد.

فتحی در این مورد امیدوار بود که طرح وی تا حدی به یک پیش الگو برای رفاه مصریان درآید؛ که این را میتوان از مداقه در کتاب " معماری برای مستمندان " وی فرض کرد.

فتحی برای رشد و پیشرفت گورنای جدید بسیار امیدوار بود چه آنکه این مورد را میتوان از طراحی یک تئاتر برای مدرسه معماری در این روستای رعیتی ساده مشاهده کرد.

خیال بافی های فتحی در الگورنا ، نمونه یک شهر موفق را ایجاد کرد. جایی که عاقبت مردم بدوی آنجارا برای دستیابی به تفریحات فرهنگی و جامعه ای سالم مرفه و بی نیاز گردانید.

وی تاتر را محلی برای برگزاری تفریحات سنتی چون مسابقه چماق که تا حدی برگرفته از هنرهای رزم و پیکار است در نظر گرفت.

علاوه بر آن اظهارات از درگیری فتحی با آن پروژه چنان عمیق بود و فتحی تا بدان مرتبه از عشق به انسانهای فقیرو کمک برای بهبود  وضعیت زیست محیطی آنان کوشش میکرد که وی اولین نمایشنامه را خویش برای آنان نوشت و به اجرا درآورد . این نمایشنامه به کودکان و مردم این روستا شرایط زیست بهداشتی وراه پیشگیری ازشیوع ویروسی به نام “bilharzia” را آموخت و با استقبال خود مردم مواجه گشت.

 

 

مسجدی که در روستای جدید الگرنا قرار گرفته است محتملا" جای بسیار با اهمیتی است چرا که اولین محلی بود که توسط وی ساخته شده و بطور مداوم نگهداری شده است. وی برای تقدس بخشی به سیمای مسجد الگورنا در ذهن مردمان آنجا از فرم و سیمای مسجد مملوکی در قاهره که برای این مردم بسیار آسنا بود استفاده کرد. تذبیری که در این ساخت به کار رفته، نشان میدهد که مشکلات جامعه و مسئله فرهنگی آنان ریشه در مذهب آنان دارد.

ساختمان گورنا در سال 1945 شروع به کار شد کارگران بیشماری که اغلب از غیر بومیان گورنا بودند تمام وقت در آنجا تحت نظارت مستقیم فتحی کار می کردند. کارگران چنان با اشتیاق و ذوق کار میکردند که گوئی خود در این پروژه سهیم و شریکند در چنین زمانی بود که پروژه سریعا" شروع به پیشرفت کرد و نیاز مبرم به تکیه به دولت داشت لیکن وجوه ساختمان که چنین پیشرفتی را انتظار نداشت به تعویق می افتاد ولی گویی فتحی چیزی برای کارش به عنوان مزد مادی نمی خواست ، فتحی بدون تاخیر و مرتب بر روی شهرک های خویش کار میکرد طوری که در مدت سه سال در130 شهرک بالغ بر 800 خانه ایجاد شد. فتحی بعلاوه مدارس، بازار، تماشاخانه و یک مسجد را نیز به تمامی کار کرد هنوز مردمانی که از آنجا بازدید میکنند در نمای عالی با کشمکش زیادی که در میان مردمان گورنا وجود داشت و نیز مصالح ارزان آنجا در شگفت می مانند.

فتحی بخشی ازهزینه ترمیم بافتهایی با قدمت وپیشینه باستانی را صرف رفاه مردم و شهرکهای اجتماعی- انسانی خویش کرد. فتحی با این روند به زمانی برگشت که کار تدریس انجام می داد و اصول نظری خویش را به خوبی بست و گسترش داد.

وی زمینه خانه سازی با خرج کم و ارزان با روشی زیبامشروط به ساخت خانه های شخصی برای افراد فقیر را هموار کرد ؛ تمامی خانه های موجود در گورنا بی عیب و نقص بودن سازه ها و تئوری های فتحی را به اثبات رساند.  

 

 

روستای جدید تنها در حس مربوطه به درک سریع نقص داشت. از این موضوعات ارائه شده در این بحث درسهای بیشماری می توان گرفت، در کتاب معماری برای مستمندان تالیف حسن فتحی  ازهزینه هایی که فتحی برای ساختن خانه هایی به این سبک کرده چنین برداشت میگردد که برآورد قیمت برای ساختن 20 خانه به سبک وی چیزی در حدود 3000 لیره است که این مقدار برای ساخت همان مقدار خانه با سازه بتنی در حدود 22000 لیره هزینه میگردد؛ حسن فتحی در این پروژه نشان داد که میتوان از مصالحی ارزان برای آسایش مستمندان و نیازمندان خانه هایی در حد خانه های مدرن و پیشرفته با مصالح گران از حیث راحتی طراحی و اجرا کرد. حتی برخی از بزرگترین کارشناسان معماری غرب و ایالات متحده خانه های طراحی شده توسط وی در روستای گورنا را در ورای تمام هیاهوی مدرنیست و مملو از آرامش و خلوص می یابند.     

 

تکنیک هایی که فتحی در این خانه های سنتی و بومی برای بهبود انجام داد در نوع خود بی نظیر بود، وی به دلیل کمبود امکانات و تجهیزات پیشرفته از طبیعت جهت تعدیل آب و هوا وتسهیل زندگی در این نواحی انجام دادکه از آن جمله اند:

 

  • استفاده از پاروی بادی در خانه malkaf

  • بهره جستن از تکنیکی به نام mushrabiya ( سایه خورشیدی ) برای ذخیره انرژی به عنوان یک روش سنتی

 

استفاده از تکنیک mushrabiya دمای هوا را تا 10درجه سانتی گراد بدون نیاز به تجهیزات مکانیکی کاهش میدهد.

 

 

نکته دیگر قابل ملاحظه در این پروژه فضاها هستند که سه فضا در این طرح در نظر گرفته شده ، فضاهای عمومی، نیمه خصوصی ، و فضاهای شخصی ؛ که برای ساختمانهای دهکده به وجود آمد :

 

  1. فضاهای عمومی از خیابان های اصلی چهارگوش مرکزی و ساختمانهایی که به آنها باز میشوند و کاروانسرا، مسجد ، تماشاخانه و تالار دهکده و نیز خیابانهای عریض تشکیل گشته که جریان رفت و آمد در آنها به راحتی و آسانی در آن انجام میپذیرد.

 

  1. فضاهای نیمه عمومی که از خیابانهای دراز و باریک و خودمانی – کوچه ها ی سایه دار و پیچ در پیچ که نزدیک میدان چهارگوش کوچک بصورتی مرکزی تشکیل یافته است.

 

  1. فضاهای شخصی پوشیده از ساختمانها که به یک حیاط باز میگردند و به وسیله یک نرده حصار شده اند. نمونه ای از یک منزل قرون وسطی در قاهره میباشد.

 

  • فضاهای عمومی برای مردان و فضاهای خصوصی برای زنان و فضاهای نیمه عمومی ترکیبی از هر دو می باشند.

  • در فضاهای نیمه خصوصی مکانهایی برای جشن و شادی و مناسبات تشریفاتی و انبار و غیره در نظر گرفته شده است . زنها میتوانند در اطراف محوطه با استفاده از این ویژگی به آزادی قدم بزنند. نقشه دهکده یاد آور شهرهای مسلمانان در قرون وسطی در ذهن هر بیننده ای است؛ که در سال 1978 چهل سال بعد مستقیما" بر روی گورنای جدید طراحی شد که ژورنالیست های غربی به این دانش پژوهان حمله کردند .

