مطالب معماری Architecture Topics

مطالب معماری Architecture Topics

نوشته هایی بر اساس نفسهای یک معمار --- استفاده از مطالب تنها با ذکر نام وبلاگ مجاز می باشد
مطالب معماری Architecture Topics

مطالب معماری Architecture Topics

نوشته هایی بر اساس نفسهای یک معمار --- استفاده از مطالب تنها با ذکر نام وبلاگ مجاز می باشد

سیستم فرسوده آموزش معماری(1)

 

امروزه با نگاهی به حال و هوای دانشکده های معماری و نیز وضعیت تحصیلی دانشجویان و به ویژه دانش آموختگان معماری، می توان به راحتی دریافت که آموزش کنونی معماری در میهنمان، ناکارا و کم بهره است.ناکاراست از آن جهت که نمی تواند فارغ التحصیلانی  آماده کار و مطابق با شرایط روز و خواسته های بازار کار معماری در ایران و جهان، به جامعه حرفه ای معماری عرضه نماید و کم بهره است از آنجا که با توجه به هزینه گزافی که برای تربیت یک مهندس معمار در دانشگاه ها انجام می شود، نتیجه کار چندان رضایت بخش نیست.از این روست که جامعه حرفه ای معماری با بدبینی به فارغ التحصیلان معماری نگریسته و به همین خاطر است که میبینیم ، بیشتر مشاوران معماری تمایل دارند، تا همکاران خود را از بین کسانی انتخاب کنند که دست کم دو سال سابقه کار داشته باشند!!

البته روشن و آشکار است که یکی از دلایل اصلی این مسئله، ناکارآمدی بعضی از اساتید رشته معماری و کیفیت پایین تدریس و دانش پایین آنها در زمینه تدریسشان است.در این باره چند ماه پیش، در همین جا نوشته ای قرار دادم که مورد استقبال دوستان و خوانندگان این وبلاگ نیز قرار گرفت و امیدوارم بتوانم در آینده، درباره این موضوع و به ویژه راهکارهای حل این مشکل بیشتر بنویسم.

 

اما شوربختانه این تنها مشکل دانشکده های معماری نیست.یکی از مشکلات بزرگ دانشکده های معماری در ایران، فرسودگی و کهنگی سیستم آموزشی و محتوای دروس است.سیستم آموزشی دانشکده های ایران تقلیدی است از سیستم بوزار یا همان مدرسه هنرهای زیبای پاریس.دانشکده ای که ده ها سال است که در دنیای معماری دیگر حرفی برای گفتن ندارد و تنها شهرت امروزه آن در جهان به خاطر طراحان مد و لباس و نیز نقاشان آن است ولی هنوز دانشکده های معماری در ایران به دور مدار بوزار می گردند و حتی بعضی از اساتید با سابقه، به ویژه دانش آموختگان هنرهای زیبای تهران، متعصبانه آموزشها و روشها و اندیشه های بوزاری را به ویژه در درس طراحی معماری پیگیری میکنند و تلاش دارند تا معمار را به عنوان یک آرتیست پرورش دهند.این چنین اندیشه ها و روشهایی، زمانی که با محتوای کم اثر دروس ترکیب شوند، محصولی به بار می آورد که میبینیم.فارغ التحصیلانی که به جز خط کشیدن کار دیگری بلد نیستند.تازه اگر آن را هم درست انجام بدهند.در سالهای گذشته، معماران به عنوان کسانی مشهور بودند که توانایی آن را دارند که با چند اسکیس، طرحی را  که در ذهن دارند،به روی کاغذ بیاورند و امروزه دانشجویان به من مراجعه می کنند و از من می خواهند که رشته ای را در کارشناسی ارشد به آنها معرفی کنم که در کنکور آن، اسکیس وجود نداشته باشد!!!

می گویند در ایران باستان، شاهزادگان را به گونه ای پرورش می دادند که در صورتی که روزی از پادشاهی برکنار شدند، بیکار و گرسنه نمانند و حرفه هایی همچون نجاری، آهنگری و حتی ساختن زین اسب را به آنها می آموزاندند.آیا ما به دانشجویانمان، مهارتهایی را یاد می دهیم که بیکار نمانند؟

البته عده ای از دانشجویان با توجه به روحیه و فضایی که در آن پرورش یافته و زندگی می کنند، خیلی زود علایق خود را پیدا می کنند و مهارتهای لازم را البته بیرون از دانشگاه کسب می کنند.مانند دانشجویانی که خارج از دانشگاه در کارگاه های ساختمانی مشغول به کار می شوند و در امور اجرایی توانایی پیدا می کنند و یا دانشجویانی که در کار با نرم افزار ها مهارت ویژه ای کسب می کنند( البته باز هم بیرون از دانشگاه) و با آن امرار معاش میکنند.به راستی اگر دانشجویی تنها نقطه اتکا خود را بر آموخته های دانشکده قرار داهد، آیا می تواند آنگونه که باید و شاید در بازار کار جایی برای خود بیابد و یا خیر؟البته شاید تنها شانس او این باشد که با تکیه بر آموخته هایش بتواند ادامه تحصیل دهد و در آزمونهای کارشناسی ارشد پیروز شود.این تازه زمانی است که اساتید او در آن دانشکده کیفیت لازم را داشته باشند و دروس مربوطه را به خوبی به او یاد داده باشند.پس می بینیم که در اینجا همه چیز به اتفاق و قضا و قدر بستگی دارد.اگر استاد خوب باشد، اگر محیط و یا فضا مساعد باشد، اگر اگر اگر……….

و نتیجه این اگر و مگر ها همین است که می بینیم.در بازار حرفه ای، مهندسین با سابقه و مشاورین از ناتوانی فارغ التحصیلان می نالند و حتی در مواردی خود شاهد بوده ام که منشی یک شرکت مهندسی مشاور به تازه فارغ التحصیلی  از یک دانشکده معتبر معماری متلک می انداخت که فلانی حتی بلد نیست که یک برش از استخر فلان ویلا بزند!!!؟؟ در جامعه قدر و منزلت معمار و معماری به شدت پایین آمده است و….البته پایین آمدن منزلت رشته معماری تنها به دلیل مشکلات دانشکده های معماری نیست و مولفه های دیگری نیز در این زمینه دخالت دارند.اما بر این باورم اگر دانشکده ها کیفیت لازم را به دست آورند، می توان بسیاری از مشکلات جامعه معماری را تا حد زیادی حل نمود.

همانگونه در بالا گفتم، سیستم ما یک سیستم کهنه و به درد نخور است.تنها تغییر کوچکی که در این سیستم به وحود آمده، این است که پس از انقلاب، سیستم آتلیه ای برچیده شد و چند درس عمومی و نیز دروس معماری اسلامی و حکمت و هنر اسلامی به جمع دروس معماری اضافه شدند.از اتفاق سیستم آتلیه ای، نقطه قوت سیستم بوزاری بود که به باور من، با جمع آوری آن، این سیستم علاوه بر فرسودگی، دچار نقص عضو نیز گشت!!! ولی همانگونه که گفتم محتوای دروس چندان تغییر نکرده است.

با تغییراتی که دوباره در سیستم آموزش معماری در سال 78 روی داد و کارشناسی ارشد پیوسته معماری از آموزش معماری حذف شد، امید این می رفت که تغییرات رخ داده منجر به پویایی رشته معماری و ورود مباحث و دروس و مهارتهای جدید و کارا و منطبق با شرایط روز شود.اما متاسفانه کار خراب تر شد.دروس همان دروس بودند، منتها فشرده تر و در زمانی کمتر.تنها اسم بعضی از دروس تغییر کرده است.مثلاً من به یاد دارم  که ما درسی 6 واحدی به نام ترکیب داشتیم که خود مشتمل بر چندین درس چون راندو، عکاسی، رنگ، حجم شناسی و … بود.هر کدام از این دروس برای خود زمانی مشخص و البته طولانی داشتند.من به خوبی به یاد دارم که در بهار سال 1376، ما پنجشنبه ها درس راندو به استادی، جناب آقای قربانی، داشتیم و ایشان که خود یکی از بهترین اساتید راندو در ایران، بودند از صبح تا عصر با ما راندو کار می کردند.اما در همین ترم،در یکی از دانشگاه ها، من درسی به نام درک و بیان 2 را تدریس می کنم که با توجه به سرفصل دروس باید به دانشجویانم در16 جلسه، هفته ای یک روز، آن هم تا ظهر، نقد فضا، ماکت سازی،عکاسی و راندو ببیاموزانم.جالب است ،مگر نه؟ یا مثلاً ما دو درس معماری اسلامی داشتیم، همراه با حکمت و هنر اسلامی.حکمت و هنر اسلامی به دوره کارشناسی ارشد مهاجرت کرده است و معماری اسلامی در یک درس 4 واحدی ،تحت عنوان آشنایی با معماری اسلامی، فشرده شده است!!! حال استاد مربوطه باید؛ افزون بر تاریخ معماری ایران، عناصر و فضاها و گونه شناسی معماری ایران و  نیز معماری اسلامی کشورهای اسلامی را آن هم در یک درس، در 4 ساعت در هفته،با دانشجویانش کار کند. درس آشنایی با مرمت نیز درنوع خودش جالب است.پیش از این درس مرمت مشتمل بر دو درس مبانی نظری مرمت و طرح مرمت بود که با فشرده شدن به درسی به نام  آشنایی با مرمت تقلیل یافته است.آن هم سه واحد که یک واحدش عملی است!!

