گزارش تصویری اول از زندگی مهندس سید هادی میرمیران معمار پرافتخار ایرانی
سازمان نظام مهندسی ساختمان کشور در تاریخ پنجم دی ماه سال هزار و سیصد و هشتاد و یک به مناسبت اولین سال بزرگداشت روز مهندسی از خدمات و یک عمر تلاش حرفه ای مهندس سید هادی میرمیران تقدیر به عمل آورد.
این بار قرعه به نام ژان نوول فرانسوی افتاد و او وامدار جایزه بزرگ معماری، "پریتزکر" در سال 2008 شد. دریافت چنین جایزهای در سن 58 سالگی، بیشک یکی از بهترین خاطرات دوران کاری وی خواهد بود. دوست عزیز وبلاگ نویس، حسامالدین عتیقی در نقل قولی از دوست فرانسوی خود، مطلبی تحت عنوان " همیشه بهترینها برنده نمیشوند" نوشته بودند، این نوشته، حکایت از شخصی مادیگرا، خسیس و دیکتاتور به نام "ژان نوول" داشت و باقی ماجرا در مورد معماری متوسط او بود. به نظر من معماری نوول مانند منحنی سینوسی است، گاه در اوج، گاه خوب و گاه ... یک فلارمونیک جالب، یک لوور (لوورک!) و ... او معمار پرکاری است یا به روایتی قبضهگر بازار کار! با این حال فکر میکنم امسال میتوانست نوبت او باشد و او معماری است که بسیاری از ما،کارهایش را دنبال و تحسین میکنیم. در مورد اخلاقیات وی نمیتوانم چیزی بگویم و اینکه برداشت یک نفر، تنها میتواند دربردارنده یک زاویه از درون فرد دیگر باشد. پارسال و در همین ماه، "نوول" در مصاحبهای با Designboom، به سوالاتی پاسخ داده بود که بخشی از آن را در اینجا میخوانیم.
به نظر شما در طول روز بهترین زمان، چه موقعی است؟ در اصطلاح میتوان گفت من "پرنده شب"، هستم و شب را ترجیح میدهم.
به چه نوع موسیقی علاقه دارید و گوش میکنید؟ من به موسیقی که دوست دخترم ترجیح میدهد، گوش میکنم، برای اینکه چیزهای زیادی را میتوانم کشف کنم. من صدای انسانها، اپرا و آهنگهای مذهبی را دوست دارم.
چه کتابهایی را همیشه میخوانید و در حقیقت کتابهای بالینی شما هستند؟ کتاب "The book of disquite" نوشته "Fernando Pessao". برای اینکه پیام آور صلح و دوستی است. در این کتاب درسهایی فلسفی وجود دارد، وقتی شما انسانی مانند من باشید که پر مشغله و کمی عصبی هستم، چنین چیزهایی میتواند لازمه ادامه زندگی باشد.
آیا به رادیو گوش میکنید؟ در ماشین
اخبار را چگونه تعقیب میکنید؟ من هر روز روزنامه میخرم و هر هفته، مجلات را تهیه میکنم، چون زیاد مسافرت میکنم.!I am a paper eater
چه نوع لباسی میپوشید؟ من لباس سیاه را ترجیح میدهم. سیاه در بهار، پاییز و زمستان، ولی در تابستان، هنگامیکه در جنوب فرانسه هستم، بطور کامل، سفید میپوشم.
حیوان خانگی دارید؟ در واقع نه، البته چند تا پشه!
آیا با سایر طراحان در کارتان بحث و مشورت میکنید؟ من در مورد معماری با بسیاری از دوستانم بحث میکنم، به خاطر اینکه با بسیاری از شرکتهای مشاور در ارتباطم و آنها را سازماندهی میکنم، من یک بحث را به دفعات متوالی ادامه میدهم، ما به طور مشابه فکر میکنیم. برای هر پروژه، یک تیم خوب از شرکتهای مشاور برای انجام کارهای مختلف، پیدا میکنم. اما بدبختانه، در فرانسه مکانی به نام "سالن معماری" برای این گفتگوها وجود ندارد.
کجاها طراحی میکنید؟ در تختخوابم، کنار یک میز در رستوران هنگامیکه با دیگران صحبت میکنم و بیشتر اوقات در روی میز برزگی در دفتر کارم. پژوهشهای من همیشه حول ایدههای اختصاصی بودهاند، من دوست ندارم که کلمات همسانی را تکرار کنم و معماری یکنواختی در تمامی نواحی انجام دهم. من همیشه چیزهایی را جستجو میکنم که به مکانهایی منحصر بفرد منتهی شود.
آیا کار معمارانهای در گذشته وجود دارد که بر معماری شما تاثیر گذاشته باشد؟ من به مساله نور در معماری بسیار حساس هستم، بسیاری از کاتدرالها و کلیساهای قرن یازده و دوازده مانند "Saint Chapel" در پاریس، این چنین بودهاند.
آیا توصیهای برای جوانان دارید؟ من از نصیحت کردن خوشم نمیآید. هرکسی داری خرد شخصی است که نیاز است آن را تجزیه و تحلیل کند و مسیر خود را بیابد. و...
این هم بخشی از روزمرگیهای یک معمار، احتمالا با جزئی از زوایای دیگر شخصیت او هم آشنا شدیم، خلاصه که آقای نوول پریتزکر مبارکتون باشه!
پی نوشت:آقای نوول در Designboom متولد سال ۱۹۵۰ و در سایت پریتزکر متولد سال ۱۹۴۵،اعلام شده اند. با این حساب در آستانه یک تولورانس ۵ ساله (۶۳-۵۸) به این جایزه دست پیدا کرده اند!
منبع : فضای رویداد - اولدوز فضلعلی
سانتیاگو کالاتراوا معمار و هنرمند اسپانیایی
Santiago Calatrava
معمار – مهندس – هنرمند اسپانیایی سانتیاگو کالاتراوا برنده مدال طلای 2005 موسسه آمریکایی معماران AIA
آرشیتکت ٬ هنرمند و مهندس سانتیاگو کالاتراوا در ۲۸ ژولای ۱۹۵۱ در شهر والنسیا در کشور اسپانیا متولد شد.
کالاتراوا یک نام اشرافی است که از شوالیه های قرون وسطایی گرفته شده است.
خانواده کالاتراوا دارای صادرات کشاورزی وسیعی بودند که این امر در زمان دیکتاتوری ژنرال فرانکو بسیار نادر بود ودارای وضع مالی خوبی بودند.
کالاتراوا دوران ابتدایی را در والنسیا گذراند و موقعی که ۸ سال داشت به مدرسه هنر و صنعت وارد شد در آنجا مهارتهای فرمی کشیدن و نقاشی کردن را یاد گرفت.
وی دوران تحصیل خود را در والنسیا به پایان رساند و به پاریس رفت و در رشته بوم شناسی ثبت نام کرد ولی به زودی فهمید که علاقه ای به آن ندارد.
او سپس به والنسیا باز گشت ودر دانشکده تکنیکهای ساختمانی والنسیا ثبت نام کرد.و تحقیقات و تالیف هایی نیز در این دانشکده داشت.
ولی قانونهای محکم ریاضی و استفاده معماران قدیمی از ریاضی او را به سوی استفاده از این رشته در معماری سوق داد...
معمار – مهندس – هنرمند اسپانیایی سانتیاگو کالاتراوا برنده مدال طلای 2005 موسسه آمریکایی معماران AIA است.
از پروژه های اجرا شده کالاتراوا می توان از توسعه موزه هنر میلواکی (Milwaukee) ، پل معلق Sundial ، کالیف (Calif) و استادیوم المپیک تابستانی 2004 آتن نام برد.
همچنین کالاتراوا در حال طراحی مرکز حمل و نقل مرکز تجارت جهانی “WTC”و برج "Turning Torso" سوئد است.
فرم های کالاتراوا با عنوان "elemental and lyrical" خوانده می شود که شاید بتوان آن را در فارسی به "خالص و موسیقیایی" تعبیر کرد.
او شصت و یکمین برنده مدال طلایAIA است و مدال طلای خود را در11 فبریه 2005 طی مراسمی در موزه ملی ساختمان واشنگتن دریافت خواهد کرد.
بررسی معماری تحسین برانگیز کالاتراوا - ترجمه : امیر اصلان معصومی
سانتیگو کالاتراوا ، مهندس هنرمند معمار ، کسی که بلند پروازیهای شاعرانه ساختمانها و پل هایش کوله باری از تحسین بین المللی را به همراه داشته است . در دوم دسامبر امسال منتخب هیئت AIA جهت دریافت مدال طلا شد . این مدال بزرگترین افتخار این موسسه است که به شخصی اعطا می شود . دریافت مدال طلا یعنی تصدیق و برسمیت شناختن شخصی است که او کاری با پشتوانه با معنی که بیشترین تاثیر ماندنی را بروی تئوری و عمل را در معماری داشته است .کالاتراوا این هدیه را به همراه مدال از موسسه معماری آمریکا در یازدهم فوریه 2005 در محل ساختمان موزه بین المللی در واشنگتن DC دریافت داشته که این خود تاکیدی بر هنر معماری وی می باشد .