 

 

در طرح  شهر مسلمانی قرون وسطی ، یک شبکه بندی از خیابانهایی برای جلسات در مرکز شهر و کمال بهره گیری مطلوب از روانشناسی سبک معماری که در یک نقشه شهر غربی مجسم شده و در نقشه دهکده رعایت گشته و همچنین معمار ( فتحی ) در نظر داشته کلا" در خاج از مجموعه ابزار و عقاید وافکار سال 1940 هستند.

به عبارت دیگر هر بیننده آسنایی با پوزسیون های معماری در برنامه دهکده با یک حقیقت افسانه ای و ساختگی به جستجو و تحلیل قضیه اثبات شده و ایده آل های قابل اعتماد حسن فتحی روبرو می گردد.

دهکده کوهی است مهربان و با مروت و ساکنان شهر بی احساس و تو خالی ؛ حسن فتحی از این مورد به روشنی بهره گرفته که معماری فردی و انسانی ، ترکیب دهنده و راهی است در یک تنوع و گوناگونی .

او همه خانه های دهکده را با استفاده از سقف های گنبدی شکل ساخته که در راس سقف دمای هوا را کنترل و تهویه می کند. این ساختمانها از سیستم تهویه به روش سنتی و به نوعی مدرن که خاص خود فتحی است بهره میبرد. وی در این راه کوشش کرده است تا مشکلات و مسائل مربوط به گرما و سرما در هوا را با استفاده از آنچه بدان اشاره گردید یعنی سایه اندازی حل کند. وی با استفاده از پوشش محدبی شکل - با استفاده از سوراخ هوا -دور از مکان اصلی و زیباشناسی سقف و به دور از یکنواختی و خسته کنندگی، یک منظر استاندارد ایجاد می کند.

حسن فتحی گنبدها و طاق ها و قوسها را به بام یا سقف چها رگوش وصل می کند و مانند دالانی که سایه می اندازد یک محیط جالب فراهم می کند .

وی در ساختمان منازل بیشتر از مصالح ساده و یکنواخت استفاده و از تذهیب و نقوش ساده اسلیمی در مساجد استفاده کرده است، جایی که پنجره ها مندرج و مشبک شده اند در امتداد و موازی اضلاع گنبد هستند ، بعلاوه گنبد بین سه کنج قرار گرفته و همچنین در گنبد ها پرتو های نور از سوراخ و منافذ کانون عبور کرده که از اهمیتهای ویژه و خواص آن است.

 

 

از خواص روشن و واضحی که در کتاب وی بدان اشاره گردیده و وی آن را در این پروژه از تئوری به عمل رسانده این است که ساخت ساختمان باید عاقلانه و متعادل باشد و هوای آرام و ساکن برای مکانهای عبادت و نماز برگزیده گردد ، به گفته وی بکار رفتن خاصیت وجودی زینت در شکل دهی و تعدیل معماری  امری دشوار اما معجزه آساست.

گرچه فتحی درساخت بناهای یادمانی خود از مملوکیان قاهره و عثمانی ها الهام گرفته اما اغلب مناظر جالب توجه او استفاده از گنبد است که به گفته وی: "اهمیت و مقصود عالم هستی را ضمیمه کرده و به آن متصل میکند و این یک نمونه ای از جهان کوچک است، نمونه ای از جهان هستی که مواج شده  و هشت پرهایی که پایه های سه کنج یک گنبد را تشکیل می دهد نمادی از آسمان را تداعی میکند. اینها در هشت جهت با پایه هایی که نگهداشته شده اند نشان دهنده فرشته هایی هستند که تکیه گاه تخت خداوندند ." 

 

منابع:

http://schemas.openxmlformats.org/drawingml/2006/main

http://www.ahram.org.eg/weekly/

University of Chicago Press

www.dailystaregypt.com/article

www.geocities.com/Arc.HassanFathy

http://www.press.uchicago.edu/Images

مان هنر نو ( داوود شهیدی در بیابان بی فریاد )

مان هنر نو همزمان با چهارمین سال فعالیت خود از 28 آذرماه به نمایش تصویرسازی های داوود شهیدی می پردازد . در این نمایشگاه ، 60 اثر از این طراح وکاریکاتوریست معاصر ارائه خواهد شد . همچنین به مناسبت سالگرد در گذشت مرحوم ممیز 24 اثر در ابعاد 70×100 از طرحهای کتاب هفته در باغ گرافیک مان هنر نو در معرض دید عموم قرار می گیرد . مجموعه دائم مان هنر نو نیز از تاریخ 28 آذرماه 1386 درهای خود را به روی علاقه مندان می گشاید . ضمنا اثر گروهی روزمرگی به مناسبت سالگرد چهارم مان هنرنو در کارگاه کشف وخلق مجموعه فوق به نمایش در خواهد آمد . گفتنی است داوود شهیدی متولد 1330 در تهران است   و از دانشگاه بوستون در رشته معماری شهری فارغ التحصیل شده است .

اولین اثر شهیدی که در قالب طنز سیاه در سال 1348 در نـشریه ((نگین )) به چاپ رسید ، مردی را نشان می داد که روی یک صندلی نشسته وبه اسکلت هیولا گونه ای نگاه می کند . او از سال 1346 در کنار احمد شاملو سردبیر وقت مجله ((خوشه )) با این مجله همکاری داشته ودر مجلاتی چون کیهان سال ، آبنوس وتماشا کارکرده است .

مان هنر نو در خیابان شریعتی ، بالاتر از پل صدر ، خیابان شهید میرزاپور ، شماره 33 واقع است .

ویژگی های ساختمان مان هنر نو از زبان طراح و معمار آن : مهندس غلامرضا معتمدی

خانه ای می ساختم ؛ که قرار بود من وشریک هایم را درخود ‏جای دهد ، کنارساختمانی که سالها پیش ساخته بودم ؛ خانه تک ‏تک صاحبانش را از دست داد ؛ دست آخر دو نفر ماندیم ، من ‏وعمید نائینی کم اما نمی آوردم ؛ ادامه میدادم ‏
هر چه فکر کردم ، اجرا کردم ؛ هیچگاه عادت به طراحی روی ‏کاغذ وکشیدن نقشه نداشتم ، در مغزم طرح می کنم ، د ‏رمغزم اصلاح می کنم ، وسرساختمان بامعمار وبنا و آهنگر ‏و‎……‎‏ اجرا می کنم ؛ هر روز گوشه ای ، تنها نقشه ، نقشه ‏های یک صدمی است ؛ که به شهرداری داده می شود ، برای ‏مجوز.‏
مجموعه مسکونی دستور (2) رابراساس فضای منفی طراحی ‏کردم . زمین ساختمان جدید از کوچه ای ورودی می ‏گرفت که 15 متر پائین تر از ساختمان قدیم بود . این ‏ساختمان با اضافه های بعدی شکل ال داشت (‏L ‎‏) ، با ‏حیاطی در جنوب غربی زمین ، با ساختن ، حیاط مرکزی ‏درقلب ساختمان جدید وچسباندن به ساختمان قدیم ، کل ‏مجموعه به شکل یک ‏L U ‎‏ در آمد . پانزده متر بلند تر ‏از کوچة پائینی .‏
‏ حالا دو حیاط مرکزی داشتیم با 7 متر اختلاف سطح ‏وحیاطی در جنوب مجموعه 15 متر پائین تر ، ومیشد از ‏سهیل وارد واز دستور خارج شد . ‏
‏ ساختمان قدیمی ، در گذشته اداری شده بود ‏وساختمان تازه قرار بود مسکونی شود . ـ که نشد ـ ‏این دوساختمان با هم مان هنر نو شد . شرکایم که ‏رفتند ـ کم کم ـ به این فکر افتادم ؛ مجموعة آثار ‏هنری خود رادر ساختمان جدید برپاکنم ، توالت ها ‏وآشپزخانه ها ساخته وکاشیکاری شده بودند ؛ ‏آشپزخانه را تغییر شکل دادم ، در زیرزمین ، انبارها ‏، ودرهم کف اطاق خوابها را حذف کردم ؛ در بالا ‏کارپیش رفته بود ؛ باقی ماند ند ، بـا حذف بعضـی ‏دیوارهـا ،
‏ معتقدم حذف پیرایه های ساختمان ، از اشتباهات ‏معماری مدرن است . منظور گچ بری ، مقرنس ، نماسازی ‏، پنجره سازی و ‏‎…‎‏.. نیست ؛ یا آنکه مجسمه ها رادر ‏نماردیف کنند . ـ آنطور که میکل آنژکرد ـ ویادررف ‏ها بگذارند.‏
‏ راه حل ؟‏
‏ به فکرم رسید :‏
‏ فضای معماری رابه عنصر های ‏اصلی اش تجزیه کنم ، سقـف ، دیوار ، ستون ، کف ، ‏پله ، بادبند ، آسانسور ، سقف های کاذب ، رف ‏و‎……‎‏.‏
این عنصرها را باز طراحی کنم ، آنسان که هر کدام ‏نشانه ازدیگر هنرها داشته باشند ؛ بی آنکه امکان ‏جدا کردن ونام نهادن دوباره بر آنها وجود داشته ‏باشد .‏
‏ مثال ؟‏
‏ پله :‏
پله : عنصری است برای ارتباط سطح های افقی در ‏ارتفاع های متفاوت ، مرکب