در سرفصل درس آشنایی با مرمت، افزون بر مباحث نظری که خود ظرفیت یک ترم کامل را می طلبد، یک پروژه عملی نیز پیش بینی گشته است.پروژه ای که خودش با درسی همچون طرح معماری برابر است و همه اینها در یک درس 3 واحدی پیش بینی گشته است. طرح معماری که دیگر برای خودش داستانی دارد.هر استادی ، هر سازی که دوست داشته باشد، برای خویش می زند.یکی از فضاهای مجازی و سطوح متحرک و فضاهای یکپارچه و هندسه نااقلیدسی پایین تر نمی آید؛دیگری گمان می برد که خلقت و جهان هستی با آفرینش لوکوربوزیه آغاز گشته است و با غرق شدن لوکوربوزیه در دریا در سال 1966، نیز به پایان رسیده است!!؟ آن دیگری به جز زاها حدید و دانیل لیبسکیند و فرانگ گه ری و رم کولهاس و گرک لین و پیتر آیزنمن، هیچ کس را داخل آدم نمی داند، چه رسد به داخل معمار!!؟؟ و این آخری، گمان می برد که نوستراداموس است و پیش بینی های آنچنانی می کند مبنی بر اینکه تنها دانشجوی محبوب ایشان معمار خواهد شد و بقیه سیگار فروش و قصاب و … خواهند گشت.تعجب نکنید.همه اینها را من در دوران دانشجویی تجربه کرده ام و با توجه به چیزهایی که در اطرافم می بینم و می شنوم، وضع بر همین منوال است و زیاد فرقی نکرده است.خوب! نتیجه اش همین می شود که می بینید.دانشجویان و فارغ التحصیلانی که تا دلتان بخواهد می توانند حرفهای عجیب و غریب برایتان بزنند و لاهوت و ناسوت را به هم وصل کنند و آب را در هوا معلق نگه دارند(البته در کلام)،اما همینان گاهی از انجام ساده ترین کار در روند یک پروژه معماری عاجز می باشند.

بهترین ها را در همین مسابقات ببینید.مثلاً همین مسابقه مرکز تجارت جهانی فرش در تبریز.به جز یکی دو نفر، بقیه از جوانان و تازه فارغ التحصیلان بودند.هم ایده ها و هم فرمهای حاصل از آن بسیار شبیه هم بود و البته تکراری.به گونه ای آشکار، روشن بود که آبشخور فکری بیشتر معماران جوان این مسابقه، جریانی است که در چند سال اخیر با تقلیدی ناشیانه از معمارانی چون حدید و کولهاس و… و نیز تاثیر پذیری از نشریاتی چون AD و ... در صحنه معماری ما، خود را به عنوان جریان پیشتاز یا به قول خودشان آوانگارد معرفی نموده اند.

اما راستش را بخواهید، بیشتر این طرحها، نه نمایانگر یک مرکز جهانی بود و نه فضایی مناسب برای تجارت فرش و نه رنگ و بویی از فرهنگ معماری یا حداقل فرهنگ مردم تبریز و یا آذربایجان و یا ایران و نه حتی خاورمیانه داشت.نیتجه اش هم این شد که داوران آن هیچ طرحی را به عنوان نخست برنگزیدند.به باور من، این ماجرا نه شکستی برای معماران ما، که شکستی دردناک و سنگین برای معماری ما بود.

حتی برای درک این شکست، نیازی به آن مسابقه نیز نبود.کافی است با مردم هم کلام شوید تا ببنید چه اندازه از معماری امروزه ما در شهرهای کوچک و بزرگ کشورمان بد می گویند.البته همه گناه را نمی توان به گردن معماران انداخت.قوانین عجیب و غریب شهرداری ها و سازمان نظام مهندسی و ... وبرخی مسائل دیگر از اصلی ترین دلایل زشتی معماری ساختمانهاست و راه را برای بی هنران و معمار نماهایی که کیلویی کار می کنند، گشوده است، اما به باور من نقص بزرگ و فرسودگی در سیستم آموزشی معماری ماست که معماری را به این حال و روز انداخته است.

در نوشته امروز، تلاش کردم تا منظری از وضع امروز دانشکده ها و وضعیت حرفه ای معماری در ایران، به صورتی خلاصه ترسیم کنم.در نوشته بعدی، بیشتر به محتوای دروس و سیستم فرسوده آموزش معماری خواهم پرداخت و راهکارهای خودم را ارائه خواهم کرد.امیدوارم شما نیز با نظریات خود، مرا در ارایه هرچه بهتر این نوشته ها یاری دهید.

بیانیه پایانی و اعلام نتایج مسابقه طراحی سردر حوزه هنری

این مسابقه دریچه ای بود برای نگرش مجدد به طراحی سردر فضایی که به فعالیتهای پیرامون هنر دینی می پردازد، هر چند اندیشه های معمارانه در کالبد معماری هدفگرا با کاربری های امروزین در تعدادی از آثار دریافتی به وضوح دیده می شد لیکن هنوز تا رسیدن به طرحی منسجم که نگاهی همه جانبه به طراحی فضاهای پیرامون ابنیه تاریخی با کاربریهای جدید از منظر محتوی و فرم داشته باشد، فاصله بسیار است.

دبیرخانه‌ی مسابقه ضمن تقدیر و تشکر از تمامی شرکت کنندگان اعلام می دارد 114 نفر به صورت انفرادی و گروهی از دانشجویان و شرکتهای معماری و معماران سراسر کشور شرکت نمودند و طی آن 74 اثر به دبیرخانه مسابقه رسید.ضمنآ هیات داوران به ریاست آقای دکتر احمد خوشنویس در دفتر گروه آرمانشهر تشکیل جلسه داد.

هیات داوری شامل:

 دکتر احمد خوشنویس استاد دانشگاه  تهران و رییس پژوهشکده ابنیه و بافت‌های فرهنگی سازمان میراث فرهنگی 

دکتر حسن اصانلو سرپرست دانشکده معماری دانشگاه سوره و مدیر گروه معماری دانشگاه سوره

مهندس امیر محمدخانی استاد دانشگاه سوره و مدیر دفتر طرح و برنامه حوزه هنری

داوران ابتدا به بحث درباره تعیین معیار های داوری و نحوه بررسی پرداختند و شاخصهای اصلی ذیل به عنوان معیارهای داوری تعیین گردید که عبارتند از:

الف) فرم: شامل 1- ویژگیهای نمادین هنر دینی و نشانه حوزه هنری

2- توجه به فضای پیرامونی و همخوانی با ساختمان های فعلی حوزه هنری

3- نحوه نورپردازی در شب

ب) عملکرد: شامل 1- ویژگی های عملکردی تفکیک سواره از پیاده و ...