وی پس از نشست هیئت AIA گفت وقتی این خبر در زوریخ و از طرف مدیر ایوژنس هاپکینز به من رسید گفتم " شگفت آور است . متشکرم . من خیلی احساس افتخار می کنم " و در هنگام دریافت جایزه گفت (( من سعی خواهم کرد در این سطح افتخار برای باقیمانده مسیر زندگی ام بمانم و به شما افتخار می کنم و به کارم .)).
سانتیگو کالاتراوا در والنسیای اسپانیا در سال 1951 متولد شد . او تحصیل هنر را از 17 سالگی آغاز کرد و از سال 1981 کارهای معماری خود را پس از تکمیل تحصیلات ، در زوریخ بصورت تخصصی آغاز کرده است .
ظرافت و سادگی
فرمها و عناصر شاعرانه معماری کالاتراوا در سراسر گیتی شناخته شده و تحسین برانگیز است . همچنین در کار اخیر طراحی کلیسا مانند مرکز تجارت جهانی قطب حمل و نقل که با بودجه 2 بیلیون دلاری در فضای بازی طراحی شده و ارتباط و هارمونی مناسبی که با ترنها ، مسافرین برون شهری و خطوط ترن زیرزمینی دارد مشابهت زیادی به سایت این مرکز تجارتی داده است . از طرف دیگر در سال 2004 ، میلیونها نفر از هارمونی خلق شده در المپیک بازیهای تابستانی در آتن به خاطر طراحی جامع و زیبای کالاتراوا ، و به خاطر طراحی تماشایی استادیوم المپیک و مجموعه آن، وی را تحسین کردند. از جمله کارهای اخیر برجسته کالاتراوا طرح توسعه موزه هنری میلواکه که از سال 2001 کار ساخت آن آغاز شده است می باشد که این نخستین ساختمان وی در آمریکا است.
همچنین فرودگاه سوندیکا و بیلبو در سال 2000 و پل جیمز در دوبلین در سال 2003 و تالار کنفرانس تنریفه در سانتاکروز و جزیره قناری در سال 2003 و چندین پل زیبای دیگر در نقاط مختلف جهان .
آخرین ساخته کالاتراوا ساختمان هنرها و علوم در شهر والنسیا می باشد . همچنین وی در حال حاضر مشغول طراحی مرکز سمفونی آتلانتا می باشد.
او دو بار در سال 2004 و در سال 2002 کاندیدای دریافت جوایز AIA شده بود و در باره معرفی وی آقای ادوارد کورت مدیر برگذاری FAIA نوشت (( سانتیگو کالاتراوا تجلی مجسمی از درک مهندسی در زمینه معماری است و اینکه کارهایش مشابه موسیقی به موزونی ای همچون یک ارکستر می باشد . معماری او محظوظ کننده و الهام دهنده معانی جدیدی است که هر زمان پس از دیدار به ما نشان می دهد . )). همچنین کمیته نوشت (( کار سانتیگو کالاتراوا جستجوی ماهیت هستی در معماری است .)).
در هر حال معماری وی الهام بخش و بیان کننده انرژی روح انسان و توسعه تخیل بشری است که ما را دلشاد و شگفت زده کرده و کار او که به شکل تندیسی با ساختار دینامیک که نشاندهنده روح انسانی در خلق محیطی برای زندگی ، بازی و کار ماست .
ساخت پل ها
کالاتروا این بومی اهل والنسیای اسپانیا ،کسی است که با گذشته غنی معماری قرون وسطی ای که به او به ارث رسیده ، در واقع آموزاننده رسمی آن دوران می باشد . او در زمان نوجوانی وقتی که اسپانیا در دیکتاتوری به سر می برد برای آسایش از محدودیت سفر کرد و این مسئله به او اجازه داد که مطالعاتش را در پاریس و سوئیس همچون یک بورسیه ادامه دهد . او فوق لیسانس خود را از والنسیا و دکترا را از ETH زوریخ دریافت کرد .
کالاتراوا نخستین دفتر خود را در زوریخ تاسیس کرد که خیلی زود تحسین همگان را در طراحی پل برانگیخت . او کار خود را با طراحی پل باخ درودا و در سال 1984 برای بازیهای المپیک بارسلونا شروع کرد .
از جمله شاهکارهای او در پل سازی ، پل زیبای آلامیلو در سال 1992 و پل بیلبائو در سال 1997 و پل آلامدا در سال 1995 می باشد . تاسیس دومین دفتر وی در پاریس در سال 1989 همزمان با طراحی ایستگاه فرودگاه لیون بود که در سال 1994 تکمیل و به بهره برداری رسید . همزمان با این کار او عمارت BCE را در تورنتو طراحی کرد . سومین دفتر او در والنسیا در سال 1991 با شروع کار بروی شهرک علم و هنر که یک مجموعه کامل فرهنگی است تاسیس شده است .
موزه هنر میلواکه
این موزه که در آمریکا واقع شده اولین ساخته این هنرمند در آن کشور می باشد . پس از ساخت این موزه بسیاری از هنرمندان آمریکا طراحی زیبای آن را ستودند و این مسئله خود بازشدن درهای جدیدی به روی هنرمند معمار گشود و در مجلات معماری و طراحی آمریکا مقالات بسیاری در مورد آن نوشته شد. این موزه در بین سالهای 1991 تا 2001 ساخته شده است که در واقع یک مجموعه هنری کامل و بی نظیری می باشد . این موزه دارای عرفه های متنوع که سازه آن متحرک به صورت بادگیر روزنه دار با قابلیت باز و بسته شدن (Brise Soleil )و همچون یک پرنده بزرگ می باشد. برخی نیز آن را تداعی کننده کشتیهای قدیمی می دانند .
از مشخصات جاذب این موزه قابلیت باز و بسته شدن آن است که طلوع و غروب خورشید در طول روز مهیا کننده سایه های زیبا در داخل موزه بوده که به راستی تجسم جذابیتهای شهرنشینی را به ما نشان می دهد . کارشناسان اجرای طرح کالاتراوا را بسیار کمتر از قیمت تمام شده آن می دانستند در صورتیکه هزینه نهایی 120 میلیون دلار شد در حالیکه هزینه اولیه 35 میلیون پیش بینی شده بود یعنی نزدیک به 345 درصد افزایش . به همین دلیل مدیران محلی نتوانستند از عهده هزینه برآیند و مابقی طرح را به فاینانس گذاشتند تا بتواند هزینه ها را پوشش دهد.
ساختمان اصلی موزه به طول 134 متر و با عرض 37 متر که ارتفاع تا سقف 11.3 متر می باشد .
مجموعه ورزشی المپیک آتن – یونان
این مجموعه زیبا در سال 2004 برای بازیهای المپیک و پارا-المپیک ساخته شده که از کالاتراوا دعوت شد که طرح جامع و معماری آن را ارائه دهد .
وی ورودی زیبا و دلباز بهمراه طراحی منظر فوق العاده بهمراه مجموعه بازار و سالن آمفی تئاتر بصورت بازارچه مانند ( Plazza ) در کنار عناصر کار شده با آب و عناصر تاریخی بصورتی که جوابگوی مسائل حمل و نقل نیز باشد را طراحی نمود .
خلاقیت هنری به همراه رعایت تکنیکهای طراحی از عناصر شاخص کارهای این هنرمند معمار می باشد که می تواند به عنوان سرمشقی برای هنرمندان کشور عزیزمان ایران مطرح شود که الهام از طبیعت ، رعایت نکات علمی ، استفاده از پیشینه تاریخی و در یک کلمه فرهنگ گذشته چگونه توانسته است در خلق آثاری فوق العاده به یک هنرمند در گوشه ای دیگر از گیتی ، نوید بخش و الهام دهنده باشد.
خوانندگان عزیز در صورت داشتن سئوالات بیشتر یا درصورت نیاز به تصاویر توضیحات ارائه شده با آدرس پست الکترونیکی من تماس حاصل نمایید . از ارائه نظرات و پیشنهادات نیز دریغ نفرمائید.
در نوشته قبلی در مورد ساختمان بال دار صحبت شد، سانتیاگو کالاتراوا طراح و معمار این سازه کم نظیر معرفی شد، فکر کردم بهتر باشه کمی بیشتر از این معمار بدونیم.