   01        02       03            04

از سطح های بالا رونده ودست انداز ، ـ کاملاً عملکرد ‏گرایانه . ـ پله اما می تواند ، درکنار باشد ؛ در ‏میان قرارگیرد ؛ فضابسازد ،‌ بچرخد ، دور بزند ، ‏بالابرود ، رقصان بالا برود ؛ وباترکیب خود ؛ دست ‏اندازها ؛ ودست انداز طبقة بالاتر ، ‏
مجسمه بسازد ، بی آنکه مجسمه باشد ، وباتغییر بافت ، ‏رنگ ، تغییر نور وجنسیت ، فضای پیرامون خود را ـ ‏شکلی ـ تحـرک بخشد .

تبدیل ، عناصر معماری ساختمان به اثرهای هنری ‏، بی آنکه بتوان آنرا از فضا جدا کرد ، ونامی ‏برآن نهاد .(مجسمـه ، نقـاشی دیـواری ، تابـلو ، ‏وفرسک و‎..) را من انسجام نامیدم ، ودواندن نور ‏را برروی آنها میـعان ؛
‏ از نظر من معماری چیزی نیست ؛ جز ، طراحی ‏انسجام های فضایی وترکیب کردن بقاعده وسلسله مراتبی ‏آنها برای دست یافتن به انسجام های کلان تر وپیچیده ‏تر وگرنه پرداختن به عملکرد، مـعمـاری رایت مـی ‏شود . فرمهایی خشک که به زور پیرایه های چسباندنی ، ‏نمک زده شـده اند . ـ جدا از گوگنهایم نیویورک ـ ‏استاد گودی است . دور نرویم ، ساختمان که تمام شد و ‏مجموعه ها برپا ، کیف کردم ، ودیگران هم کیف کردند ‏، افروز ناصر شریف بند کرد ؛ مجموعه را برروی همگان ‏بگشائیم ، سنگ انداختم ، مجوز ارشاد ؟ ، ـ رفت ، ‏گرفت . خانه ، شد مان ، مان هنر نو ـ سه سال می ‏گذرد مان هنر ، حاصل جمع شدن اتفاق های مکرر ساده ‏است .‏