2- محل نگهبانی و کنترل ورود و خروج با توجه به تعداد و عملکرد آنها

پ) محتوا: شامل 1- نشانگر هویت فرهنگ ایرانی - اسلامی

2- هم خوانی با محیط هنری و فرهنگی حوزه هنری

داوری در دو مرحله شامل یک مرحله مباحثه در خصوص کلیه  آثار رسیده و مرحله دوم امتیاز دهی به تفکیک شاخصه های اعلام شده و به ترتیب با ضرایب 3 و1 و 2 صورت گرفت که پیرو آن نتایج بررسی و داوری آثار به شرح ذیل اعلام می گردد:

رتبه اول: گروه ندا مهرآور و مهرناز هندی، فارغ التحصیل مقطع کارشناسی ارشد  دانشگاه آزاد تهران مرکز
رتبه دوم: گروه محمد صفاری زاده و آیان رضایی، فارغ التحصیل مقطع لیسانس دانشگاه سوره
رتبه سوم:احسان کتابچی،  فارغ التحصیل مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد تهران مرکز
رتبه چهارم: گروه حمید محمودی و مجید محمودی دانشجو دانشگاه آزاد تهران مرکز، مقطع کارشناسی ارشد
رتبه پنجم: یوسف سهرابی  دانشکده معماری پردیس هنرهای زیبا دانشگاه تهران،   فارغ التحصیل مقطع فوق لیسانس 
رتبه ششم:سمیه سادات حسینی دانشجو مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه علم و صنعت
رتبه هفتم:گروه جواد علیزاده و ساناز امین راجب دانشجوی کارشناسی ناپیوسته دانشگاه آزاد هریس
رتبه هشتم:محمد سعید ضیمران فارغ التحصیل مقطع کارشناسی دانشگاه شیراز
رتبه نهم:گروه سلمان مرادی و عبدالله خشوعی دانشجو مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه علم و صنعت
رتبه دهم:گروه فرزان رسول زاده و  بهزاد قنبرپور  دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه علم و صنعت و دانشجوی کارشناسی دانشگاه علم و صنعت

به طرح اول این مسابقه پانزده میلیون ریال و به طرح های دوم و سوم به ترتیب هشت و پنج میلیون ریال تعلق خواهد گرفت.ضمنآ بنا بر اعلام دفتر آرمان شهر حوزه هنری از نفرات چهارم الی دهم تقدیر به عمل خواهد آمد.

گزارش تصویری؛ داوری مسابقه طراحی سردر و جداره شهری حوزه هنری

دبیرخانه‌ی مسابقه ضمن تقدیر و تشکر از تمامی شرکت کنندگان اعلام می دارد 114 نفر به صورت انفرادی و گروهی از دانشجویان و شرکتهای معماری و معماران سراسر کشور شرکت نمودند و طی آن 74 اثر به دبیرخانه مسابقه رسید.ضمنآ هیات داوران به ریاست آقای دکتر احمد خوشنویس در دفتر گروه آرمانشهر تشکیل جلسه داد.

هیات داوری شامل:

 دکتر احمد خوشنویس استاد دانشگاه  تهران و رییس پژوهشکده ابنیه و بافت‌های فرهنگی سازمان میراث فرهنگی 

دکتر حسن اصانلو سرپرست دانشکده معماری دانشگاه سوره و مدیر گروه معماری دانشگاه سوره

مهندس امیر محمدخانی استاد دانشگاه سوره و مدیر دفتر طرح و برنامه حوزه هنری

داوران ابتدا به بحث درباره تعیین معیار های داوری و نحوه بررسی پرداختند و شاخصهای اصلی ذیل به عنوان معیارهای داوری تعیین گردید که عبارتند از:

الف) فرم: شامل 1- ویژگیهای نمادین هنر دینی و نشانه حوزه هنری

2- توجه به فضای پیرامونی و همخوانی با ساختمان های فعلی حوزه هنری

3- نحوه نورپردازی در شب

ب) عملکرد: شامل 1- ویژگی های عملکردی تفکیک سواره از پیاده و ...

2- محل نگهبانی و کنترل ورود و خروج با توجه به تعداد و عملکرد آنها

پ) محتوا: شامل 1- نشانگر هویت فرهنگ ایرانی - اسلامی

2- هم خوانی با محیط هنری و فرهنگی حوزه هنری

  

حسن فتحی در ( روستای اگورنا)

آنچه که به عنوان تلاش چند روزه تقدیم می گردد حاصل کنکاش و تحقیق پیرامون روستای (الگورنا) در غرب رود نیل واقع در مصر می باشد که معمار نامی معاصر دکتر حسن فتحی به عنوان کار اجرایی در طی 3سال  با طرح و تئوریهایی پیش تنیده شده انجام داده است. مطالب و توضیحات ای که درذیل تقدیم می گردد تلخیص و برداشت های شخصی و در نهایت تالیفی است از سایت های اینترنتی و کتاب مشهور ایشان " معماری برای مستمندان " که همگی به زبان انگلیسی بوده و ترجمه چندی از دوستان میباشد. نوشته های مذکور حاصل مداقه و تفکر در این ترجمه ها و تالیفی از آموخته هایم بوده است. لذا از آوردن مراجع در متن خودداری کرده و اشاره به آنان را به آخر همین متن  واگذاردم.

همچنین تمام عکسهای موجود از این مجموعه را میتوانید در www.arc.net/digital library ببینید .

 

امید آنکه استفاده نموده و کاستی ها را بر من ببخشید.....

 

با سپاس فراوان

 

 

حسن فتحی یک درخشان معمار مشهور است که به واسطه ی تئوری هایی که در مصر و دنیای عرب و آفریقا و نیز آمریکا به کار برده شناخنه می شود. دکتر حسن فتحی در 23 مارچ سال 1900 میلادی چشم به جهان گشود. وی معماری را در مدرسه مهندسی مصر و سپس در دانشکده هنرفرانسه فرا گرفت. او یک هنرمند با ذوق و علاقه مند به موسیقی به عنوان یک نوازنده ویولون است.

او یک معلم معماری در دانشکده هنرهای زیبا تا سال 1957 میلادی بود. که به همراه همکارش رامیس واسف ایده مکان و محیط زیست در معماری را به کار گرفته است.

به سال 1945 وی پروژه (روستای الکورنا) را روی کوه غربی نیل در Luxor آغاز کرد. وی در این پروژه تکنیک ساخت و قوانین بنایی حبشه را که اساسا" مبنی بر دیوارهای حمال، سقف های گنبدی شکل و گنبدهایی از آجرهای گلی گرد گوشه بود را به کار بست تا پروژه ی  وی با وجود مشکلاتی که برای تغییر به روستای جدید داشت ؛ به یک کامیابی و پیروزی در سطح محلی و جهانی گردد.

در حال حاضر روستای الکورنا یک محل بزرگ با اهمیت برای هر شخص علاقه مند در زمینه شهر سازی بر پایه عوامل طبیعی و انسان گرایانه و اجتماعی تبدیل گشته است.

در اوایل دهه 60 حسن فتحی از تکنیک مشابهی در ( ا آسیس پاریس ) در الخرگا،  که یک میراث محیطی بر پایه فلسفه معماری اسلامی و مصری بود، بهره جست.

 

 

حسن فتحی معمار نامی و اسلامی تعداد محدودی کتاب در زمینه معماری تالیف کرده است که نامی ترین آنان کتابی است تحت عنوان :        " معماری برای مسکینان " یا معماری فقیر"* که به 22 زبان زنده دنیا ترجمه و تئوریهای موجود در آن در بالغ بر 42 دانشکده از دانشکده های تمام دنیا تدریس میگردد.

  در بین کارهای معروف ایشان:

·         روستای الکورنا در غرب رود نیل

·         روستای پاریس در کویر الخرقه

·         مسکن خود وی در سی دی کریر

·         آلکساندریا ( دارالاسلام ) در مکزیک نو   میباشند.

 

 حسن فتحی جوایز و مدال های بیشماری چون

  • مدال طلای ایلات متحده و جایزه شناخت برای نقش ساختمان سازی برای رفاه مستمندان

  • مدال طلا از سوی فدراسیون جهانی معماری به سال 1977

  • دریافت نام بهترین معمار در سال 1977

  • انتخاب وی به عنوان بهترین معمار در خاورمیانه برای ساخت روستای الکورنا توسط موسسه خیریه آقاخان

 و سر انجام دریافت شش دکتری افتخاری از دانشکده های بزرگ جهان ، سمینارها و کنفرانس های بیشماری از ایرادات ایشان در جهان نگهداری میگردد تا از تکنیک بی همتایشان در معماری همچنان استفاده گردد.

 

 

مشهورترین پروژه فتحی روستای new Quarna  است. تتجربه های شخصی وی در این پروژه را می توان در کتاب معماری برای مسکینان مطالعه نمود.

این کتاب جزئیات تفکرات وی ، فرآیند و درگیری های وی با سیاستهای پیچیده و تئوریهایش در ورای این فرمهای ظاهری ر ا نشان می دهد. در گیری فتحی در این پروژه به چیزی فراتر از یک طراحی ساده باز می گردد.