سانتیاگو کالاتراوا ، شخصیتی که بیشتر به واسطه فعالیتهای معماری اش شهرت یافته است ، به هنر به عنوان انگیزه و محرکی برای خلق آثارش می نگرد . شیفتگی و تمایل وی به هنر در طی سالها را می توان در تعداد مبهوت کننده طراحی ها و مجسمه هایش تا به امروز ، درک کرد .در طی 20 سال گذشته ، وی بیش از 65000 اسکیس و طراحی در آرشیوش جمع آوری کرده است . [ یعنی به طور متوسط روزی 9 شیت طراحی می کرده !! اونم طرح هایی که بدرد آرشیو شدن می خورده !آخر پشتکار و فعالیت ! ]
کالاتراوا بیان می کند که گوناگونی و تنوع در طراحی هایش منعکس کننده اهمیتی است که وی به هر جزء می دهد ، به گونه ای که حتی اندازه و کیفیت کاغذ ، ایجاد کننده یک گفتگو میان خود و طراحی است .کتاب Santiago Calatrava Artworks یا آثار هنری کالاتراوا ، دربرگیرنده حدود 200 اسکیس ، آبرنگ و ترسیمات مجسمه هایی می باشد که وی آنها را مبنای طرحهای معماری اش قرار داده است .
بسیاری از موضوعات و فرم های ارایه شده توسط او در این سطح ، به مجسمه هایی تبدیل شده اند که منبع الهامی برای پلها ، ایستگاه های قطار ، فرودگاه ها ، موزه ها و حتی میزهای غذاخوری بوده اند .
اسکیسهای اولیه کالاتراوا چندان حال و هوای معماری را ندارند ، تنها در مراحل اصلی طراحیست که واقع گرایی این اسکیس ها نمود می یابد . به هر حال وی از همان ابتدا که به دنبال بیانی هنری است ، نوع تفکر واقع بینی را نیز کنار نمی گذارد .
همچنین کالاتراوا چندین هزار طراحی از بدن انسان دارد که اکثر آنها بدون آنکه از روی مدلی خاص کشیده شده باشند ، تصوری ترسیم شده اند . شیفتگی شدید او به این زمینه در پرتره ها ، پیکرهای فردی و جمعی و پیکره هایی که تکامل یافته و در یک پروسه طراحی معماری دخیل شده اند ، بازتاب می یابد.
تعدادی دیگر از طرحهای وی شامل مجاورتی از مکعب ها و بدن انسان در حالت های مختلف هستند . برجسته ترین این نوع آثار ، تنشی پویاست که در نزدیک شدن پیکر یک دونده و تعدادی مکعب حاصل شده است .
میزهای او از پویاترین طرح های مبلمان هستند . تعداد قابل ملاحظه ای از اسکیس ها ، نمونه های اولیه و میزهای ساخته شده وی بر پایه پیکر انسانی است که زانوها ، بازوان و یا سر ، شیشه ای را در بالا تحمل می کنند .این ترسیمات در واقع مجسمه هایی هستند که با سطح صافی که بر روی آنها قرار گرفته تغییر شکل عملکردی یافته اند ، به گونه ای که به جزئی اصلی از کل فرم تبدیل شده اند .
طرح ها و مجسمه های او را می بایست به عنوان کارهایی هنری در اصالت خودیش نگریست . در عین حال ، در اولین گام ها از پروسه خلاقیت کالاتراوا ، آنها یک لابراتوار یا فضایی برای رشد و جهت گیری کانسپت ها شکل می دهند ، تا وسیله ای شود برای روح بخشیدن به افکار و تجزیه وترکیب فرمها . این لابراتوار مخزنی را از ایده های گوناگون فراهم می آورد که از گفتگوی با طبیعت و با فرمهای آشکار در تاریخ هنر و معماری [ ؟ ]ناشی می شود . در اینجا خاطرات گذشته با تصوراتی از دنیای آینده آمیخته می شوند - ترکیبی از علم مهندسی ، ریاضیات ، طراحی به خودی خود و پاسخ سازه بویژه به نیازهای عملکردی.
طرح ها و مجسمه های او را می بایست به عنوان کارهایی هنری در اصالت خودیش نگریست . در عین حال ، در اولین گام ها از پروسه خلاقیت کالاتراوا ، آنها یک لابراتوار یا فضایی برای رشد و جهت گیری کانسپت ها شکل می دهند ، تا وسیله ای شود برای روح بخشیدن به افکار و تجزیه وترکیب فرمها . این لابراتوار مخزنی را از ایده های گوناگون فراهم می آورد که از گفتگوی با طبیعت و با فرمهای آشکار در تاریخ هنر و معماری [ ؟ ]ناشی می شود . در اینجا خاطرات گذشته با تصوراتی از دنیای آینده آمیخته می شوند - ترکیبی از علم مهندسی ، ریاضیات ، طراحی به خودی خود و پاسخ سازه بویژه به نیازهای عملکردی.
معمار مقبره ها و یادها
مهندس هوشنگ سیحون، معمار و طراح
متولد سال ۱۲۹۹ تهران
فارغ التحصیل دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران
دانش آموخته دانشکده هنرهاى زیباى پاریس (بوزار) درمعمارى
رئیس دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران یک دوره
تدریس معمارى در دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران
عضو انجمن شوراى ملى باستان شناسى، شوراى عالى شهرسازى، شوراى مرکزى تمام دانشگاههاى ایران و کمیته بین المللى «ایکوموس» (وابسته به یونسکو) پیش ازانقلاب
چاپ ۳ کتاب «معمارى سیحون» ، «نگاهى به ایران (نقاشى هاى سیاه قلم) و (نیم قرن آثار معمارى ونقاشى سیحون)»
برگزارى نمایشگاهى مشترک با« پابلوپیکاسو » و « سالوادور دالى» در
«ماساچوست» آمریکا ۱۹۷۲
شهروند افتخارى فرانسه
تهیه فیلمى درباره آرامگاه بوعلى سینا به کارگردانى امیرشمخانى
داراى نمایشگاه دائمى در کلکسیون دانشگاههاى هاروارد، ام آى تى، دانشگاه واشنگتن و برکلى
طراح و اجراى تعدادى از مهم ترین بناهاى یادبودى و صنعتى و شخصى درایران مانند آرامگاه بوعلى سینا (همدان)، مقبره عمرخیام نیشابور، مقبره و موزه نادرشاه (مشهد)، مقبره کمال الملک، بانک سپه تهران و...
محمد شمخانى: تظاهرات معمارى مدرن و معاصر ایران آنقدر پراکنده و پوسته پوسته است که خیلى راحت نمى توان به صورت بندى آن پرداخت و از دوره یا دوره هاى مشخص سخن گفت. با استناد به همین آثار و آفرینه هاى جسته و گریخته و با نیت و درک و دریافتى تاریخى و تقویمى از این خط سیر نامنظم، اما کسانى آمده اند و آن را به ادوارى کوتاه برگردانده اند و تفسیرى از آن ارائه داده اند. به مدد چنین تفاسیرى است که مى توان مهندس» هوشنگ سیحون «را یکى از سرآمدان معمارى معاصر ایران و یکى از هنرمندانى دانست که در دوره اى خاص خوب درخشیده است.
دوره اى را که سیحون درآن به آفرینش بناهاى یادبودى و یادواره اى مى پردازد، مهندس« نادر اردلان »در دانشنامه ایرانیکا، دوران « پیدایش نمادهایى از یک هویت ملى روزافزون» مى نامد و بناهاى خلق شده درآن را که« تصاویر گذشته اى افتخارآمیز مانند آرامگاههاى نوبنیاد یا بازسازى شده دانشمندان، شاعران و قهرمانان ملى » و... به شمار مى آمدند « اغلب کوچک و با طرح هایى هنرمندانه »و اجراهایى خوب برمى شمارد که « گواه تحصیلات طراحان ایرانى در پاریس قبل ازجنگ » جهانى دوم به حساب مى آید.
نخستین اثرى که مهندس سیحون ازخود به جا گذاشته ، آرامگاه بوعلى سیناى همدان است که طرح آن در ۲۵سالگى و هنگام تحصیل در دانشکده هنرهاى زیباى پاریس (بوزار) ارائه مى دهد و درمسابقه اى که « انجمن آثار ملى» آن زمان به مناسبت بزرگداشت هزاره بوعلى سینا از سوى یونسکو برپا مى کند، جایزه اول را به دست مى آورد. جایزه اى که ساختن مقبره بوعلى سینا بود و ساختمانى که در ۲۸ سالگى او آغاز و در سى سالگى اش به پایان رسید. وقتى سال گذشته و در یک گفت وگوى اختصاصى از مهندس سیحون پرسیدم که : « چطور آن همه عبارت پراکنده ونمادها ونمودهاى تاریخى هم روزگار را دریک ساختار پلى فونیک گنجاندید، که در نهایت از آن یک صداى ارکسترال و هماهنگ به چشم و گوش بیننده برسد؟ » اوپاسخ داد: « آرامگاه بوعلى تنها یک آرامگاه یا مقبره نیست، بلکه آرامگاه یا مقبره جزئى ازکل است که یادبود بوعلى است. من خواسته ام با عوامل و عناصر معمارى چه از نظر شکلى وچه از نظر عددى ، از راه نماد و سمبل، شخصیت بوعلى را بیان کنم. و این موضوع در ایران یا سایر جاها معمول نبوده است. شکى نیست که براى هماهنگ کردن این عناصر ممارست و پیگیرى ومطالعه فراوان لازم است که در موقع خود سعى کرده ام کوتاهى نکنم. پس با یک نوع دانش فراگیر در ترکیب و تلفیق این عناصر کوشش خود را به کار برده ام تا چیزى به دست بیاید که در برابر دید شما است. این را هم بگویم که در تمام کارهایم جزئیات ، هر قدر بى اهمیت ،از ذهن من دور نبوده و به فراموشى سپرده نشده است ».