گفتگو با غلامرضا معتمدی    

مان هنر نو
مان هنر نو ، که بسیاری از خوانندگان معمار ، به تازگی آگهی های آن را در روزنامة ایران وبوردهای تبلیغاتی شهر تهران دیده اند ، نهادی است که غلامرضا معتمدی ، مهندس معمار ، آن را بر پا داشته است . گزارشی در یکی از روزنامه های کثیرالانتشار دربارة این نهاد حاکی از عدم درک منطق چنین فعالیتی بود . از آنجا که احتمالاً بسیاری دیگر مایل اند دربارة اهداف وچگونگی فعالیت مان هنرنو بدانند ، گفتگویی با غلامرضا معتمدی ترتیب دادیم که در زیر می خوانید .
غلامرضا معتمدی :
تولد : 1328 تهران
دبیرستان البرز : 1341 ـ 1347
دانشگاه تهران رشتة معماری : 1347 ـ 1352
کارگاه 3 گروه مشاور معماری : 1354 ـ 1359
دفتر طرح مشاور طراحی داخلی : 1359 ـ 1384
پردازش هنری ماهنامة صنعت حمل ونقل ،
سفر وپیام امروز : 1367 ـ 1372
مرکز پردازشهای اطلاعات شهری : 1369 ـ1375
مشاور برنامه ریزی وتبلیغات متروی تهران : 1377 ـ1386
پناد مجری تبلیغات شهر تهران : 1379 ـ 1386
آقای معتمدی کمی ازخودتان بگویید .
دورة متوسطه را در دبیرستان البرز ورشته معماری را در دانشکدة معماری دانشگاه تهران گذراندم ودر سال 54 با دونفر دیگر از فارغ التحصیلان همین دانشکده ، دفتری برای کار معماری بر پا کردیم که تا سال 57 کارهای بسیاری در این دفتر طراحی واجرا شد . پس از انقلاب با تغییر کارفرمایان ارائه کارهای قابل قبول بسیار دشوار شد . بنابراین ، تصمیم گرفتیم از کارهایی غیر ازمعماری درآمد کسب کنیم و خود کارفرمای خویش شویم . از همان زمان به این باور رسیده بودیم که دوران برج عاج نشینی وتکرویهای هنرمندانه به پایان رسیده است و خلق آثار هنری نیازمند سازماندهی ، کار گروهی ، سرمایه وبهره جویی از آخرین دستاوردهای تکنیکی است .از آنجا که شرایط اولیة انقلاب اجازة چنین کاری را در عرصه معماری به ما نمی داد ، دفتر طرح را تأسیس کردیم که در زمینة معماری داخلی ، هم کار طراحی انجام می داد ، هم استاد کار تربیت می کرد وهم کارهای طراحی شده را تولید می کرد . البته در تمام این مدت چند کارفرمای معماری بسیار خوب هم داشتیم که در کار تخصصی ما دخالت نمی کردند . بعد وارد کار تبلیغات محیطی در شهر تهران شدیم و از بنیان گذاران این عرصه در دورة آقای کرباسچی هستیم . همچنین روابط نزدیکی با بخش تبلیغات چند روزنامه برقرار کردیم که در این زمینه کارمان تا امروز هم ادامه یافته است . به همین دلیل هم توانسته ایم آگهی های مان هنر نو را هروقت جایی در بوردها یا روزنامه خالی بود بگذاریم . در
واقع ، در همة این سالها هر وقت توانستیم سرمایه ای انباشته کنیم ، ساختمانی ساختیم . در آغاز برای کسب سود ، ولی چون نمی توانستیم از آن دل برکنیم به فضایی برای کارهایی در زمینه فرهنگ یا هنر تبدیل شد . در آنجا چند ماهی کار تجاری می کردیم و با بخشی از درآمد آن نمایشگاه های حرفه ای فرهنگی وهنری می گذاشتیم . فـکر می کنـم هفت دوسالانة معماری داخلی هم در آنجا برگزارکردیم ونمونه های خارجی را درکنار نمونه های خـوب ایـرانی نمایش می دادیم . یا همین ساختمان مجموعه موقت مان هنر نو که در سال 56 ساخته ودر سال 59 فـروختـه شد . بـعد دوبـاره خریداری شد و چند مجموعه فعال هنری در آن شروع به کار کردند . مثلاً آقای ابراهیم حقیقی بخش گرافیک را اداره میکرد و آقای همایون پایور بخش فیلم آن را . حالا این ساختمان به مان هنر نو اختصاص یافته است و در زمینه ای فعالیت می کند که برایمان کشش بیشتری دارد .
هزینة چنین فعالیتی چقدر است ؟
به دو صورت می توانید آن را حساب کنید . یکی به قیمت زمانی که زمین این ساختمان را خریده اید و آن را ساخته اید یا به قیمت امروز ، که نجومی می شود . خبرنگار آن روزنامه هم بر اساس قیمت روز زمین وساختمان سرمایه رامحاسبه کرده ونوشته بود که 3 میلیارد تومان سرمایه گذاری کرده ایم ، در حالی که من زمین رامتری 1800 تومان خریده ام و ساختمان هم در سال 56 متری 1000 تومان تمام شده است . بنابراین ، من سرمایة محاسبه شده از طرف ایشان را در این کار نگذاشته ام . البته او ارزش اشیای هنری ما ، یعنی مجموعه هایی را که طی سالها فعالیت حرفه ای براساس علاقة شخصی جمع آوری کرده ام و حالا به نمایش گذاشته شده اند حساب نکرده است . سرمایه گذاری اصلی ما درواقع آرشیو های ما هستند . حدود 2 هزار اسلاید و 10 هزار نگاتیو داریم .این 2 هزار اسلاید از معماری ایران و بعضی از بافتهایی است که حالا به کلی از بین رفته اند . و از سال 47 تا سال 54 آنها را خریدیم . 10 هزار نگاتیو هم از معماری مدرن دنیا داریم . مثلاً ازمرکز پمپیدو ، گوگنهایم بیلبائو ، و گوگنهایم رایت در نیویورک . همة این نگاتیو ها را روی فایلهای اکسترنال کامپیوتر برده ایم . تمام فعالیتها ی تبلیغات محیطی در شهر تهران از سال 70 تا به امروز را در فایلهای خود جمع آوری کرده ایم و مجموعة قابل توجهی از نقاشی ومجسمه در آرشیو و روی دیوارهای مجموعة دائم مان هنرنو در معرض دید قرار می گیرد . بنابراین ، سرمایه گذاری اصلی ما این آرشیوهاست که طی سالیان متمادی گرد آوری شده اند .
کار شما در مان هنر نو چیست ؟
ما در چهار رشتة معماری وطراحی داخلی ، طراحی صنعتی ، فیلم و عکس و گرافیک فعالیت داریم . برای تکمیل آرشیومان در این زمینه ها به همة مراکز فعال هم مراجعه کرده ایم . مثلاً برای گرافیک به کانون پرورش فکری رفته ایم وپوسترهای قدیمی کار گرافیستهایی مثل آقای ممیز ، آقای مثقالی ، آقای شیوا و… را گرفته ایم . بعضیها را از مجموعه داران خریده ایم ، بعضیها را هم هدیه گرفته ایم ، از موزة هنرهای معاصر هم همین طور . یک مجموعة هزار پوستری در بخش گرافیک داریم که گویای فرهنگ تصویری ایران از سالهای 47 و 48 به بعد است که کانون پرورش فکری و تلویزیون تأسیس شدند . حدود 200 پوستر را هم از روی تصاویری که موجود بود و به اصل آن دسترسی نداشتیم دوباره سازی کردیم که این روزها در متروی تهران نمایشگاهی از 68 پوستر دوباره سازی شده برپاست .
در رشته طراحی صنعتی هم یک کلکسیون حاوی 120 ـ 130 تکه شیئی داریم که همه کار طراحان معروف دنیا هستند که به بازار تولید رسیده اند . حتی مواردی را داریم که طراح آن طراح صنعتی نبوده ، مثل یک قوری کار فرانگ گه ری یا آلدوروسی یا ماریو بوتا .
در آرشیو بخش فیلم حدود هزار فیلم داریم وفیلمهای خوبی که قبل وبعد ازانقلاب تهیه شده در میان آنهاست . 150 تا 160 فیلم هم در مورد معماری وطراحی … از خارج خریده ایم که روزهای چهارشنبه در یک سینمای کوچک 20 نفره ، در همین جا نمایش می دهیم .
و سرانجام اینکه حدود 70 ـ 80 مجسمه هم داریم . خیلی از آنـها را درهـمان زمـان که دردفـتر طـرح بـرای هنـرمندان نمایشگاه می گذاشتیم ، خریدیم و در دوسالانه ها نمایششان می دادیم . بعد از سال 70 هم که وارد کار تبلیغات شدیم ، شروع به جمع آوری کارهای گرافیک کردیم .
امیدوارید مان هنر نو چه نقشی داشته باشد ؟