او یک انسان شناس ، طراح اروپایی ، هنرمند و سیاستمدار میگردد تا در این مجال موفق به اثبات تئوریهایش باشد.

پایه این پروژه یعنی جاگذاری ضروری گورنای جدید به جای گورنای قدیم روند رو به خرابی این روستای تاریخی در دره حبشه واقع در سرزمین مصر است. دلیل دیگر این است که روستائیان گورنا در دزدیدن آرامگاهها و ساخت محصولات مصنوعی جعلی مهارتی شایان ذکر پیدا کرده بودند که در نهایت واقعه کلیدی که خواستار از بین بردن روستا الگورنای قدیم را خواستار شد سرقت یک ویار سنگ بی عیب و نقص برای دیوار یک آرامگاه مشهور بود.

 

زمانی که اداره میراث فرهنگی مصر تصمیم به بازسازی روستا در یک سایت متفاوت را گرفت تحت تاثیر کارهای فتحی برای جمعیت سلطنتی روستائی و خانه خانه نمونه وی در ( ایزبیت البصری ) قرار گرفته و پروژه را به وی به عنوان آرشیتکت و طراح و مجری وگذار کرد.

در این حین فتحی پروژه را بصورت فرآیندی سنتی درآورد و عملا" به صورت بومی کار کرد ، از دیوارهای آجر گلی و سقف های چوبی استفاده نمود هر چند گل برای دیوارها ارزان و سهل الوصول بود لیکن چوب در آن مناطق گران قیمت به نظر میرسید. برای صرفه جویی در هزینه های ناشی از ساخت و ساز و مصالح فتحی از سقف های طاق دار بدون آجراما بدون فرم چوبی شروع به ساخت کرد.

 

 

ساخت جامعه سلطنتی کشاورزی در سال 1941 اولین تجربه وی در سقف های طاقی و قوسی بود. فتحی و تیم وی کوشش بسیاری برای بهبود کار انجام دادند که هیچ کدام راه به جایی نبرد، از شانس خوب وی زمانی که برادرش در مسافرت به منطقه آسوان واقع در جنوب مصر بود فتحی را از مهارت حبشیان در ساختن طاق های بدون مهاربندی آگاه کرد.

به محض بررسی، فتحی تعدادی از استادکاران این امرکه لازم بود تا کارگرانش را آموزش دهند را به خدمت گرفت.سنت و رسم حبشیان در ساخت طاق ها و قوسها بدون مهاربندی ریشه قدیمی تری نسبت به آنچه در سرتاسر مصر رواج دارد را داراست. متاسفانه این فن و دانش توسط رهبران مدرن گرا که کاملا" رسوم کهنه و قدیمی را به نام پیشرفت تکنولوژی خراب کرده اند از بین رفته است.

 

رسوم حبشی تنها به دلیل دور بودن از نفوذ دولت ها زنده مانده است که جای بسی شکر دارد. باز نگری و زنده کردن این روش توسط فتحی تنها در این زمان اتفاق افتاد، چرا که نمونه های ساخته شده اش در جامعه روستایی به زودی در اثر آبی که در پشت طاق آسوان جمع شده بود خراب شد؛ این روشی سنتی را اگر فتحی به 46 بنا  آموزش نمی داد تا روستای گورنای جدید را بسازند ، بی گمان به دست فراموشی ها سپرده می شد.

از آنجا که فتحی سازه آجر گلی را ارزان و در دسترس دید لذا آن را جوابی برای مشکل خانه سازی برای رفاه فقیران و مسکینان روستای گورنا درنظر گرفت که تصمیمی درست و منطقی بود و بعدها مایه سرمشق بسیاری گردید. همچنین مردمی که  تکنیک ساخت خانه های گلی رایاد میگرفتند می توانستند خانه هایشان را یه عوض هزینه کردن برای ساخت ،خود بسازند.

 

 

روستای گورنای جدید شانسی بود تا فتحی در این مجال خویش را ثابت کند وی در این فعالیت با استفاده از ذوق حساس و پویای خویش در معماری فهمید که به ترکیب حساسیت های اجتماعی با تکنیک ساخت سازه هایی با قیمت ساخت پائین نیاز دارد؛ وی به بهترین شکل این عوامل را در طراحی و ساخت این مجموعه رعایت کرد.

 

روستای گورنای قدیم اصلا" از 5 قبیله روستایی ، هریک با رئیس قبیله مجزا تشکیل یافته است.در طرح وی برای گورنای جدید فتحی این رسم اجتماعی را با تقسیم روستا به 4 قسمت ( 2 تا از قبایل که با هم روابطی دوستانه و دیرینه داشتند در یک بخش بودند ) دست نخورده باقی گذاشت.  این طرح با ساخت 2 جاده اصلی به ثمر نشست که در داخل هریک از بلوک های این قسمت ها یک خیابان باریک و بادی برای حرکت آرام ایجاد شد.

 

یکی از عوامل دیگر که توسط فتحی همچنان به شیوه محلی روستای قدیم باقی ماند ساخت اقامتگاههایی بود تا گروههایی به نام (badanas ) در آن تشکیل گشته و زندگی کنند . گرههایی همسایه وار به صورت خوشه هایی یا دسته هایی از خانه در کنار هم زیست کنند.

 

فتحی مخالف خانه هایی بود که با بتون به شکل جعبه هایی بر روی هم ساخته می شدند چرا که آنها را خانه هایی به دور از هماهنگی با پیرامون صحرای سوزان و محیط آرام روستای الگورنا  میدید و آنها را متجاوزانه به معماری عرب و اسلام می دانست؛ نوعی تجاوز در حد فرهنگی و ساختاری. خانه هایی که فتحی برای اینان طراحی میکرد بر پایه سنت ها و فنون قدیمی اسلامی و ترتیب زندگی صحرایی استوار بود. که متشکل از ( kaa ) سالن اصلی، (Iwan ) جایی تو رفته در اتاق و فرمهایی با خاصیت جدا کننده گی فضاهای عمومی و خصوصی بود که بیشترین اهمیت را در ساختار خانه های اسلامی ایفا می کند.

 

 

فتحی درروندی که در پیش گرفته بود نیاز های روستائیان را بوسیله ملاقات با رئیس هر قبیله و گفتگو با مردمان آن قبیله وارسی نمود؛ متاسفانه اهالی روستا بخاطر کینه ای که در دل نسبت به حسن فتحی داشتند من باب نقل مکان موقت به جایی دیگر به وی کمک اندکی برای درک مفاهیم کردند.

 

اما آنچه فتحی با استفاده از ذوق و قریحه ذاتی خویش از این ملاقات به دست آورد و از شیوه زندگی آنان گرفت نیاز ایشان به صورت چاه آب به جای آب جاری ؛ تختهای گسترده در اتاق خواب و برجهای کبوتری ؛ در پروژه خویش پاسخ گفت.

 

همچنین فتحی توسط تعدادی از نشریات طراحی اروپایی چیزهای جدیدی را آموخت! اولین مورد قابل قبول این بود که زمین های کشاورزی اطراف که برای سایت انتخاب شده بودند برای یک شهر 7000 نفری کافی نیست .

 

چاره جویی فتحی برای این موضوع -که به نیروی انسانی ماهر بیشتری نیاز داشت- بدین شکل صورت گرفت که وی زمینهای گوناگونی را در اختیار استاد کاران جهت آموزش پسران شهر قرار داد . طرح khan (مسافرخانه، کاروانسرا) برای فضای آموزش و زمین کار در پشت و بالای مکان فروش و معامله احداث شد . و این نیاز وی و روستائیان را پاسخ گفت.

 

 

مدرسه در گورنای جدید به حمایت قانون ساخت مدارس ملی سرمایه گذاری و ساخته می شد؛ اما فتحی کماکان با همان مشکلات درگیر بود چرا که دولت میخواست ساختمان مدرسه دارای شکل یکسان با ساختمان ها و دارای ویژگی های برتر آب و هوایی و اداب و رسوم گوناگون ساخته گردد.

فتحی در این مورد امیدوار بود که طرح وی تا حدی به یک پیش الگو برای رفاه مصریان درآید؛ که این را میتوان از مداقه در کتاب " معماری برای مستمندان " وی فرض کرد.

فتحی برای رشد و پیشرفت گورنای جدید بسیار امیدوار بود چه آنکه این مورد را میتوان از طراحی یک تئاتر برای مدرسه معماری در این روستای رعیتی ساده مشاهده کرد.