در این گفت وگوى طولانى که قرار بود در کتابى بیاید مهندس سیحون در پاسخ به پرسشى که از او درباره توصیف چشم انداز کلى آثار نوستالژیک اش مى کنم، چنین مى گوید:« بارها و بارها به هنرجویان خودم که در حقیقت یاران هنرى من هستند گفته ام: ما از دو هزار و پانصد سال پیش تا به امروز پیشکسوتانى داشته ایم که براى ما بى اندازه گرامى و محترمند. رسالت، به ما حکم مى کند که امروز کارهایى را که در عالم معمارى وهنر از هر نوع انجام مى دهیم عمیقاً در جایگاهى باشند که درمقابل این پیشکسوتان خجل و شرمنده نباشیم. بنابراین با تمام وجود وعشق بى پایان دست به کار شویم تابه نتیجه مطلوب برسیم. به این کارها که نام بردید(آرامگاه بوعلى سینا، خیام، کمال الملک، نادرشاه و...) با خاطراتى پر از شور و هیجان نگاه مى کنم و به نظرم مى رسد که چقدر نگفته ها دارم که بایدگفته مى شد و افسوس که نیمه کاره ماند. در پدید آوردن این کارها هدفم ابداً تقلیدگذشته نبوده است، بلکه روح و جان ایران مطرح بوده است که با ابزار امروزى باید شکل مى گرفت وخودنمایى مى کرد.»
او همچنین به این پرسش که « اگر مى خواستید با همان روحیه به معمارى بپردازید و مجبور به ترک ایران نمى شدید، پروژه بعدى تان چه بود وچه مى توانست باشد؟ » چنین پاسخ مى دهد:« در پاسخ این سؤال باید بگویم که موضوع یا پروژه خاصى مورد توجهم نیست. اما آنقدر ایده ها و حجم ها و شکلهاى متعدد در ذهنم مى جوشد و در حرکت است که گفتنى نیست و متأسفم چرا امکان پیاده کردن آنها روى خاک کشورم مقدور نیست. حیف و صدحیف. »
این اواخر و بعد از دو دهه سکوت و سردرگمى، پیشنهادهایى دوباره به مهندس سیحون شد که به ایران بازگردد و به طراحى و اجراى آثار مونومنتال دیگرى بپردازد که او هرگز قبول نکرد و فکر کردن به ایران در غربت را به کلنجار رفتن درخاک کشورش ترجیح داد. یکى از آن پروژه هایى که خود من واسطه پیشنهاد آن به این مهندس ارجمند شدم، پیشنهاد طراحى موزه اى با روحیه ساختمانى آرامگاه بوعلى سینا در همدان بود که پذیرفت و اجراى آن را مشروط به نظارت من بر حسن اجراى طرح کرد، که این بار پیشنهاددهندگان نپذیرفتند و بهانه آوردند!
وقتى از مهندس سیحون پرسیدم که« آیا هنوز خودتان را به لحاظ عاطفى یک شهروند ایرانى مى دانید یا نه؟ و آیا هنوز تحولات فرهنگى و هنرى و اجتماعى این کشور برایتان مهم و جالب هست یا نه؟ »او در پاسخ به این آخرین پرسش ام چنین مى گوید:« افتخار مى کنم که ایرانى هستم و افتخار مى کنم که درموقع تولد، ایران عزیز به من این امکان را داده است که پایم را روى خاک مقدسش بگذارم. هیچ گله اى از هیچ کس ندارم و مى دانم بى مهرى ها قطعاً از روى عدم آگاهى نسبت به درون و ضمیر من بوده است.
تمام تحولات فرهنگى و هنرى و اجتماعى کشورم دقیقاً مورد توجهم مى باشند. کوچکترین تصرف، کوچکترین ناملایمتى، کوچکترین خرابى نسبت به آثار ایران آنچنان تأثیر نامطلوبى در قلبم مى گذارد که قادر به بیان آن نیستم.
بعضى دخل و تصرفات در آثار اصفهان و یزد و سایر شهرها که پر از شاهکارها هستند شدیداً مرا متأثر و متأسف مى کند. به طورى که حس مى کنم یک قسمت از وجود ایرانم را مجروح کرده اند و زخم زده اند. به هر حال خودم را فدایى آن سرزمین مى دانم و برایش آرزوى پیشرفت و بارورى دارم. »
یک بخشى از شهرت مهندس سیحون هم به نقاشى ها و به ویژه طراحى هاى او برمى گردد. نقاشى هایى که به نوعى از مینیاتور آغاز شده و در نهایت نیز بدان رسیده است. ماجراى این « فرگشت » را من در نقدى بر آثار او آورده ام و اینجا مجال پرداختن به آن نیست. یکى از مهمترین رویدادها در زندگى هنرى مهندس سیحون که دائم روى آن تأکید مى شود، نمایشگاه هاى مشترک سیحون و پابلو پیکاسو غول هنر قرن بیستم است. در نخستین نمایشگاه مشترک این دو هنرمند که در سالهاى دهه پنجاه در تهران و در گالرى دولتى« مهرشاه » برگزار مى شود، تنها یک بشقاب سرامیک خریدارى شده از آثار پیکاسو به نمایش درمى آید و باقى آثار مربوط و متعلق به سیحون است. برگزارى چنین نمایشگاه به اصطلاح مشترکى و آن هم با چنین عنوانى شاید در تاریخ هنر جهان بى سابقه بوده باشد! داستان نمایشگاههاى مشترک سیحون وپیکاسو به همان نمایشگاه معروف ختم نمى شود و بار دیگر در ماساچوست آمریکا و این بار با همراهى آثارى از سالوادور دالى برگزار مى شود. در این نمایشگاه انگار برخى از منتقدان آمریکایى چنان که مى گویند از کلاف هاى سردرگم سیحون و بافه هاى خط او استقبال مى کنند و از آنها به عنوان آثارى با ارزش و به یاد ماندنى یاد مى کنند.
و اما مهندس هوشنگ سیحون در سال ۱۲۹۹ و در خانواده اى اهل موسیقى به دنیا مى آید.
پدر بزرگ او« میرزا عبدالله » بنیانگذار موسیقى سنتى و معروف به پدر موسیقى سنتى ایران بوده است و مادرش (مولود خانم) از نوازندگان تار و سه تار و معلم زنده یاد« احد عبادى »که دایى سیحون به حساب مى آید. او بعد از راهیابى به دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران استعداد خود را از نقاشى به معمارى توسعه مى دهد و به دعوت « آندره گدار» (رئیس اداره باستان شناسى وقت ایران) براى ادامه تحصیل راهى پاریس و دانشکده هنرهاى زیباى پاریس (بوزار) مى شود و حدود ۳ سال تحت تعلیم « اوتلو زاوارونى » به تکمیل دانش معمارى خود مى پردازد و در سال ۱۹۴۹ به درجه دکتراى هنر مى رسد.
مهندس سیحون بعداز طراحى و اجراى آرامگاه بوعلى سینا (همدان ) پروژه هاى زیادى را طراحى و اجرا مى کند که از جمله آنها مى توان به مقبره عمرخیام (نیشابور)، مقبره کمال الملک (نیشابور)، مقبره و موزه نادرشاه افشار (مشهد)، مجلس شوراى ملى ، موزه توس (مقبره فردوسى )، کارخانه نخ ریسى کوروس اخوان، کارخانه آرد مرشدى ، سازمان نقشه بردارى کل کشور ، بانک سپه (توپخانه )، مجتمع آموزشى یاغچى آباد ، سینما آسیا، سینما سانترال ، کارخانه کانادادراى (زمزم فعلى ) در تهران و اهواز ، کارخانه یخ سازى کورس اخوان و حدود ۱۵۰ خانه و ویلاى خصوصى براى شخصیت هاى مشهور آن زمان اشاره کرد که تقریباً همه به اقتضاى کانسپتى که داشته اند از مصالح ساده و مقاوم محلى تشکیل شده اند و آموزه هاى کلاسیک بوزار پاریس در آنها پیاده شده است.
سیحون همچنین در طول آن سالها عضو شوراى ملى باستان شناسى ، شوراى عالى شهرسازى، شوراى مرکزى تمام دانشگاههاى ایران و کمیته بین المللى
« ایکوموس» (Icomos) بوده و به مدت ۱۵ سال مسؤولیت مرمت تمام بناهاى تاریخى ایران را برعهده داشته است.