ما معتقدیم گالریها ، با ظرفیت محدودی که دارند ، نمی توانند هنر را میان عموم مردم رواج دهند . به دلیل همین اعتقاد در سالهای آخر جنگ ، که هنوز دولت سازندگی نیامده بود ، با ناشری که مجلة صنعت حمل ونقل را منتشر می کرد صحبت کردیم و بعد هم با مجله های سفر وزمان وپیام امروز ، برای آنکه طراحی جلد یا صفحه بندی یا آگهی ها را کار کنیم . چون معتقد بودیم یک مجله با 25 هزار تیراژ روی پیشخان روزنامه فروشها که می رود ، تأثیر بیشتری از یک پوستر می تواند بگذارد . در همان وقت هم یک گروه از بهترین گرافیستها را برای این کار دعوت کردیم . مجموعه ای از این جلدها ، صفحه بندیها و طراحی آگهی ها را در آرشیو خودمان داریم . با تأسیس مان هنرنو می خواهیم یک هویت مکانی هم داشته باشیم ، چون خیلی از این کارها را می شود به صورت کتاب ، فیلم و نوار نمایش داد . اما بعد از بحث زیاد به این نتیجه رسیدیم که حضور آدمها در اینجا ورویارو شدنشان با هم لازم است . می دانید در گذشته ، تا 200 سال پیش ، هنر با زندگی عجین بود ، اصلاً هنر به طور جداگانه وجود نداشت . شما نقاشی را در کلیسا و مجسمه را در میدان شهر می دیدید ، یا طراح صنعتی چنگال برای روی میز خانه ها می ساخت . در آن وقت کارهنری با امضای هنرمند ارزش گذاری نمی شد ، اما امروزه که روابط اقتصادی تغییر کرده و هنر به کالا تبدیل شده ، نوعی جدایی پدید آمده که یک فرهنگ عامیانه ویک فرهنگ روشنفکرانه ساخته است که به نظر من هر دو مشکل دارند . بنا براین ، امروز اگر بخواهیم سطح سلیقة عمومی را بالا ببریم ، با روشهای معمول نمی شود . فرض کنید اگر یک لیوان خوب طراحی شود حداقل در تعداد صدهزارتا عرضه می شود . درحالی که تابلوی نقاشی را فقط 200 ـ 300 نفر درگالری می بینند و بعد هم خریده می شود و به یک خانه می رود و بیشتر وسیله تفاخر است تا ارتباط هنری . بنابراین ، ما به رشته هایی علاقه مند شدیم که بسیار سریع می توانند در جامعه نفوذ کنند و قیمتشان هم زیاد نیست . تقسیم بندی چهارگانه خود را هم بر این اساس انجام دادیم . بعد این مرکز راتأسیس کردیم که محل عرضه این هنر باشد . فعالیتهایمان در اساس نمایش عمومی است . مثلاً یک نمایشگاه موضوعی از کارهای موجود در آرشیو ، به اضافة کارهای جدید ، در ایستگاه مترو می گذاریم ، یا مجسمه ها رابرای طراحی محـیطی نمـایش می دهیم . درساختمان خودمان هم نمایشگاه می گذاریم . بنا براین ، از طریق مسئولان ، برنامه ریزان شهری و مشارکت طراحان تلاش می کنیم بر جامعه تأثیر بگذاریم . به هیچ وجه هم قصد کارهای عجیب وغریب رانداریم . همین قدر که بتوانیم مردم را با چیزهایی بیرون از دایرة روزمرة زندگی وعادات هنـریشان آشنا کنیم ، برایمان کافی است . متأسفانه ما کارخانه ای که برای تولیداتش وجه هنری قائل باشد نداریم . این همه کار پلاستیک تولید می شود که هیچ کدام قشنگ نیستند ، در حالی که نمونه های مشابه را کارخانه آلسی بسیار زیبا تولید می کند به همین دلیل ، از کارخانه داران دعوت کردیم به تماشای نمونه های طراحی صنعتی ما بیایند ، که البته بیشترشان نیامدند . فعلاً همین قدر که حاضر به کپی کردن از نمونه های خوب شوند هم غنیمت است .
این آرشیوها دراختیار مراجعان هم قرار می گیرد ؟
نه ، فعلا فقط برای تماشا و برای استفاده در نمایشگاه های موضوعی است . اما نمایش عمومی آرشیوها را هم داریم ، مثلاً در چهارماهة معماری که از 16 شهریور آغاز شده همة کتابهای معماری آرشیو روی میزها می رود یا در مدیا تک عرضه می شود وهمه می توانند از آن استفاه کنند . بعد از چهارماه نمایشگاه دیگری برگزار خواهد شد . در این چهارماه همة نمایشگاه های بیرونی ، فیلمها وعکس هایمان در مورد آن رشته است . به طور مثال یکی از موضوعات نمایشگاه چهارماهة معماری این است که معماری دارد از آن شخصیت انسـانی خارج می شود و کامپیوتر به این اتفاق کمک زیادی کرده است . خیلی از جوانان می نشینند و به اتکای توانایی کامپیوتر طراحیهای عجیب و غریب می کنند و فکر می کنند معماری است . در غرب تکنیک این جورکارها ، سرمایه وپول و شرکتهای خاص اجرای آنها وجود دارد . اما در ایران چنین وضعیتی نیست . بنابراین ، باید فکری برای جلوگیری از این اتلاف کرد . سوژة نمایشگاه ما این پرسش است : چطور می توان کامپیوتر را به کار برد ، ولی آلوده کامپیوتر بازی نشد ؟ البته در گرافیک هم همین طور است . چند عکس را با شگردهای کامپیوتری به هم می چسبانند وفکر می کنند گرافیک است . در حقیقت این روزها خیلـی وقت ها ایده فدای ابزار می شود . موضوع نمایشگـاه ما همین است . دلمان می خواهد درکنار نمونه های بد کارهایی بگذاریم که ایده ای را از طریق کامپیوتر به درستی پرورانده اند .
چنین نمایشگاهی را چطور تدارک می بینید ؟
ما حدود هزار عکس در آرشیومان از معماریهای خوب جهان داریم ، مثلاً از کارهای کالاتراوا ، یا گه ری یا ماریو بوتا ومثل آنها ، اینها را انتخاب می کنیم و به قسمت گرافیک می دهیم تا اسکن شوند وبه پلات تبدیلشان کنند . این پلاتها هسته اصلی نمایشگاه را تشکیل می دهند . بعد موضوع را اعلان می کنیم تا معماران ایرانی که می خواهند مشارکت کنند .
یعنی درواقع شما به این وسیله نوعی کار پژوهشی خاص انجام می دهید ونتایج را به نمایش می گذارید ؟
بله ودر عین حال نظر خودمان را مطرح می کنیم واز دیگران هم می خواهیم که اعلام نظر کنند. ما می خواهیم دربارة این موضوعها بحث راه بیندازیم . این بحثها در عین وزن کارشناسی جدی ، جذاب تر از جلسات بحث معمولی هستند . ما درکنار این نمایشگاه ها کارهای دیگری هم می کنیم ، مثلاً در نمایشگاه معماران بدون معماری تمام کارهـای هنـری معماران در زمینه هایی غیر از معماری رانمایش می دهیم .
از کاری که تا به حال کرده اید راضی هستید ؟
تنها مشکل این است که دیگران خیلی فعال شرکت نمی کنند . گاهی حتی دادن یک CD کارشان هم برایشان سخت است . مشکل دیگر یک مقولة مدیریتی است . این مجموعه باید کارش را متکی بر کار سه تیم اصلی یعنی تیم کارشناسی قوی ، تیم مدیریتی قوی و تیم اجرایی قوی انجام بدهد . در بخش اجرا به دلیل سابقه کارخودمان گروه اجرایی خوبی داریم ، مثلاً برای عکاسی وگرافیک وچاپ خوب … اما درمورد دو تیم دیگر هنوز مشکل داریم . حتی در عرصة گرافیک هنوز نتوانسته ایم خیلیها را قانع کنیم که کار فقط وقتی می خواهیم پوستر موزة هنرهای معاصر را بزنیم ، هنری نیست . طراحی جعبه دستمال کاغذی هم می تواند گرافیک هنری باشد . در پشت بـام همین ساخـتمان نمـونه هـای خـوب بیلبوردهای شهری را نمایش می دهیم . اگر گرافیست قبول کند که عرصه تبلیغ شهری چقدر مهم است ، رنگ را بهتر ودقیق تر می گذارد وآرایش جدی تری به کارش می دهد . این فرضیه که می توان کار تبلیغاتی را برای پول کرد وکارهنری رابرای احراز شخصیت ، به رغم اینکه به هیچ وجه عملی نیست . در میان گرافیستهای ما نفوذ زیادی دارد .
در بخش مدیریتی هم متأسفانه یک مشکل اساسی وجود دارد . در کشور ما ، امکان صرف نیست . همیشه باید نوعی مدیریت سیاسی هم داشته باشیم . مثلاً برای انتخاب یک آگهی در شهر باید از هزار جانب در نظرش بگیریم تا گروه های مختلف را نرنجاند . این مسئله برای مدیریتهای هنری به مراتب بدتر است . بنابراین ، مدیریت چنین مجموعه هایی باید جامع نگری داشته باشند . به همین دلیل هنوز مجبوریم بر اساس مشاوره های سخت گیرانه عمل کنیم وبعضی وقتها متهم به سانسور هم می شویم .