خیال بافی های فتحی در الگورنا ، نمونه یک شهر موفق را ایجاد کرد. جایی که عاقبت مردم بدوی آنجارا برای دستیابی به تفریحات فرهنگی و جامعه ای سالم مرفه و بی نیاز گردانید.

وی تاتر را محلی برای برگزاری تفریحات سنتی چون مسابقه چماق که تا حدی برگرفته از هنرهای رزم و پیکار است در نظر گرفت.

علاوه بر آن اظهارات از درگیری فتحی با آن پروژه چنان عمیق بود و فتحی تا بدان مرتبه از عشق به انسانهای فقیرو کمک برای بهبود  وضعیت زیست محیطی آنان کوشش میکرد که وی اولین نمایشنامه را خویش برای آنان نوشت و به اجرا درآورد . این نمایشنامه به کودکان و مردم این روستا شرایط زیست بهداشتی وراه پیشگیری ازشیوع ویروسی به نام “bilharzia” را آموخت و با استقبال خود مردم مواجه گشت.

 

 

مسجدی که در روستای جدید الگرنا قرار گرفته است محتملا" جای بسیار با اهمیتی است چرا که اولین محلی بود که توسط وی ساخته شده و بطور مداوم نگهداری شده است. وی برای تقدس بخشی به سیمای مسجد الگورنا در ذهن مردمان آنجا از فرم و سیمای مسجد مملوکی در قاهره که برای این مردم بسیار آسنا بود استفاده کرد. تذبیری که در این ساخت به کار رفته، نشان میدهد که مشکلات جامعه و مسئله فرهنگی آنان ریشه در مذهب آنان دارد.

ساختمان گورنا در سال 1945 شروع به کار شد کارگران بیشماری که اغلب از غیر بومیان گورنا بودند تمام وقت در آنجا تحت نظارت مستقیم فتحی کار می کردند. کارگران چنان با اشتیاق و ذوق کار میکردند که گوئی خود در این پروژه سهیم و شریکند در چنین زمانی بود که پروژه سریعا" شروع به پیشرفت کرد و نیاز مبرم به تکیه به دولت داشت لیکن وجوه ساختمان که چنین پیشرفتی را انتظار نداشت به تعویق می افتاد ولی گویی فتحی چیزی برای کارش به عنوان مزد مادی نمی خواست ، فتحی بدون تاخیر و مرتب بر روی شهرک های خویش کار میکرد طوری که در مدت سه سال در130 شهرک بالغ بر 800 خانه ایجاد شد. فتحی بعلاوه مدارس، بازار، تماشاخانه و یک مسجد را نیز به تمامی کار کرد هنوز مردمانی که از آنجا بازدید میکنند در نمای عالی با کشمکش زیادی که در میان مردمان گورنا وجود داشت و نیز مصالح ارزان آنجا در شگفت می مانند.

فتحی بخشی ازهزینه ترمیم بافتهایی با قدمت وپیشینه باستانی را صرف رفاه مردم و شهرکهای اجتماعی- انسانی خویش کرد. فتحی با این روند به زمانی برگشت که کار تدریس انجام می داد و اصول نظری خویش را به خوبی بست و گسترش داد.

وی زمینه خانه سازی با خرج کم و ارزان با روشی زیبامشروط به ساخت خانه های شخصی برای افراد فقیر را هموار کرد ؛ تمامی خانه های موجود در گورنا بی عیب و نقص بودن سازه ها و تئوری های فتحی را به اثبات رساند.  

 

 

روستای جدید تنها در حس مربوطه به درک سریع نقص داشت. از این موضوعات ارائه شده در این بحث درسهای بیشماری می توان گرفت، در کتاب معماری برای مستمندان تالیف حسن فتحی  ازهزینه هایی که فتحی برای ساختن خانه هایی به این سبک کرده چنین برداشت میگردد که برآورد قیمت برای ساختن 20 خانه به سبک وی چیزی در حدود 3000 لیره است که این مقدار برای ساخت همان مقدار خانه با سازه بتنی در حدود 22000 لیره هزینه میگردد؛ حسن فتحی در این پروژه نشان داد که میتوان از مصالحی ارزان برای آسایش مستمندان و نیازمندان خانه هایی در حد خانه های مدرن و پیشرفته با مصالح گران از حیث راحتی طراحی و اجرا کرد. حتی برخی از بزرگترین کارشناسان معماری غرب و ایالات متحده خانه های طراحی شده توسط وی در روستای گورنا را در ورای تمام هیاهوی مدرنیست و مملو از آرامش و خلوص می یابند.     

 

تکنیک هایی که فتحی در این خانه های سنتی و بومی برای بهبود انجام داد در نوع خود بی نظیر بود، وی به دلیل کمبود امکانات و تجهیزات پیشرفته از طبیعت جهت تعدیل آب و هوا وتسهیل زندگی در این نواحی انجام دادکه از آن جمله اند:

 

  • استفاده از پاروی بادی در خانه malkaf

  • بهره جستن از تکنیکی به نام mushrabiya ( سایه خورشیدی ) برای ذخیره انرژی به عنوان یک روش سنتی

 

استفاده از تکنیک mushrabiya دمای هوا را تا 10درجه سانتی گراد بدون نیاز به تجهیزات مکانیکی کاهش میدهد.

 

 

نکته دیگر قابل ملاحظه در این پروژه فضاها هستند که سه فضا در این طرح در نظر گرفته شده ، فضاهای عمومی، نیمه خصوصی ، و فضاهای شخصی ؛ که برای ساختمانهای دهکده به وجود آمد :

 

  1. فضاهای عمومی از خیابان های اصلی چهارگوش مرکزی و ساختمانهایی که به آنها باز میشوند و کاروانسرا، مسجد ، تماشاخانه و تالار دهکده و نیز خیابانهای عریض تشکیل گشته که جریان رفت و آمد در آنها به راحتی و آسانی در آن انجام میپذیرد.

 

  1. فضاهای نیمه عمومی که از خیابانهای دراز و باریک و خودمانی – کوچه ها ی سایه دار و پیچ در پیچ که نزدیک میدان چهارگوش کوچک بصورتی مرکزی تشکیل یافته است.

 

  1. فضاهای شخصی پوشیده از ساختمانها که به یک حیاط باز میگردند و به وسیله یک نرده حصار شده اند. نمونه ای از یک منزل قرون وسطی در قاهره میباشد.

 

  • فضاهای عمومی برای مردان و فضاهای خصوصی برای زنان و فضاهای نیمه عمومی ترکیبی از هر دو می باشند.

  • در فضاهای نیمه خصوصی مکانهایی برای جشن و شادی و مناسبات تشریفاتی و انبار و غیره در نظر گرفته شده است . زنها میتوانند در اطراف محوطه با استفاده از این ویژگی به آزادی قدم بزنند. نقشه دهکده یاد آور شهرهای مسلمانان در قرون وسطی در ذهن هر بیننده ای است؛ که در سال 1978 چهل سال بعد مستقیما" بر روی گورنای جدید طراحی شد که ژورنالیست های غربی به این دانش پژوهان حمله کردند .

 

 

در طرح  شهر مسلمانی قرون وسطی ، یک شبکه بندی از خیابانهایی برای جلسات در مرکز شهر و کمال بهره گیری مطلوب از روانشناسی سبک معماری که در یک نقشه شهر غربی مجسم شده و در نقشه دهکده رعایت گشته و همچنین معمار ( فتحی ) در نظر داشته کلا" در خاج از مجموعه ابزار و عقاید وافکار سال 1940 هستند.

به عبارت دیگر هر بیننده آسنایی با پوزسیون های معماری در برنامه دهکده با یک حقیقت افسانه ای و ساختگی به جستجو و تحلیل قضیه اثبات شده و ایده آل های قابل اعتماد حسن فتحی روبرو می گردد.

دهکده کوهی است مهربان و با مروت و ساکنان شهر بی احساس و تو خالی ؛ حسن فتحی از این مورد به روشنی بهره گرفته که معماری فردی و انسانی ، ترکیب دهنده و راهی است در یک تنوع و گوناگونی .