از دیگر مسؤولیت هاى مهم این معمار و مهندس ایرانى، یکى هم ریاست دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران در یک دوره و سالها تدریس معمارى دراین دانشکده بوده است که در آن دوره شاگردان به نسبت موفقى تربیت مى شود.
مهندس هوشنگ سیحون بیش از دو دهه است که در ونکوور (کانادا) زندگى مى کند و در آنجا به طراحى و نقاشى و تعلیم هنر مشغول است و هر از گاهى بزرگداشتى از سوى برخى مجامع خصوصى و دولتى و دانشگاهى خارج از کشور براى او برگزار مى شود.
آنچه که به عنوان تلاش چند روزه تقدیم می گردد حاصل کنکاش و تحقیق پیرامون روستای (الگورنا) در غرب رود نیل واقع در مصر می باشد که معمار نامی معاصر دکتر حسن فتحی به عنوان کار اجرایی در طی 3سال با طرح و تئوریهایی پیش تنیده شده انجام داده است. مطالب و توضیحات ای که درذیل تقدیم می گردد تلخیص و برداشت های شخصی و در نهایت تالیفی است از سایت های اینترنتی و کتاب مشهور ایشان " معماری برای مستمندان " که همگی به زبان انگلیسی بوده و ترجمه چندی از دوستان میباشد. نوشته های مذکور حاصل مداقه و تفکر در این ترجمه ها و تالیفی از آموخته هایم بوده است. لذا از آوردن مراجع در متن خودداری کرده و اشاره به آنان را به آخر همین متن واگذاردم.
همچنین تمام عکسهای موجود از این مجموعه را میتوانید در www.arc.net/digital library ببینید .
امید آنکه استفاده نموده و کاستی ها را بر من ببخشید.....
با سپاس فراوان
حسن فتحی یک درخشان معمار مشهور است که به واسطه ی تئوری هایی که در مصر و دنیای عرب و آفریقا و نیز آمریکا به کار برده شناخنه می شود. دکتر حسن فتحی در 23 مارچ سال 1900 میلادی چشم به جهان گشود. وی معماری را در مدرسه مهندسی مصر و سپس در دانشکده هنرفرانسه فرا گرفت. او یک هنرمند با ذوق و علاقه مند به موسیقی به عنوان یک نوازنده ویولون است.
او یک معلم معماری در دانشکده هنرهای زیبا تا سال 1957 میلادی بود. که به همراه همکارش رامیس واسف ایده مکان و محیط زیست در معماری را به کار گرفته است.
به سال 1945 وی پروژه (روستای الکورنا) را روی کوه غربی نیل در Luxor آغاز کرد. وی در این پروژه تکنیک ساخت و قوانین بنایی حبشه را که اساسا" مبنی بر دیوارهای حمال، سقف های گنبدی شکل و گنبدهایی از آجرهای گلی گرد گوشه بود را به کار بست تا پروژه ی وی با وجود مشکلاتی که برای تغییر به روستای جدید داشت ؛ به یک کامیابی و پیروزی در سطح محلی و جهانی گردد.
در حال حاضر روستای الکورنا یک محل بزرگ با اهمیت برای هر شخص علاقه مند در زمینه شهر سازی بر پایه عوامل طبیعی و انسان گرایانه و اجتماعی تبدیل گشته است.
در اوایل دهه 60 حسن فتحی از تکنیک مشابهی در ( ا آسیس پاریس ) در الخرگا، که یک میراث محیطی بر پایه فلسفه معماری اسلامی و مصری بود، بهره جست.
حسن فتحی معمار نامی و اسلامی تعداد محدودی کتاب در زمینه معماری تالیف کرده است که نامی ترین آنان کتابی است تحت عنوان : " معماری برای مسکینان " یا معماری فقیر"* که به 22 زبان زنده دنیا ترجمه و تئوریهای موجود در آن در بالغ بر 42 دانشکده از دانشکده های تمام دنیا تدریس میگردد.
در بین کارهای معروف ایشان:
· روستای الکورنا در غرب رود نیل
· روستای پاریس در کویر الخرقه
· مسکن خود وی در سی دی کریر
· آلکساندریا ( دارالاسلام ) در مکزیک نو میباشند.
حسن فتحی جوایز و مدال های بیشماری چون
و سر انجام دریافت شش دکتری افتخاری از دانشکده های بزرگ جهان ، سمینارها و کنفرانس های بیشماری از ایرادات ایشان در جهان نگهداری میگردد تا از تکنیک بی همتایشان در معماری همچنان استفاده گردد.
مشهورترین پروژه فتحی روستای new Quarna است. تتجربه های شخصی وی در این پروژه را می توان در کتاب معماری برای مسکینان مطالعه نمود.
این کتاب جزئیات تفکرات وی ، فرآیند و درگیری های وی با سیاستهای پیچیده و تئوریهایش در ورای این فرمهای ظاهری ر ا نشان می دهد. در گیری فتحی در این پروژه به چیزی فراتر از یک طراحی ساده باز می گردد.
او یک انسان شناس ، طراح اروپایی ، هنرمند و سیاستمدار میگردد تا در این مجال موفق به اثبات تئوریهایش باشد.
پایه این پروژه یعنی جاگذاری ضروری گورنای جدید به جای گورنای قدیم روند رو به خرابی این روستای تاریخی در دره حبشه واقع در سرزمین مصر است. دلیل دیگر این است که روستائیان گورنا در دزدیدن آرامگاهها و ساخت محصولات مصنوعی جعلی مهارتی شایان ذکر پیدا کرده بودند که در نهایت واقعه کلیدی که خواستار از بین بردن روستا الگورنای قدیم را خواستار شد سرقت یک ویار سنگ بی عیب و نقص برای دیوار یک آرامگاه مشهور بود.
زمانی که اداره میراث فرهنگی مصر تصمیم به بازسازی روستا در یک سایت متفاوت را گرفت تحت تاثیر کارهای فتحی برای جمعیت سلطنتی روستائی و خانه خانه نمونه وی در ( ایزبیت البصری ) قرار گرفته و پروژه را به وی به عنوان آرشیتکت و طراح و مجری وگذار کرد.
در این حین فتحی پروژه را بصورت فرآیندی سنتی درآورد و عملا" به صورت بومی کار کرد ، از دیوارهای آجر گلی و سقف های چوبی استفاده نمود هر چند گل برای دیوارها ارزان و سهل الوصول بود لیکن چوب در آن مناطق گران قیمت به نظر میرسید. برای صرفه جویی در هزینه های ناشی از ساخت و ساز و مصالح فتحی از سقف های طاق دار بدون آجراما بدون فرم چوبی شروع به ساخت کرد.
ساخت جامعه سلطنتی کشاورزی در سال 1941 اولین تجربه وی در سقف های طاقی و قوسی بود. فتحی و تیم وی کوشش بسیاری برای بهبود کار انجام دادند که هیچ کدام راه به جایی نبرد، از شانس خوب وی زمانی که برادرش در مسافرت به منطقه آسوان واقع در جنوب مصر بود فتحی را از مهارت حبشیان در ساختن طاق های بدون مهاربندی آگاه کرد.
به محض بررسی، فتحی تعدادی از استادکاران این امرکه لازم بود تا کارگرانش را آموزش دهند را به خدمت گرفت.سنت و رسم حبشیان در ساخت طاق ها و قوسها بدون مهاربندی ریشه قدیمی تری نسبت به آنچه در سرتاسر مصر رواج دارد را داراست. متاسفانه این فن و دانش توسط رهبران مدرن گرا که کاملا" رسوم کهنه و قدیمی را به نام پیشرفت تکنولوژی خراب کرده اند از بین رفته است.
رسوم حبشی تنها به دلیل دور بودن از نفوذ دولت ها زنده مانده است که جای بسی شکر دارد. باز نگری و زنده کردن این روش توسط فتحی تنها در این زمان اتفاق افتاد، چرا که نمونه های ساخته شده اش در جامعه روستایی به زودی در اثر آبی که در پشت طاق آسوان جمع شده بود خراب شد؛ این روشی سنتی را اگر فتحی به 46 بنا آموزش نمی داد تا روستای گورنای جدید را بسازند ، بی گمان به دست فراموشی ها سپرده می شد.
از آنجا که فتحی سازه آجر گلی را ارزان و در دسترس دید لذا آن را جوابی برای مشکل خانه سازی برای رفاه فقیران و مسکینان روستای گورنا درنظر گرفت که تصمیمی درست و منطقی بود و بعدها مایه سرمشق بسیاری گردید. همچنین مردمی که تکنیک ساخت خانه های گلی رایاد میگرفتند می توانستند خانه هایشان را یه عوض هزینه کردن برای ساخت ،خود بسازند.