زندگینامه استاد ارجمند حناب آقای دکتر پرویز مویدعهد

زندگینامه استاد ارجمند حناب آقای دکتر پرویز مویدعهد

 «معمار پروژه بزرگ مصلی امام خمینی تهران»

استاد ارجمند جناب آقای دکتر پرویز مؤید عهد، استاد معماری دانشگاه تهران و طراح پروژه عظیم مصلای امام خمینی تهران در اول اسفند سال 1308 در تهران، دیده به جهان گشود.

تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراند و برای ادامه تحصیل به فرانسه عزیمت نمود و در دانشگاه بوزار در رشته معماری و سپس در دانشگاه سوربن پاریس در رشته شهرسازی مشغول تحصیل گردید. در سال 1956 میلادی موفق به اخذ درجه دکترایS.A.D.G با رتبه اول و نیز موفق به دریافت جایزه و مدال لورآی (بهترین دیپلم معماری در سطح دانشگاههای فنی فرانسه) گردید و به پاس خدمات فرهنگی و ارائه بهترین پایان نامه توسط ایشان در سال 1957 از سوی دانشگاه سوربن، دکترای افتخاری معماری (A.A.PHD) به ایشان اعطا گردید. همچنین در سال 1342 شمسی به پاس ارائه طرحهای فرهنگی و معماری از سوی دانشکده سلطنتی انگلستان (A.CH.ASS.SCOL) نشان درجه اول معماری را دریافت نمود.

از سال 1337 تا سال1343 شمسی بعنوان دانشیار به تدریس علوم معماری در دانشگاه پرداخت. در سال 1343 شمسی با اخذ درجه استادی در دانشگاه تهران، مشغول تعلیم دانشجویان میهن عزیزمان شد. از همان سال تدریس دروس اصول عمومی ساختمان ، (کنستروکسیون سیویل)، تئوری معماری و ارزشهای استاتیکی، تئوری شهر سازی را تدریس نمود و در این زمینه‌ها مقالات متعدد و جزوات فراوانی ارائه نمود. همزمان نیز درس تاریخ معماری را در دانشکده فنی دانشگاه تهران تدریس می‌نمود. در سال 1348 به سمت رئیس دانشکده هنرهای تزئینی (وزارت فرهنگ و هنر) منصوب شد و تا سال 1352 عهده‌دار این سمت در دانشگاه بود.

بعضی از طرحهای ارائه شده توسط ایشان به شرح ذیل می باشد:

1 - طرح پاویون سفارت ایران در مونترال کانادا
2 - طرح محوطه نمایشگاه بین‌المللی تهران
3 - طرح نمایشگاه بین‌المللی‌ کشاورزی با همکاری مرکز نمایشگاههای بین‌المللی انگلستان (Exp.ASS.LONRES)
4 - طرح مرکز تحقیقات شیمی دارویی و دارویی ایران
5 - طرح مدرسه سن‌لوئی با همکاری پروفسور لوکنت (استاد معماری دانشگاه بوزار پاریس)
6 - طرح مرکز علمی مخابرات دانشگاه تهران با همکاری مرکز تحقیقات علمی فرانسه (S.N.C.R)

7 - طرح ساخت مصلای امام خمینی
8 - طرح خاتم‌کاری تالار بزرگ ساختمان مجلس شورای ملی (میدان بهارستان تهران)
9 - طرح مرمت و بازسازی و تزئینات کاخ گلستان
10 - طرح ساختمان اداری وزارت آموزش و پرورش
11 - طرح یک مجتمع عظیم مسکونی در فرانسه
12 - طرح اکستانسیون و خوابگاه دانشجویان مدرسه البرز
13 - طرح نمای جنوبی ساختمان سازمان حج و زیارت
14 - طرح معماری فرودگاه آبادان
15 - همکاری در تهیه طرح کاتدرال (کلیسای جامع) ... با گیوم ژیله (استاد بزرگ معماری)
16 - همکاری در تهیه طرح و اجرای طرح شهرسازی حومه رم در سال1980
17 - همکاری در اداره آتیله امور تزئیناتی و طراحی کتابهای کودکان
18 - بسیاری از طرحهای اجرا نشده از قبیل طرح بزرگ دژ نبشته و آمفی تئاتر روباز برای 2000 نفر و فرهنگستان علوم در خیابان قوام‌السلطنه
19 - ساختمانهای متعدد مسکونی و غیر مسکونی
20 - ساختمان درمانگاه بیماریهای قلب و عروق در سیرجان
21 - دیگر ساختمانهای متعدد دولتی و غیر دولتی

در سال 1380 به پاس زحمات و تلاش خالصانه‌ این استاد،‌ نشان چهره‌های ماندگار از طرف رئیس جمهوری اسلامی ایران به ایشان اهداء گردید.

معماری جهان

 

ذائقه‌سازان معماری سال 2006

 

Architecture of the World

Tastemakers in Architecture of 2006

 

ذائقه‌سازان معماری، عنوانی است که از سوی مجله Forbes، به 10 معمار برجسته از فرهنگ‌های مختلف که در سال 2006، بیشترین تأثیرگذاری را بر فرهنگ جهانی داشته‌اند، اطلاق شده است. البته بنا به ادعای این نشریه، تأثیر معماران ذائقه‌ساز صرفاً در حیطه زیبایی‌شناسی نیست، بلکه آنها حتی در حال تغییر شیوه زندگی ما هستند. در آثار این معماران که پیشگام استفاده از تکنیک‌های جدید ساختمانی نیز هستند، مرزهای میان معماری، هنر، طراحی منظر و برنامه‌ریزی شهری، به آسانی قابل تشخیص نیست.

در انتخاب ذائقه‌سازان معماری که با پیگیری، بررسی و ارزیابی دقیق معماران در حال کار، جامعه آکادمیک و سازمان‌های صنعتی، ساختمان‌های مشهور پایان‌یافته، نمایشگاه‌ها و موزه‌ها، سفارش‌های در دست اقدام، جوایز مهم از قبیل جایزه پریتزکر، مدال طلای اتحادیه جهانی معماران و مدال طلای AIA، و نیز پوشش‌های خبری مطبوعات انگلیسی‌زبان در سال گذشته، به انجام رسیده، تلاش شده‌ است از انتخاب‌های کلاسیک و نام‌های مشهور، همچون آی ام پی، ریچارد مه‌یر و سانتیاگو کالاتراوا، پرهیز شود. البته همه نام‌های موجود در این فهرست ده‌نفره غافلگیرکننده نیستند و برخی نام‌های بزرگ نیز در آن جای دارند.

بر اساس گزارش مجله Forbes، گسترش غول‌آسای ابعاد شهرها و رشد روزافزون جمعیت شهرنشین جهان در سال‌های آینده، معماری را با چالش‌های عمده‌ای روبرو خواهد کرد که مدیریت این رشد و یافتن راه‌های نوآورانه برای استفاده بهینه از فضا و منابع کمیاب، به معماران محول خواهد شد. با توجه به این واقعیت، در حال حاضر در کنار معماران مشهور جهان، تعداد زیادی از معماران مستعد وجود دارند که با آنکه هنوز به نام‌های آشنا تبدیل نشده‌اند، لیکن با رهنمون ساختن معماری به سمت قله‌های جدید، در حال تغییر چهره شهرها برای دهه‌های آینده هستند. طراحی ساختمان‌های سازگار با محیط و یافتن روش‌های جدید برای به‌کارگیری مصالح پایدار و استفاده بهینه از انرژی، و نیز طراحی خانه‌های پیش‌ساخته قابل حمل برای مناطق کم‌درآمد و مناطق بحران‌زده، از مهم‌ترین دغدغه‌های این نسل جدید و گمنام معماران است.