او همه خانه های دهکده را با استفاده از سقف های گنبدی شکل ساخته که در راس سقف دمای هوا را کنترل و تهویه می کند. این ساختمانها از سیستم تهویه به روش سنتی و به نوعی مدرن که خاص خود فتحی است بهره میبرد. وی در این راه کوشش کرده است تا مشکلات و مسائل مربوط به گرما و سرما در هوا را با استفاده از آنچه بدان اشاره گردید یعنی سایه اندازی حل کند. وی با استفاده از پوشش محدبی شکل - با استفاده از سوراخ هوا -دور از مکان اصلی و زیباشناسی سقف و به دور از یکنواختی و خسته کنندگی، یک منظر استاندارد ایجاد می کند.

حسن فتحی گنبدها و طاق ها و قوسها را به بام یا سقف چها رگوش وصل می کند و مانند دالانی که سایه می اندازد یک محیط جالب فراهم می کند .

وی در ساختمان منازل بیشتر از مصالح ساده و یکنواخت استفاده و از تذهیب و نقوش ساده اسلیمی در مساجد استفاده کرده است، جایی که پنجره ها مندرج و مشبک شده اند در امتداد و موازی اضلاع گنبد هستند ، بعلاوه گنبد بین سه کنج قرار گرفته و همچنین در گنبد ها پرتو های نور از سوراخ و منافذ کانون عبور کرده که از اهمیتهای ویژه و خواص آن است.

 

 

از خواص روشن و واضحی که در کتاب وی بدان اشاره گردیده و وی آن را در این پروژه از تئوری به عمل رسانده این است که ساخت ساختمان باید عاقلانه و متعادل باشد و هوای آرام و ساکن برای مکانهای عبادت و نماز برگزیده گردد ، به گفته وی بکار رفتن خاصیت وجودی زینت در شکل دهی و تعدیل معماری  امری دشوار اما معجزه آساست.

گرچه فتحی درساخت بناهای یادمانی خود از مملوکیان قاهره و عثمانی ها الهام گرفته اما اغلب مناظر جالب توجه او استفاده از گنبد است که به گفته وی: "اهمیت و مقصود عالم هستی را ضمیمه کرده و به آن متصل میکند و این یک نمونه ای از جهان کوچک است، نمونه ای از جهان هستی که مواج شده  و هشت پرهایی که پایه های سه کنج یک گنبد را تشکیل می دهد نمادی از آسمان را تداعی میکند. اینها در هشت جهت با پایه هایی که نگهداشته شده اند نشان دهنده فرشته هایی هستند که تکیه گاه تخت خداوندند ." 

 

منابع:

http://schemas.openxmlformats.org/drawingml/2006/main

http://www.ahram.org.eg/weekly/

University of Chicago Press

www.dailystaregypt.com/article

www.geocities.com/Arc.HassanFathy

http://www.press.uchicago.edu/Images

تحلیل آثار مشاهیر معماری1

(کلیسای رونشان) یادگاری از لوکوربوزیه

لو کوربوزیه به عنوان یک معمار صاحب سبک در عرصه معماری جهان ،  طی یک دوره طولانی از  پیشگامان  و  چهره های  شاخص معماری مدرن محسوب می شد و حدود نیم قرن در بین معماران هم عصر خود بی مانند بود وسر انجام بازتاب منزلتی شد که معماری را روح زمانه می دانست . با این احساس بی درنگ تلاش برای ساده گرایی را به شیراسیونالیستی آغازکرد و خالق فرم هایی شد که شاید به هیچ وجه قابل تکرار و نمونه برداری نیستند  و به زیبایی درفراسوی زمان جاودانه خواهند ماند . نمونه بارز این آثار کلیسای نوتردام دو هو در رونشان فرانسه است .

قبل از توصیف این اثر باید این نکته گفته شود که از سال 1950 به بعد ، کارهای   لوکوربوزیه از لحاظ سبک معماری در آینده جهان ، الگوی چندان موثری نبودند و صرفا حالت تندیس واره دارند و قابل تکرار نیستند. هر چند که در مجموع درون مایه های آثار او تا کنون به شکل وسیعی موردتقلید قرار گرفته است .

کلیسای نوتردام دو هو در رونشان در فاصله سال های 1950 تا 1955 ساخته شد و اثر خلاقه تندیس واره و ارزشمندی است  که نشان  از موقعیت  محلی  و عملکرد مذهبی دارد و کلا نمایش گنجینه ای از نوآوری و شمایل پردازی مستقل است .  در این اثر، لوکوربوزیه ،ترکیب بندی دقیق نقشه و اصل زیبایی شناسی را  همراه با آزادی عمل جسورانه ای که در معماری  نیمه  دوم قرن کسب کرده بود ، بهم درآمیخت و لحن غنایی نوینی در فرهنگ معماری به وجود آورد . انگاره ای که بتن آرمه و مصالح ساختمانی با طبیعت در حال گفتگو بود .در 1950 ، لو کوربوزیه کار بر روی کلیسا را آغاز کرد . کلیسایی که در کمال سادگی ، یکی از شاهکار های معماری مدرن بهشمار می رود.

لو کوربوزیه درباره روند شکل گیری فکر این کلیسا (concept  ) این چنین می نویسد: ایده ها در مغز من متولد می شوند و در مدت زمانی نا معین بی هدف اند و توسعه می یابند . بر فراز تپه ، من با دقت چهار افق را رسم کردم ، آنها تنها چهار عدد بودند . در شرق سایت ، بالون د آلزاس قرار داشت ، در جنوب یک دره قرار دارد ، در غرب دورنمای دشت ساون   قرار داشت و در شمال آن ،   یک دره  کوچک و  یک  دهکده قرار گرفته بود .  ولی  این ترسیم ها فاقد ارزش بود .جون آنها نحوه پیوند معماری ، بازتاب صدا و انعکاس بصری فرم ها را نشان نمی دادند .

در چهارم  جولای1950 ، تعداد زیادی زغال و کاغذ برداشتم و ... پوست خرچنگی که در  یکی از  جزایر  نزدیک نیویورک  پیدا کرده بودم ، روی میز کار من قرار داشت ، به من کمک کرد تا سقف  کلیسا  را  به  وجود آورم .  دو لایه از بتن دارای ضخامت شش سانتیمتر و به فاصله 2.26 متر ازیکدیگر .  این  سقف  روی دیوارهایی  که  از  سنگهای ساختمان قبلی ساخته می شود ، قرار خواهند گرفت .

عنصر کلیدی نور است ، نور فرم ها را روشن می کند و فرم ها قدرت  شگفت انگیز خود را  به نمایش می گذارند . بازی با تناسبات و پدید آوردن حوادث غیر منتظره ، یک هیجان ناگهانی را بوجود می آورد . ولی بازی خرد مندانه با اهداف ، بنیان صحیح ، استعداد جاودانگی ساختار اصلاح طلبی ، جسارت و بازی گستاخانه با این موضوعات مجزا ، کیفیت های مورد نیاز و سازنده معماری را بوجود می آورد.))

پدر بلاد در باره این کلیسا می گوید : البته که دیری که بوجود آمده زیباست و تمامی مطالبی که گفته شد ، نشانه های این زیبایی است . این دیر نشان می دهد که زندگی نماز گزاران  و راهبان ، به فرم های سنتی وابسته نیست و می توان میان این زندگی و  معماری مدرن  که  نشان داده  استعدادهای برتری نسبت به نمونه های قبلی داراست ، هماهنگی برقرار کرد .

در بسیاری از موارد ، کلیسا سمبل کارهای دقیق و سنجیده لوکوربوزیه است . اصول معماری دهه 1920 او می رود تا جای خود را به ساختارهای مبهم و متنافض بدهد . او می کوشد تا یک طرح بی پایان و بی قاعده را بوجود آورد و به جای جوابهای آماده  ، سوالات جدیدی را مطرح سازد .

خانه های ژائول ، دیر لاتورت و این کلیسا بیان آشکار و دقیق عصر ماشین و مفاهیم منتج از آنرا بیان نمی کنند ، بلکه با استنباط از تفسیر های زندگی ، نشانه هایی از نفوذ مجازی زندگی را ارائه می کنند .

 

نیروهاى  سایت

سایت بنا بر روی زمین مسطح بالای یک تپه قرار دارد و مسیر دسترسی به آن از پایین تپه در سمت جنوب شرقی آن سایت واقع است .قسمت غربی مسیر با درختان محصور شده است و این مسیر از جبهه غربی سطح صاف بالای تپه به آن  وارد  می گردد.در فاصله زیادی از قسمت شرقی سایت ، درختان جنگل لبه شرقی سایت را بوجود آورده اند . در میان این تپه پر درخت ، سطح  صاف و  کوچکی در جبهه غربی آن  قرار  گرفته  که دارای چشم اندازهایی به اطراف وخصوصا سمت جنوب است .