روستای گورنای جدید شانسی بود تا فتحی در این مجال خویش را ثابت کند وی در این فعالیت با استفاده از ذوق حساس و پویای خویش در معماری فهمید که به ترکیب حساسیت های اجتماعی با تکنیک ساخت سازه هایی با قیمت ساخت پائین نیاز دارد؛ وی به بهترین شکل این عوامل را در طراحی و ساخت این مجموعه رعایت کرد.
روستای گورنای قدیم اصلا" از 5 قبیله روستایی ، هریک با رئیس قبیله مجزا تشکیل یافته است.در طرح وی برای گورنای جدید فتحی این رسم اجتماعی را با تقسیم روستا به 4 قسمت ( 2 تا از قبایل که با هم روابطی دوستانه و دیرینه داشتند در یک بخش بودند ) دست نخورده باقی گذاشت. این طرح با ساخت 2 جاده اصلی به ثمر نشست که در داخل هریک از بلوک های این قسمت ها یک خیابان باریک و بادی برای حرکت آرام ایجاد شد.
یکی از عوامل دیگر که توسط فتحی همچنان به شیوه محلی روستای قدیم باقی ماند ساخت اقامتگاههایی بود تا گروههایی به نام (badanas ) در آن تشکیل گشته و زندگی کنند . گرههایی همسایه وار به صورت خوشه هایی یا دسته هایی از خانه در کنار هم زیست کنند.
فتحی مخالف خانه هایی بود که با بتون به شکل جعبه هایی بر روی هم ساخته می شدند چرا که آنها را خانه هایی به دور از هماهنگی با پیرامون صحرای سوزان و محیط آرام روستای الگورنا میدید و آنها را متجاوزانه به معماری عرب و اسلام می دانست؛ نوعی تجاوز در حد فرهنگی و ساختاری. خانه هایی که فتحی برای اینان طراحی میکرد بر پایه سنت ها و فنون قدیمی اسلامی و ترتیب زندگی صحرایی استوار بود. که متشکل از ( kaa ) سالن اصلی، (Iwan ) جایی تو رفته در اتاق و فرمهایی با خاصیت جدا کننده گی فضاهای عمومی و خصوصی بود که بیشترین اهمیت را در ساختار خانه های اسلامی ایفا می کند.
فتحی درروندی که در پیش گرفته بود نیاز های روستائیان را بوسیله ملاقات با رئیس هر قبیله و گفتگو با مردمان آن قبیله وارسی نمود؛ متاسفانه اهالی روستا بخاطر کینه ای که در دل نسبت به حسن فتحی داشتند من باب نقل مکان موقت به جایی دیگر به وی کمک اندکی برای درک مفاهیم کردند.
اما آنچه فتحی با استفاده از ذوق و قریحه ذاتی خویش از این ملاقات به دست آورد و از شیوه زندگی آنان گرفت نیاز ایشان به صورت چاه آب به جای آب جاری ؛ تختهای گسترده در اتاق خواب و برجهای کبوتری ؛ در پروژه خویش پاسخ گفت.
همچنین فتحی توسط تعدادی از نشریات طراحی اروپایی چیزهای جدیدی را آموخت! اولین مورد قابل قبول این بود که زمین های کشاورزی اطراف که برای سایت انتخاب شده بودند برای یک شهر 7000 نفری کافی نیست .
چاره جویی فتحی برای این موضوع -که به نیروی انسانی ماهر بیشتری نیاز داشت- بدین شکل صورت گرفت که وی زمینهای گوناگونی را در اختیار استاد کاران جهت آموزش پسران شهر قرار داد . طرح khan (مسافرخانه، کاروانسرا) برای فضای آموزش و زمین کار در پشت و بالای مکان فروش و معامله احداث شد . و این نیاز وی و روستائیان را پاسخ گفت.
مدرسه در گورنای جدید به حمایت قانون ساخت مدارس ملی سرمایه گذاری و ساخته می شد؛ اما فتحی کماکان با همان مشکلات درگیر بود چرا که دولت میخواست ساختمان مدرسه دارای شکل یکسان با ساختمان ها و دارای ویژگی های برتر آب و هوایی و اداب و رسوم گوناگون ساخته گردد.
فتحی در این مورد امیدوار بود که طرح وی تا حدی به یک پیش الگو برای رفاه مصریان درآید؛ که این را میتوان از مداقه در کتاب " معماری برای مستمندان " وی فرض کرد.
فتحی برای رشد و پیشرفت گورنای جدید بسیار امیدوار بود چه آنکه این مورد را میتوان از طراحی یک تئاتر برای مدرسه معماری در این روستای رعیتی ساده مشاهده کرد.
خیال بافی های فتحی در الگورنا ، نمونه یک شهر موفق را ایجاد کرد. جایی که عاقبت مردم بدوی آنجارا برای دستیابی به تفریحات فرهنگی و جامعه ای سالم مرفه و بی نیاز گردانید.
وی تاتر را محلی برای برگزاری تفریحات سنتی چون مسابقه چماق که تا حدی برگرفته از هنرهای رزم و پیکار است در نظر گرفت.
علاوه بر آن اظهارات از درگیری فتحی با آن پروژه چنان عمیق بود و فتحی تا بدان مرتبه از عشق به انسانهای فقیرو کمک برای بهبود وضعیت زیست محیطی آنان کوشش میکرد که وی اولین نمایشنامه را خویش برای آنان نوشت و به اجرا درآورد . این نمایشنامه به کودکان و مردم این روستا شرایط زیست بهداشتی وراه پیشگیری ازشیوع ویروسی به نام “bilharzia” را آموخت و با استقبال خود مردم مواجه گشت.
مسجدی که در روستای جدید الگرنا قرار گرفته است محتملا" جای بسیار با اهمیتی است چرا که اولین محلی بود که توسط وی ساخته شده و بطور مداوم نگهداری شده است. وی برای تقدس بخشی به سیمای مسجد الگورنا در ذهن مردمان آنجا از فرم و سیمای مسجد مملوکی در قاهره که برای این مردم بسیار آسنا بود استفاده کرد. تذبیری که در این ساخت به کار رفته، نشان میدهد که مشکلات جامعه و مسئله فرهنگی آنان ریشه در مذهب آنان دارد.
ساختمان گورنا در سال 1945 شروع به کار شد کارگران بیشماری که اغلب از غیر بومیان گورنا بودند تمام وقت در آنجا تحت نظارت مستقیم فتحی کار می کردند. کارگران چنان با اشتیاق و ذوق کار میکردند که گوئی خود در این پروژه سهیم و شریکند در چنین زمانی بود که پروژه سریعا" شروع به پیشرفت کرد و نیاز مبرم به تکیه به دولت داشت لیکن وجوه ساختمان که چنین پیشرفتی را انتظار نداشت به تعویق می افتاد ولی گویی فتحی چیزی برای کارش به عنوان مزد مادی نمی خواست ، فتحی بدون تاخیر و مرتب بر روی شهرک های خویش کار میکرد طوری که در مدت سه سال در130 شهرک بالغ بر 800 خانه ایجاد شد. فتحی بعلاوه مدارس، بازار، تماشاخانه و یک مسجد را نیز به تمامی کار کرد هنوز مردمانی که از آنجا بازدید میکنند در نمای عالی با کشمکش زیادی که در میان مردمان گورنا وجود داشت و نیز مصالح ارزان آنجا در شگفت می مانند.
فتحی بخشی ازهزینه ترمیم بافتهایی با قدمت وپیشینه باستانی را صرف رفاه مردم و شهرکهای اجتماعی- انسانی خویش کرد. فتحی با این روند به زمانی برگشت که کار تدریس انجام می داد و اصول نظری خویش را به خوبی بست و گسترش داد.
وی زمینه خانه سازی با خرج کم و ارزان با روشی زیبامشروط به ساخت خانه های شخصی برای افراد فقیر را هموار کرد ؛ تمامی خانه های موجود در گورنا بی عیب و نقص بودن سازه ها و تئوری های فتحی را به اثبات رساند.
روستای جدید تنها در حس مربوطه به درک سریع نقص داشت. از این موضوعات ارائه شده در این بحث درسهای بیشماری می توان گرفت، در کتاب معماری برای مستمندان تالیف حسن فتحی ازهزینه هایی که فتحی برای ساختن خانه هایی به این سبک کرده چنین برداشت میگردد که برآورد قیمت برای ساختن 20 خانه به سبک وی چیزی در حدود 3000 لیره است که این مقدار برای ساخت همان مقدار خانه با سازه بتنی در حدود 22000 لیره هزینه میگردد؛ حسن فتحی در این پروژه نشان داد که میتوان از مصالحی ارزان برای آسایش مستمندان و نیازمندان خانه هایی در حد خانه های مدرن و پیشرفته با مصالح گران از حیث راحتی طراحی و اجرا کرد. حتی برخی از بزرگترین کارشناسان معماری غرب و ایالات متحده خانه های طراحی شده توسط وی در روستای گورنا را در ورای تمام هیاهوی مدرنیست و مملو از آرامش و خلوص می یابند.