ذائقه‌سازان معماری سال 2006، بر اساس مطالعات کارشناسی مجله Forbes، عبارتند از:

 

þ David Adjaye / شرکت Adjaye/Associates

 

David Adjaye 

© Steven Heller

 

 

þ Enrique Norten / شرکت Ten Arquitectos

 

Enrique Norten 

© AP

 

 

þ نورمن فاستر / شرکت Foster + Partners

 

Norman Foster 

© AP

 

 

þ تام مین / شرکت Morphosis

 

Thom Mayne 

© Getty

 

 

þ James Corner / شرکت Field Operations

 

James Corner 

Courtesy James Corner

 

 

þ Elizabeth Diller و Ricardo Scofidio / شرکت Diller Scofidio + Renfro

 

Elizabeth Diller and Ricardo Scofidio 

© AP

 

 

þ زاها حدید / شرکت Zaha Hadid Architects

 

Zaha Hadid 

© AP

 

 

þ Robert Fox / شرکت Cook+Fox Architects

 

Robert Fox 

Courtesy Robert Fox

 

 

þ Kazuyo Sejima و Ryue Nishizawa / شرکت SANAA

 

Kazuyo Sejima and Ryue Nishizawa 

© designboom.com

 

 

þ بن ون برکل / شرکت UN Studio   

 

Ben van Berkel 

© Valerie Bennett

 