هر ساختار عمودی موجود بر روی سایت مانند یک نشانه قابل روئیت از دور عمل می کند .ولی لو کوربوزیه یک فرم محوری مستطیل شکل برای کلیسای خود انتخاب می کند زمین صاف و قرارگیری آن بر روی مرتفع ترین نقطه تپه ، اهمیت بصری مورد نیاز  را برای  قرارگیری  یک بنای ماندگار تامین می کند .سطح صاف و کوچک یک مرکز توجه است و باید نیازهای مذهبی ونیایشی این کلیسای کوچک بصورت یک حجم مرکزی در مرکز ثقل سایت ارائه شود .کلیسای کوچک روی بالاترین نقطه تپه و در امتداد محور شرقی / غربی قرار گرفته است .  سایت بواسطه شیب خود یک جهت دارد مسیر منتهی به بنا در گوشه جنوب غربی و در کنارفضای باز روی خطوط ترازی که شیب جنوب غربی را به وجود آورده اند ، قرار گرفته است .جایگیری کلیسا حالتی مناسب و پرمعنا را برای روبروشدن با بنا درانتهای یک سفر زیارتی بوجود می آورد.لو کوربوزیه با توجه به حالت مایل سایت ، محدوده های مجزایی را برای ورود ومحل تجمع زائرین در فضای باز تعبیه نموده استمسئله مهم ، نحوه جایگیری و شکل گیری بنا برای برقراری ارتباط میان مسیر حرکت ، بنا و حالت مایل سایت است .نخستین مسئله ، انطباق مسیر مایل و محور طولی کلیسا است . یک سطح مقعر قادر است توالی حرکت مورد نیاز برای قسمت انتهایی مسیر را تامین نماید .محور متقاطع بر اثر فرم درختان محصور کننده قسمت غربی تغییر جهت داده است . این تغییر جهت به طراحی مسیرحرکتی بسوی محور کلیسا کمک می کند . مسیر حرکت به کمک یک محور متقاطع به سویمحور اصلی کلیسا می رود .لوکوربوزیه قصد داشت  تا  با  احداث  یک  شیب مصنوعی سطحی را برای تجمع زائرین در فضایباز فراهم سازد که به دلایلی موفق به انجام این کار  نشد . حالت مقعر این سطح شیبدار نگاه را متوجه کلیسا می کرد .کلیساها همچون پریسکوپهایی هستند که ارتباط میان کل بنا و افقهای دور را برقرار می سازد

 تضاد:

کلیسا دارای  یک  سری  فرم های متضاد است  که  بر  اساس  یک موازنه  پویا با  یکدیگر  به  تعادل رسیده اند . هر یک از سه کلیسای کوچک  به  صورت  فضاهای خصوصی محصور توسط سطوح منحنی ایجاد شده اند. آنها عناصر پر  قدرت  و  مستحکمی  هستند  ومجموعه آنها ، نماهای جنوبی و غربی کلیسا را محدود میسازد. بر خلاف گوشه جنوب شرقی که حالت تیغ مانند لبه آن ، حالت حمله به فضای خارج را القا می کند . حالت حمله برنده و مایل دیوار جنوبی شخصیت سایت اولیه را القا می کند ، علاوه بر  این  با  قطع کردن  محور اصلی ، بعد جدیدی را برای طراحی مطرح می سازد .

فرم جهت دار:

نقطه عطف تقعر سقف در امتداد محور اصلی کلیسا واقع شده است و تقعرسقف حالت جهت دار بنا راتشدید می کند . لو کوربوزیه با کم کردن عرض ورودی وجلو کشیدن  برج  گوشه  جنوب غربی ،خوانایی ورودی را افزایش داده است . او محور اصلی را تقویت کرده است  و  یک فرم جهت دار همراه با یک سقف جهت دار به سمت جنوب را به وجود آورده است .

نمای جنوبی:

خط دید بر روی سطح مایل سقف می لغزد و از روی سطح شیبدار دیوار بازتاب می نماید و بدینوسیله استحکام و قدرت  دیوارجنوبی را افزایش می دهد . فرم دیوار جنوبی و   پنجره های آن  به صورت نا آگاهانه قدرت این حصار را کاهش  می دهد ، ضمن اینکه  ارتباط میان درون و برون را برقرار می سازد .

دیوار  جنوبی  هم  چون  یک غشای نازک و شفاف به نظر می رسد و حس برخورد با  یک  حصار را  به   حداقل می رساند .

دیوار جنوبی هم چون یک غشای  نازک   دیده می شود ولی سطح شیبدار حالت  حصار  مانند آنرا افزایش می دهد و امکان ایجاد پنجره های دارای شکل ، اندازه و عمق متفاوت را  ممکن می سازد

حالت شیبدار دیوار جنوبی ، آنرا به صورت یک حصار قابل نفوذ معرفی می کند . در نمای خارجی، بازشو کوچک پنجره ها ، مقیاس بصری و حالت توپر سطوح شیبدار را افزایش می دهد .  نمای جنوبی منبع اصلی نور فضای داخلی کلیسا محسوب می شود و به کمک این واسطه ، فضای داخلی کلیسا درک می گردد . دیوار جنوبی دارای یک اسکلت ساختاری مثلثی شکل است .  این قاب بتنی بصورت یک شبکه عمود بر هم طراحی شده است و دارای نقاط اتصالی با سقف بتنی است .  قطعه مکعب بتنی و پیش آمدگی قاب فضایی معرف ورودی از سطح  نما  ،  باعث  درک  بهتر  مکان ورودی می گردد.فرم های افقی و عمودی در قسمت ورودی کلیسا با یکدیگر تلاقی می کنند .فرم منحنی چشم سقف را به پایین و به سمت  ورودی هدایت می کند،جدایی قطعات نما در این نقطه ، یک کشش پویا را بوجود می آورد .

 نمای شمالی:

در تضاد با قدرت و استواری دیوار جنوبی ،  دیوار شمالی هم چون یک پوسته کشیده بر روی بنا است .حضور دو کلیسای موجود در یک نما ، ورودی دوم را به وجود آورده است .در امتداد این  محور  یک برج ناقوس طراحی شده بود که ساخته نشد .

نمای شرقی:

برای ایجاد تضاد با حضور منحنی ها در کلیسایی که بهره گیری از انتظام یک شبکه عمود بر هم بوجود آمده است ، دو سطح راست گوشه و عمودی انتهای شرقی دیوار جنوبی و لبه شمال شرقی سقف طراحی شده اند . سطوح عمود بر هم با فاصله از سقف و مجزا از سطح دیوار طراحی شده اند . عقب نشینی دیوار و سقف بر افراشته شده بر روی این سطوح به تشدید قدرت این لبه ها کمک می کند .نیاز به اجرای مراسم در داخل و خارج کلیسا با تعبیه فضای دو طرفه گروه کر و تمثال شیشه ای حضرت مریم قاب گرفته شده بر روی دیوار شرقی بر آورده شده است .محراب داخلی در امتداد محور اصلی کلیسا و بر روی سکویی کم ارتفاع و دارای لبه مقعر قرار گرفته است .

نمای غربی:

بیرون زدگی ناودان نمای غربی با هدف افزایش قدرت محور داخلی و معرفی آندر فضای خارج صورت گرفته است .در نمای غربی ، ناودان قرار گرفته روی نقطه تقعر سقف و در امتداد محور اصلی بنا ، آب باران را به درون یک حوضچه می ریزد و یک رویداد بصری مجسمه وار را درتضاد بانمای ساده و منحنی دیواربه وجود می آورد . در درون کلیسا، ارتفاع سقف در طول محور اصلی کاهش یافته و این حالت به فضای داخلی  جهت داده است  اعمال نیروی سقف به فضای زیرین با تلالو  نورهای رنگارنگ دیوار جنوبی افزایش یافته است .نیمکت های داخل کلیسا روی یک سکو و در کنار دیوار جنوبی کلیسا قرار گرفته اند و کشش پرقدرتی را بسوی این دیوار ایجاد می کنند . جایگیری پر قدرت زاویه دیوار جنوبی و نیاز به استفاده از فضای مرکزی برای تالار اجتماعات ایستاده از دیگر دلایل قرارگیری نیم کتها در این مکان است .