تکنیک هایی که فتحی در این خانه های سنتی و بومی برای بهبود انجام داد در نوع خود بی نظیر بود، وی به دلیل کمبود امکانات و تجهیزات پیشرفته از طبیعت جهت تعدیل آب و هوا وتسهیل زندگی در این نواحی انجام دادکه از آن جمله اند:
استفاده از تکنیک mushrabiya دمای هوا را تا 10درجه سانتی گراد بدون نیاز به تجهیزات مکانیکی کاهش میدهد.
نکته دیگر قابل ملاحظه در این پروژه فضاها هستند که سه فضا در این طرح در نظر گرفته شده ، فضاهای عمومی، نیمه خصوصی ، و فضاهای شخصی ؛ که برای ساختمانهای دهکده به وجود آمد :
در طرح شهر مسلمانی قرون وسطی ، یک شبکه بندی از خیابانهایی برای جلسات در مرکز شهر و کمال بهره گیری مطلوب از روانشناسی سبک معماری که در یک نقشه شهر غربی مجسم شده و در نقشه دهکده رعایت گشته و همچنین معمار ( فتحی ) در نظر داشته کلا" در خاج از مجموعه ابزار و عقاید وافکار سال 1940 هستند.
به عبارت دیگر هر بیننده آسنایی با پوزسیون های معماری در برنامه دهکده با یک حقیقت افسانه ای و ساختگی به جستجو و تحلیل قضیه اثبات شده و ایده آل های قابل اعتماد حسن فتحی روبرو می گردد.
دهکده کوهی است مهربان و با مروت و ساکنان شهر بی احساس و تو خالی ؛ حسن فتحی از این مورد به روشنی بهره گرفته که معماری فردی و انسانی ، ترکیب دهنده و راهی است در یک تنوع و گوناگونی .
او همه خانه های دهکده را با استفاده از سقف های گنبدی شکل ساخته که در راس سقف دمای هوا را کنترل و تهویه می کند. این ساختمانها از سیستم تهویه به روش سنتی و به نوعی مدرن که خاص خود فتحی است بهره میبرد. وی در این راه کوشش کرده است تا مشکلات و مسائل مربوط به گرما و سرما در هوا را با استفاده از آنچه بدان اشاره گردید یعنی سایه اندازی حل کند. وی با استفاده از پوشش محدبی شکل - با استفاده از سوراخ هوا -دور از مکان اصلی و زیباشناسی سقف و به دور از یکنواختی و خسته کنندگی، یک منظر استاندارد ایجاد می کند.
حسن فتحی گنبدها و طاق ها و قوسها را به بام یا سقف چها رگوش وصل می کند و مانند دالانی که سایه می اندازد یک محیط جالب فراهم می کند .
وی در ساختمان منازل بیشتر از مصالح ساده و یکنواخت استفاده و از تذهیب و نقوش ساده اسلیمی در مساجد استفاده کرده است، جایی که پنجره ها مندرج و مشبک شده اند در امتداد و موازی اضلاع گنبد هستند ، بعلاوه گنبد بین سه کنج قرار گرفته و همچنین در گنبد ها پرتو های نور از سوراخ و منافذ کانون عبور کرده که از اهمیتهای ویژه و خواص آن است.
از خواص روشن و واضحی که در کتاب وی بدان اشاره گردیده و وی آن را در این پروژه از تئوری به عمل رسانده این است که ساخت ساختمان باید عاقلانه و متعادل باشد و هوای آرام و ساکن برای مکانهای عبادت و نماز برگزیده گردد ، به گفته وی بکار رفتن خاصیت وجودی زینت در شکل دهی و تعدیل معماری امری دشوار اما معجزه آساست.
گرچه فتحی درساخت بناهای یادمانی خود از مملوکیان قاهره و عثمانی ها الهام گرفته اما اغلب مناظر جالب توجه او استفاده از گنبد است که به گفته وی: "اهمیت و مقصود عالم هستی را ضمیمه کرده و به آن متصل میکند و این یک نمونه ای از جهان کوچک است، نمونه ای از جهان هستی که مواج شده و هشت پرهایی که پایه های سه کنج یک گنبد را تشکیل می دهد نمادی از آسمان را تداعی میکند. اینها در هشت جهت با پایه هایی که نگهداشته شده اند نشان دهنده فرشته هایی هستند که تکیه گاه تخت خداوندند ."
منابع:
http://schemas.openxmlformats.org/drawingml/2006/main
http://www.ahram.org.eg/weekly/
www.dailystaregypt.com/article
www.geocities.com/Arc.HassanFathy
http://www.press.uchicago.edu/Images
اولین اثر شهیدی که در قالب طنز سیاه در سال 1348 در نـشریه ((نگین )) به چاپ رسید ، مردی را نشان می داد که روی یک صندلی نشسته وبه اسکلت هیولا گونه ای نگاه می کند . او از سال 1346 در کنار احمد شاملو سردبیر وقت مجله ((خوشه )) با این مجله همکاری داشته ودر مجلاتی چون کیهان سال ، آبنوس وتماشا کارکرده است .
مان هنر نو در خیابان شریعتی ، بالاتر از پل صدر ، خیابان شهید میرزاپور ، شماره 33 واقع است .
ویژگی های ساختمان مان هنر نو از زبان طراح و معمار آن : مهندس غلامرضا معتمدی
خانه ای می ساختم ؛ که قرار بود من وشریک هایم را درخود جای دهد ، کنارساختمانی که سالها پیش ساخته بودم ؛ خانه تک تک صاحبانش را از دست داد ؛ دست آخر دو نفر ماندیم ، من وعمید نائینی کم اما نمی آوردم ؛ ادامه میدادم
هر چه فکر کردم ، اجرا کردم ؛ هیچگاه عادت به طراحی روی کاغذ وکشیدن نقشه نداشتم ، در مغزم طرح می کنم ، د رمغزم اصلاح می کنم ، وسرساختمان بامعمار وبنا و آهنگر و…… اجرا می کنم ؛ هر روز گوشه ای ، تنها نقشه ، نقشه های یک صدمی است ؛ که به شهرداری داده می شود ، برای مجوز.
مجموعه مسکونی دستور (2) رابراساس فضای منفی طراحی کردم . زمین ساختمان جدید از کوچه ای ورودی می گرفت که 15 متر پائین تر از ساختمان قدیم بود . این ساختمان با اضافه های بعدی شکل ال داشت (L ) ، با حیاطی در جنوب غربی زمین ، با ساختن ، حیاط مرکزی درقلب ساختمان جدید وچسباندن به ساختمان قدیم ، کل مجموعه به شکل یک L U در آمد . پانزده متر بلند تر از کوچة پائینی .
حالا دو حیاط مرکزی داشتیم با 7 متر اختلاف سطح وحیاطی در جنوب مجموعه 15 متر پائین تر ، ومیشد از سهیل وارد واز دستور خارج شد .
ساختمان قدیمی ، در گذشته اداری شده بود وساختمان تازه قرار بود مسکونی شود . ـ که نشد ـ این دوساختمان با هم مان هنر نو شد . شرکایم که رفتند ـ کم کم ـ به این فکر افتادم ؛ مجموعة آثار هنری خود رادر ساختمان جدید برپاکنم ، توالت ها وآشپزخانه ها ساخته وکاشیکاری شده بودند ؛ آشپزخانه را تغییر شکل دادم ، در زیرزمین ، انبارها ، ودرهم کف اطاق خوابها را حذف کردم ؛ در بالا کارپیش رفته بود ؛ باقی ماند ند ، بـا حذف بعضـی دیوارهـا ،
معتقدم حذف پیرایه های ساختمان ، از اشتباهات معماری مدرن است . منظور گچ بری ، مقرنس ، نماسازی ، پنجره سازی و ….. نیست ؛ یا آنکه مجسمه ها رادر نماردیف کنند . ـ آنطور که میکل آنژکرد ـ ویادررف ها بگذارند.
راه حل ؟
به فکرم رسید :
فضای معماری رابه عنصر های اصلی اش تجزیه کنم ، سقـف ، دیوار ، ستون ، کف ، پله ، بادبند ، آسانسور ، سقف های کاذب ، رف و…….
این عنصرها را باز طراحی کنم ، آنسان که هر کدام نشانه ازدیگر هنرها داشته باشند ؛ بی آنکه امکان جدا کردن ونام نهادن دوباره بر آنها وجود داشته باشد .
مثال ؟
پله :
پله : عنصری است برای ارتباط سطح های افقی در ارتفاع های متفاوت ، مرکب
از سطح های بالا رونده ودست انداز ، ـ کاملاً عملکرد گرایانه . ـ پله اما می تواند ، درکنار باشد ؛ در میان قرارگیرد ؛ فضابسازد ، بچرخد ، دور بزند ، بالابرود ، رقصان بالا برود ؛ وباترکیب خود ؛ دست اندازها ؛ ودست انداز طبقة بالاتر ،
مجسمه بسازد ، بی آنکه مجسمه باشد ، وباتغییر بافت ، رنگ ، تغییر نور وجنسیت ، فضای پیرامون خود را ـ شکلی ـ تحـرک بخشد .