www.zorwan.persianblog.ir

مارسل دوشان ایران درگذشت

«سیدهادی میرمیران» ظهر امروز پس از گذران یک هفته بی‌هوشی، در بیمارستانی در آلمان درگذشت.
به گزارش خبرنگار بخش هنرهای تجسمی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این هنرمند معمار و شهرساز که از 16 فروردین‌ماه به آلمان سفر کرده بود تا از نا‌حیه‌ی ستون فقرات مورد عمل جراحی قرار گیرد، ظهر امروز در فرانکفورت درگذشت.
پیکر این معمار ایرانی که سال‌هاست به‌خاطر توده‌یی در ناحیه‌ی کلیه قادر نبود بدون عصا و ویلچر راه برود، روز جمعه ازسوی سفارت جمهوری اسلامی ایران در آلمان به تهران بازگردانده خواهد شد.
میرمیران مشاور مادر شهر بم - پس از زلزله - بود، تا همین روزهای آخر طرح توسعه بارگاه شاه‌چراغ روی میز کارش پهن می‌شد و بازسازی محوطه ارگ کریم‌خانی شیراز را در دست کار داشت.
سیدهادی میرمیران 36 سال زندگی حرفه‌یی خود را پس از فراغت از تحصیل در دانشگاه تهران، برای تدریس معماری در دانشگاه‌های علم و صنعت ایران، شیراز، همدان و تهران و طراحی و اجرای پروژه‌های صنعتی و معماری صرف کرده بود و به‌رغم سال‌ها بیماری، محل زندگی‌اش را همان اتاق کارش انتخاب کرده و تا روزهای آخر حیاتش به مدیرت اجرایی و طراحی معماری و شهرسازی مشغول بود.
ازجمله فعالیت‌های وی که عنوان مارسل دوشان ایران به او اطلاق می‌شد، به ارایه‌ی طرح‌هایی چون طراحی مجموعه‌ی بهارستان واقع در میدان بهارستان تهران، ساختمان کانون وکلای دادگستری مرکز، سرکنسول‌گری ایران در فرانکفورت و نیز طرح احیای مجموعه‌ی کریم‌خان می‌توان اشاره کرد.
وی آخرین نشان افتخارش را از دستان سیدمحمد خاتمی گرفته بود.
سخنانی از هادی میرمیران:
هادی میرمیران:
«خاتمی» فرهنگ را چاشنی سیاست داخلی و دیپلماسی خارجی کشور کرد
سیدهادی میرمیران معتقد است: خاتمی به لحاظ دانش، تفکر و عمل، یک انسان فرهنگی برجسته است.
این مدرس دانشگاه و معمار برجسته‌ی کشور در گفت‌وگویی با خبرنگار بخش هنرهای تجسمی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، از طرح بحث گفت‌وگوی تمدن‌ها توسط سیدمحمد خاتمی یاد کرد و آن‌را داری جنبه‌ی قوی در مقیاس جهانی دانست.
وی افزود: طرح بحث جامعه‌ی مدنی نیز از سوی ایشان، از یک زاویه، دارای جنبه فرهنگی مهمی به حساب می‌آید؛ چراکه در چنین جامعه‌ای، زمینه‌ی رشد فرهنگی، به‌مراتب فراهم‌تر است؛ در سخنرانی‌ها و ملاقات‌های داخلی و خارجی ایشان هم رد پای یک دید فرهنگی را می‌توان احساس کرد .
به گمان این طراح و معمار برجسته‌ی کشور، خاتمی در طول هشت سال ریاست جمهوری خود، به‌نوعی، چاشنی فرهنگ را در سیاست داخلی و دیپلماسی خارجی کشور وارد کرد.
میرمیران با استناد به پی‌گیری دیدگاه‌های فرهنگی ازسوی خاتمی، به‌عنوان نمونه، به اجرای دو برنامه در دو وزارت‌خانه‌ی مسکن و شهرسازی و امور خارجه اشاره کرد و متذکر شد: در وزارت مسکن و شهرسازی، در بازسازی شهر زلزله‌زده‌ی بم، به حفظ هویت و فرهنگ معماری و شهرسازی بم اهمیت زیادی داده شد و در وزارت امور خارجه نیز در برنامه‌ریزی، طراحی و ساخت دفاتر نمایندگی ایران در خارج از کشور، به انعکاس صحیح اصول و مبانی فرهنگ و معماری ایران در این بناها، توجه جدی صورت پذیرفت.
میرمیران که به وی "مارسل‌دوشان" ایران نیز عنوان داده‌اند و چند ماه پیش نشان درجه‌ی یک فرهنگی را دریافت کرده است، تصریح کرد: پی‌گیری ایجاد مراکز فرهنگی که نمونه‌ی شاخص آن ساختمان جدید کتابخانه‌ی ملی ایران است، گسترش نشریات و بالا رفتن سطح آزادی بیان در آن‌ها، تجلیل و تقدیر بیشتر از هنرمندان و دیگر شخصیت‌های فرهنگی، توسعه و پشتیبانی از مراکز فرهنگی مانند خانه‌ی هنرمندان اسران و پشتیبانی از برنامه‌های متنوع فرهنگی و هنری کشور، از دیگر اثرات دیگاه فرهنگی ایشان است.
هادی میرمیران:
اگر از معماری امروز جهان استفاده نکنیم، از قافله‌ی تمدن عقب مانده‌ایم
چند پله کوتاه بالا و پایین و مسیر طرح و ماکت و پلات‌های معماری، و بعد اتاقی در انتهای راهرو که دختر عشایر با چارقدی سرخ و با چشم‌هایی زنده اما غمگین، از میان قاب نگاهت می‌کند، اتاقی پاک و مختصر، میز کار، خط‌ کش، شابلن، مداد و انبوهی کتاب معماری و شعر، در گوشه‌ای دیگر تخت استراحت استاد.
روی میز کار نقشه‌ای پهن است و جای دست‌هایی مشغول به کار و سرانگشتانی توانا که او را جزو برجسته‌ترین معماران ایران کرد. اینجا اتاق کار و زندگی «هادی میرمیران» است.
به گفته‌ی خیلی‌ها او مارسل دوشان ایران است. تصاویر ماکت‌های ساختمان‌های اجرا شده و نشده، خود حاکی از این مدعاست.
سال‌های 1345، 46 و 47، آن روزهایی که مهندس هوشنگ سیحون رییس دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود و ‌به هر بهانه‌ای دانشجویان را جریمه و وادارشان می‌کرد تا معماری ایران را بشناسند، دانشجویان را مجاب به رلوه - اندازه‌گیری و تهیه نقشه - از بناهای معماری می‌کرد؛ از قره‌کلیسای ماکو، کلیسای جلفا گرفته تا ارگ علیشاه و ...؛
مسجد عالی‌قاپوی اصفهان نصیب میرمیران شد.
طرح‌های فانتزی، تخیلی و ایده‌های بلندپروازانه‌ی او را سال پایینی‌های دانشکده به‌خوبی به یاد دارند.
دانشجویی که بیشترین مدال، نشان و جایزه‌ی دانشکده را از آن خود می‌کرد.
سال 1347 و پس از پایان تحصیل، فعالیت حرفه‌یی‌اش را آغاز کرد و با تاسیس شرکت ملی ذوب آهن ایران - اصفهان، 10 سال مسؤول کارگاه معماری و آتلیه‌ی طراحی معماری و شهرسازی این شرکت شد.
پس از انقلاب وزیر مسکن و شهرسازی وقت - مهندس سراج‌الدین کازرونی - از هادی میرمیران کمک گرفت و طرح جامع منطقه و شهر اصفهان را به او سپرد. او شهر جدید بهارستان را طراحی کرد.
میدان کهنه‌ی محل زندگی کلمیان اصفهان، حوالی مسجد جامع بود، میرمیران طرحی جدید برای این میدان ارایه داد؛ می‌گویند نقطه عطف اصفهان از آنجا بسته شده است.
میرمیران معتقد است: معماری که امروز در کشور داریم، شایسته‌ی مقام و منزلت تاریخی ما نیست. ما از گذشته در دو عرصه‌ی شعر و معماری بسیار موفق بوده‌ایم. در معماری جزو یکی از کشورهایی هستیم که بزرگترین میراث معماری و تاریخی را دارد. سه هزار سال معماری پیوسته داریم که تمام این سال‌ها جزو بهترین نمونه‌های معماری جهان بود؛ اما از اواخر دوره‌ی قاجار تا امروز، بیشترین مصرف‌کننده‌ی معماری کشورهای پیشرفته غربی شده و خود نتوانستیم سهم مهم و حتا کوچکی را در معماری معاصر جهان داشته باشیم.
او عوامل زیادی را دخیل دانسته و می‌گوید: معماری برخلاف شعر، به امکانات مالی محتاج است. باید کارفرما و صاحب کاری باشد که یک کار معماری به‌وجود آید؛ در ده - پانزده سال اخیر بارقه‌هایی به‌وجود آمده و وضعیت رو به بهبود است.
او تاکید دارد: میراث بزرگ معماری داریم و ضروری است به آن توجه کنیم. علاوه بر آن، باید به دستاوردهای معماری روز دنیا توجه داشته باشیم.
میرمیران در دیدار اعضای بخش هنرهای تجسمی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) از کم‌رغبتی مردم نسبت به بافت‌های تاریخی می‌گوید. به گمان او بافت‌های تاریخی ایران، امروز به محل اسکان اقشار کم‌درآمد یا مهاجر تبدیل شده است و خانواده‌ی اصیل شهری هم یا به‌طور کامل از این بافت‌ها خارج شده‌اند یا در حال خارج شدن هستند.
بنابراین بافت‌های تاریخی روز به روز به ضرر اقشار قدیمی و باسابقه‌تر تغییر می‌کند. همین امر رانده شدن بیشتر مردم را از این بافت‌ها موجب می‌شود؛ در یک مقطع، بهای لازم را به بافت‌های تاریخی‌مان نداده و کار نکردیم که آن‌ها را شایسته‌ی زندگی امروز قرار دهیم. باید تحولی انجام می‌دادیم که بافت‌های تاریخی کشور بافت‌های مطلوبی باشد. درحالی‌که بافت‌های تاریخی در همه جای دنیا گران‌ترین مناطق است، اما مردم ما از این بافت‌ها فراری‌اند، چراکه کار لازم در به‌روز و به‌هنگام کردن بافت‌های تاریخی‌مان انجام نداده‌ایم.
مسابقه‌ی طراحی فرهنگستان‌های جمهوری اسلامی ایران در سال 1373 هنوز در خاطره‌ها جا دارد.
جایزه‌ی نخست و مقام اول این مسابقه به طراحی او - برج سه‌تایی بلندی که دروازه‌ی علم میانه‌ی آن جا داده شده بود ـ تعلق گرفت؛ اما هنوز هیچ‌کس نمی‌داند چرا طرح پنجم اجرا شد که البته هنوز نیمه‌کاره مانده است.
از همان روزهایی که ناراحتی در کلیه‌اش پیدا شد، دیگر میرمیران بدون عصا یا ویلچر راه نرفته است، اما تا وقتی به اتاق ساده و کوچک او در گوشه ساختمان شرکت پویا و پر رفت و آمدش نقش جهان - پارس نرفته باشی، باور نمی‌کنی که روی ویلچر می‌نشیند و ساعاتی طولانی را روی تخت می‌گذراند و چنین طرح‌هایی می‌آفریند.
مدیریت قاطع و حضور مستمر و با وسواسش در جلسات که این روزها در اتاق خودش تشکیل می‌شود، حاکی از این امر است.
خودش می‌گوید: آرزوی هر طراحی است که کاری که می‌کند ساخته شود، ‌اما متاسفانه در کشور، خیلی کارهای خوب روی کاغذ مانده است.
از حدود 15 سال پیش مسابقات معماری آغاز شده، امر پسندیده‌ای است که کارهای خوب با مسابقه انتخاب شوند؛ اما متاسفانه غالبا به نتایج آن وفادار نمی‌ماندند.
میرمیران اکنون مشاور مادر شهر بم است؛ طرح توسعه شاه‌چراغ روی میز کارش پهن است و بازسازی محوطه ارگ کریم‌خانی شیراز را در دست کار دارد.
فانتزی‌های جوان پویای دهه 40، اکنون اجرایی، ساده، بی‌پیرایه و موفق‌تر از پیش است. ساختمان کانون وکلای دادگستری مرکز، با اجرای نمای مسعود عربشاهی حکایت از آن دارد.
مدرس دانشگاه‌های علم و صنعت، هنر معماری تهران، همدان و شیراز، از تالیف و ترجمه‌ی کتاب‌های معماری گلایه دارد.
او می‌گوید: یکی از نقایصمان در ترجمه‌ی آثار معماری است. به آن تعداد که جامعه نیاز دارد ترجمه‌ای صورت نگرفته است؛ این نقیصه ناآشنایی دانشجویان و معماران را با مسائل روز و مهم دنیا در پی ‌دارد.
باید توجه داشته باشیم که اگر از معماری امروز جهان استفاده نکنیم، از قافله‌ی تمدن معماری عقب مانده‌ایم.
کسب 27 جایزه‌ی عموما نخست، تقدیر، لوح، نشان و مدال و تالیف حدود 10 مقاله در زمینه‌های مختلف معماری و نیز ده‌ها سخنرانی در دانشگاه‌ها و مجامع مهم و معتبر دنیا، این فارغ‌التحصیل ممتاز دانشگاه تهران را جزو برترین‌های معماری ایران کرده است.
به‌تازگی رییس جمهوری اسلامی ایران نشان درجه‌ی 1 هنری کشور را به وی اعطا کرد. ادامه مطلب ...