مفاهیم نما:

هریک از نماها ، موضوعات متفاوتی از قبیل سطوح دارای کیفیات بصری متفاوت ، حجم پردازی و حوادث پیش زمینه را به نمایش می گذارند.نمای غربی بواسطه محدود شدن توسط دو برج در هر انتها ، حالت حجمی را القا می کند . انحنای دیوار به سمت پایین و برآمدگی حجم اتاقک اعتراف در ایجاد این حالت نقش موثری دارند مجموعه حوضچه بتنی ، ناودان و برآمدگی حجم محل اعتراف هم چون یک ورقه سه لایه متصل به دیواره سفید نما محسوب می شوند و سادگی ، قدرت و آرامش این نمارا افزایش می دهند. کلیساهای دوگانه دیوار شمالی،حالتی زنده به این نما بخشیده اند. کلیساهای دوگانه و پوسته بتنی سقف که به فضای خارج کشیده شده است ، پویایی قدرتمندی را ایجاد می کند. پنجره های دارای اشکال و سطوح متفاوت و پله قرارگرفته در کنار دیوار ( با دست انداز فلزی مجاور دیوار در سمت پایین و دست انداز فلزی لبه خارجی در قسمت بالا ) نقش موثری را در ایجاد این حالت بازی می کنند . دیوار جنوبی حالت حجمی دارد و همچون حصاری قابل نفوذ به نظر می رسد . در تضاد با دیوار شرقی مجاور که هم چون قسمت تراش خورده ای از حجم کلی بنا است . در این  نما ،  سقف  به عنوان سرپناهی برای فعالیت های قرار گرفته در زیر آن عمل می کند. جبهه شرقی با غشای فضایی مجازی که توسط لبه های کف و سقف آن بوجود آمده است ، شبیه به یک صحنه نمایش تئاتر عمل می کند . درون این فضا ، یک سری از عناصر نمادین مثل محراب، منبر و محل گروه کر قرار گرفته اند که برای تشکیل جلسه های فضای باز مورد استفاده قرار میگیرد. دو نمای قابل درک کلیسا با جلو آمدگی سقف بالای آن معنا یافته اند. سقف کمی بالاتر از دیواره های شرقی و جنوبی قرار گرفته و نوار باریکی را برای ورود نور به فضای داخلی کلیسا فراهم آورده اند. بازشو کوچک دیوار شرقی ، یک نور موضعی و متمرکز را در فضای پشت محراب متمرکز کرده است .

سازه :

اسکیسهای اولیه لو کوربوزیه نشان می دهد که تفکر او در مورد ساختار سقف ، وجود یک  سری  خرپای  قرار  گرفته  بر روی دیوارهای  شمالی  و  جنوبی  است  ومصالح این دیوارها از سنگ تعیین شده است . فرم کلیسا  و  حالت  مواج  دیوار شمال،استحکام مورد نیاز را فراهم میسازد ، علاوه بر این ، دیوار جنوبی نیز دارای یک اسکلت بتنی تقویت کننده است. خطوط ممتد، اسکلت سازه ای جداره داخلی و خطوط نقطه چین ، قاب های تقویت کننده خارجی هستند.

نور:

باتوجه به پلان  اجرایی  کلیساهای  دوگانه، انتظام دیواره های بتنی کاهنده میزان بازتاب نور مشخص می گردد. مسیر های متفاوت ورود نور به فضای داخلی کلیسا ، حس مرموزی را به فضای داخلی آن می دهد . تضاد و تفاوت نورهای بازتاب یافته از سطوح داخلی تعدیل می گردد . دیوار جنوبی، سیلی از نورهای رنگارنگ را  به  درون  می فرستد ، در حالیکه در کلیساهای کوچک تر نور به ملایمت از روی سطوح بتنی بازتاب پیدا می کند و بر روی محراب های زیرین می تابد . در نماهای شرقی و غربی ، شدت نور مستقیم با حرکت نور تغییر می یابد ، در حالیکه در نمای شمالی و جنوبی کلیسا ، این نورپردازی پایدار است .

مفاهیم ساختاری:

بجز عناصر عملکردی از قبیل محراب ها ، صلیب و تمثال مریم قرار گرفته در درون  قاب  دیوار شمالی ، عناصر نمادین خاصی ایجاد نشده است ، و حالات مفهومی این فضا با ترکیب این مجموعه عناصر در کنار یکدیگر و با حضور نور بیان شده است . کلیسای جای گرفته در چشم انداز نسبت به محیط پیرامون خود واکنش نشان می دهد و زنجیره ای را که لو کوربوزیه برای ارتباط میان مردم ، طبیعت و دنیا بوجود آورده  است ،  تایید  می کند .  این حالت نه تنها در چشم انداز ، بلکه در عناصر سهیم در معماری بنا وجود دارد . بعنوان مثال ، نیاز به مکانی برای جمع شدن آب باران روی تپه و حضور حوض بتنی که وظیفه جمع آوری آب باران خروجی از ناودان را بر عهده دارد و آبی که همچون آبشار بر روی آن میریزد. جایگیری قلعه مانند بر روی تپه ، مهم ترین عامل موثر بر طراحی کلیسا  است . علاوه  بر این ، کلیسا هم چون ظرفی عمل می کند که در میان سه برج قرار گرفته است . سطوح مقعر و محدب به هم می پیوندند و ساختمان را تشکیل می دهند ، سقف در نمای خارجی همچون یک  پناهگاه  و در فضای داخلی به عنوان یک عنصر اعمال نیرو بر فضا ( در امتداد محور اصلی ) معرفی می شود. رنگ سفید کلیسا به وضوح و خوانایی فرم کمک می کند و انسان را مطمئن می سازد که آنسوی این حجم جامد ، دنیایی مذهبی قرار دارد که می توان به آن نفوذ کرد . در نقطه نفوذ به بنا ، یک  در روی محور میانی خود می چرخد و روشنایی داخلی مرموز و پر زرق و برق حاصل از شیشه های درخشان و رنگین دیوار جنوبی را در جلوی چشم انسان قرار می دهد. کلیسا مجموعه ای از تضادها را به نمایش می گذارد ، تضاد فرم ها بیان کننده حالات متفاوت زندگی است . در مرحله اول ، اشکال قوی و آرامند ، دیوارها قسمتهایی از فضای داخلی را محصور می کنند ، ولی به سایر قسمت ها اجازه می دهند تا گسترش یابند . کلیسا مجموعه ای از ثبات / تنش ، عناصر برجسته / عناصر معمولی ، نور مستقیم / نور غیر مستقیم ، ابهام / وضوح را به نمایش می گذارد و گاهی ثابت و گاهی متغیر است . قسمتی از فرم ها ممتد است و پاره ای از آنها با دقت شکافته شده اند . کلیسا ، درون گرا و برون گرا است و به یک سری از نیاز های داخلی و خارجی پاسخ می دهد. در بیان مجموعه هیچ صراحتی وجود ندارد . بعنوان مثال ، تضاد نور و اشکال را مقاطع متغیر بازشوهای دیوار جنوبی به وجود آورده اند . در فضای داخلی ، این دیوار داری بازشوهای متفاوت است و نورهای براق  ساطع  ازاین بازشوها با فشار اعمال شده از سوی سقف در تضاد است . ولی فضای خالی میان سقف و دیوار این احساس را بوجود می آورد که بار سقف بر روی دیوار وارد نمی شود . شیب  دیوار  داخلی  با نمای خارجی آن در تضاد است ، نمای خارجی بر خلاف دیوار داخلی دارای حالت  حجمی است  و دیواره شیبدار یک قلعه را تداعی می کند. در بسیاری از موارد ، این کلیسا سمبل کارهای دقیق و سنجیده لو کوربوزیه است . اصول معماری دهه 1920 او می رود تا جای خود را به ساختارهای مبهم و متناقض بدهد . او  می کوشد  تا  یک طرح بی پایان و بی قاعده را بوجود آورد و به جای جواب های آماده ، سوالات  جدیدی  را مطرح می سازد . خانه های ژائول ، دیر لاتورت ، و این کلیسا بیان آشکار و دقیق عصر ماشین و مفاهیم منتج از آن را بیان نمی کنند ، بلکه با استنباط از تفسیرهای زندگی ، نشانه هایی از نفوذ مجازی زندگی را ارائه می کنند .

منابع :

1-    لوکوربوزیه:  تجزیه و تحلیل فرم  _  بیکر ، جفرى ‌هوارد    

2-                 www.memarak.parsibox.com

3          www.demel.net/fs_ronchamp.html     

4-                www.chapellederonchamp.com