تبدیل ، عناصر معماری ساختمان به اثرهای هنری ، بی آنکه بتوان آنرا از فضا جدا کرد ، ونامی برآن نهاد .(مجسمـه ، نقـاشی دیـواری ، تابـلو ، وفرسک و..) را من انسجام نامیدم ، ودواندن نور را برروی آنها میـعان ؛
از نظر من معماری چیزی نیست ؛ جز ، طراحی انسجام های فضایی وترکیب کردن بقاعده وسلسله مراتبی آنها برای دست یافتن به انسجام های کلان تر وپیچیده تر وگرنه پرداختن به عملکرد، مـعمـاری رایت مـی شود . فرمهایی خشک که به زور پیرایه های چسباندنی ، نمک زده شـده اند . ـ جدا از گوگنهایم نیویورک ـ استاد گودی است . دور نرویم ، ساختمان که تمام شد و مجموعه ها برپا ، کیف کردم ، ودیگران هم کیف کردند ، افروز ناصر شریف بند کرد ؛ مجموعه را برروی همگان بگشائیم ، سنگ انداختم ، مجوز ارشاد ؟ ، ـ رفت ، گرفت . خانه ، شد مان ، مان هنر نو ـ سه سال می گذرد مان هنر ، حاصل جمع شدن اتفاق های مکرر ساده است .
گفتگو با غلامرضا معتمدی |
مان هنر نو |
زندگینامه استاد ارجمند حناب آقای دکتر پرویز مویدعهد
«معمار پروژه بزرگ مصلی امام خمینی تهران»
استاد ارجمند جناب آقای دکتر پرویز مؤید عهد، استاد معماری دانشگاه تهران و طراح پروژه عظیم مصلای امام خمینی تهران در اول اسفند سال 1308 در تهران، دیده به جهان گشود.
تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراند و برای ادامه تحصیل به فرانسه عزیمت نمود و در دانشگاه بوزار در رشته معماری و سپس در دانشگاه سوربن پاریس در رشته شهرسازی مشغول تحصیل گردید. در سال 1956 میلادی موفق به اخذ درجه دکترایS.A.D.G با رتبه اول و نیز موفق به دریافت جایزه و مدال لورآی (بهترین دیپلم معماری در سطح دانشگاههای فنی فرانسه) گردید و به پاس خدمات فرهنگی و ارائه بهترین پایان نامه توسط ایشان در سال 1957 از سوی دانشگاه سوربن، دکترای افتخاری معماری (A.A.PHD) به ایشان اعطا گردید. همچنین در سال 1342 شمسی به پاس ارائه طرحهای فرهنگی و معماری از سوی دانشکده سلطنتی انگلستان (A.CH.ASS.SCOL) نشان درجه اول معماری را دریافت نمود.
از سال 1337 تا سال1343 شمسی بعنوان دانشیار به تدریس علوم معماری در دانشگاه پرداخت. در سال 1343 شمسی با اخذ درجه استادی در دانشگاه تهران، مشغول تعلیم دانشجویان میهن عزیزمان شد. از همان سال تدریس دروس اصول عمومی ساختمان ، (کنستروکسیون سیویل)، تئوری معماری و ارزشهای استاتیکی، تئوری شهر سازی را تدریس نمود و در این زمینهها مقالات متعدد و جزوات فراوانی ارائه نمود. همزمان نیز درس تاریخ معماری را در دانشکده فنی دانشگاه تهران تدریس مینمود. در سال 1348 به سمت رئیس دانشکده هنرهای تزئینی (وزارت فرهنگ و هنر) منصوب شد و تا سال 1352 عهدهدار این سمت در دانشگاه بود.
بعضی از طرحهای ارائه شده توسط ایشان به شرح ذیل می باشد:
1 - طرح پاویون سفارت ایران در مونترال کانادا
2 - طرح محوطه نمایشگاه بینالمللی تهران
3 - طرح نمایشگاه بینالمللی کشاورزی با همکاری مرکز نمایشگاههای بینالمللی انگلستان (Exp.ASS.LONRES)
4 - طرح مرکز تحقیقات شیمی دارویی و دارویی ایران
5 - طرح مدرسه سنلوئی با همکاری پروفسور لوکنت (استاد معماری دانشگاه بوزار پاریس)
6 - طرح مرکز علمی مخابرات دانشگاه تهران با همکاری مرکز تحقیقات علمی فرانسه (S.N.C.R)
7 - طرح ساخت مصلای امام خمینی
8 - طرح خاتمکاری تالار بزرگ ساختمان مجلس شورای ملی (میدان بهارستان تهران)
9 - طرح مرمت و بازسازی و تزئینات کاخ گلستان
10 - طرح ساختمان اداری وزارت آموزش و پرورش
11 - طرح یک مجتمع عظیم مسکونی در فرانسه
12 - طرح اکستانسیون و خوابگاه دانشجویان مدرسه البرز
13 - طرح نمای جنوبی ساختمان سازمان حج و زیارت
14 - طرح معماری فرودگاه آبادان
15 - همکاری در تهیه طرح کاتدرال (کلیسای جامع) ... با گیوم ژیله (استاد بزرگ معماری)
16 - همکاری در تهیه طرح و اجرای طرح شهرسازی حومه رم در سال1980
17 - همکاری در اداره آتیله امور تزئیناتی و طراحی کتابهای کودکان
18 - بسیاری از طرحهای اجرا نشده از قبیل طرح بزرگ دژ نبشته و آمفی تئاتر روباز برای 2000 نفر و فرهنگستان علوم در خیابان قوامالسلطنه
19 - ساختمانهای متعدد مسکونی و غیر مسکونی
20 - ساختمان درمانگاه بیماریهای قلب و عروق در سیرجان
21 - دیگر ساختمانهای متعدد دولتی و غیر دولتی
در سال 1380 به پاس زحمات و تلاش خالصانه این استاد، نشان چهرههای ماندگار از طرف رئیس جمهوری اسلامی ایران به ایشان اهداء گردید.
ذائقهسازان معماری سال 2006
Architecture of the World
Tastemakers in Architecture of 2006
ذائقهسازان معماری، عنوانی است که از سوی مجله Forbes، به 10 معمار برجسته از فرهنگهای مختلف که در سال 2006، بیشترین تأثیرگذاری را بر فرهنگ جهانی داشتهاند، اطلاق شده است. البته بنا به ادعای این نشریه، تأثیر معماران ذائقهساز صرفاً در حیطه زیباییشناسی نیست، بلکه آنها حتی در حال تغییر شیوه زندگی ما هستند. در آثار این معماران که پیشگام استفاده از تکنیکهای جدید ساختمانی نیز هستند، مرزهای میان معماری، هنر، طراحی منظر و برنامهریزی شهری، به آسانی قابل تشخیص نیست.
بر اساس گزارش مجله Forbes، گسترش غولآسای ابعاد شهرها و رشد روزافزون جمعیت شهرنشین جهان در سالهای آینده، معماری را با چالشهای عمدهای روبرو خواهد کرد که مدیریت این رشد و یافتن راههای نوآورانه برای استفاده بهینه از فضا و منابع کمیاب، به معماران محول خواهد شد. با توجه به این واقعیت، در حال حاضر در کنار معماران مشهور جهان، تعداد زیادی از معماران مستعد وجود دارند که با آنکه هنوز به نامهای آشنا تبدیل نشدهاند، لیکن با رهنمون ساختن معماری به سمت قلههای جدید، در حال تغییر چهره شهرها برای دهههای آینده هستند. طراحی ساختمانهای سازگار با محیط و یافتن روشهای جدید برای بهکارگیری مصالح پایدار و استفاده بهینه از انرژی، و نیز طراحی خانههای پیشساخته قابل حمل برای مناطق کمدرآمد و مناطق بحرانزده، از مهمترین دغدغههای این نسل جدید و گمنام معماران است.
ذائقهسازان معماری سال 2006، بر اساس مطالعات کارشناسی مجله Forbes، عبارتند از:
þ David Adjaye / شرکت Adjaye/Associates
© Steven Heller
þ Enrique Norten / شرکت Ten Arquitectos
© AP
þ نورمن فاستر / شرکت Foster + Partners
© AP
þ تام مین / شرکت Morphosis
© Getty
þ James Corner / شرکت Field Operations
Courtesy James Corner
þ Elizabeth Diller و Ricardo Scofidio / شرکت Diller Scofidio + Renfro
© AP
þ زاها حدید / شرکت Zaha Hadid Architects
© AP
þ Robert Fox / شرکت Cook+Fox Architects
Courtesy Robert Fox
þ Kazuyo Sejima و Ryue Nishizawa / شرکت SANAA
© designboom.com
þ بن ون برکل / شرکت UN Studio
© Valerie Bennett