مطالب معماری Architecture Topics

مطالب معماری Architecture Topics

نوشته هایی بر اساس نفسهای یک معمار --- استفاده از مطالب تنها با ذکر نام وبلاگ مجاز می باشد
مطالب معماری Architecture Topics

مطالب معماری Architecture Topics

نوشته هایی بر اساس نفسهای یک معمار --- استفاده از مطالب تنها با ذکر نام وبلاگ مجاز می باشد

مترو و مسئله “فاصله”

Metro and the issue of "distance"


چگونگی ارتباط با دیگران، یکی از دغدغه های هر روزه ماست. اینکه چگونه سخن بگوییم و چگونه نگاه کنیم بخشی از این مسئله است. یکی دیگر از وجوه آن، چگونگی در کنار دیگری قرارگرفتن است. فاصله با دیگری مسئله ایست که همواره به عنوان بخشی از کدهای رفتاری انسان در زندگی او حضور داشته است. فاصله و حریم مفاهیمی هستند که در معماری، سیاست و سایر دستاوردهای انسانی دیگر نیز وجود دارند. تا چه حدی می توان به کسی یا جایی نزدیک شد؟ آیا تماس دو بدن، معنای خاصی دارد؟ شکستن حریم ها و فاصله ها چه عواقبی دارند؟ فرهنگ هر گروه، پاسخ نانوشته این سوال ها و سوال هایی از این دست است. در فرهنگ شهری مثل تهران نیز، تماس بدنی طولانی مدت با شخصی غریبه مطلوب نیست با این حال همواره امکان رعایت این قوانین اولیه فرهنگی در مورد فاصله هم وجود ندارد. مترو، نمونه بارز چنین شرایطی است، جایی که زن و مرد، پیر و جوان و آشنا و غریبه، تمامی قوانین فرهنگ را زیر پا می گذارند و در هم می پیچند. در این نوشته قصد داریم به این موضوع بپردازیم که ما در چنین شرایطی چگونه رفتار می کنیم تا احساس ناخوشایند شکستن حریم ها و فاصله ها برای ما تنش و عواقب کمتری داشته باشد.


یکی از شلوغ ترین ساعت های کاری مترو تهران است. شما و دیگران در ایستگاه منتظرید که مترو می رسد. می ایستد و به همان شیوه معمول مسافران پیاده و شما سوار می شوید. شما انسان خوشبختی هستید که جایی برای ایستادن دارید اما برای حفظ آن با یک مسئله چند مجهولی رو برو هستید. سمت چپ شما زوجی جوان ایستاده اند که روی مرد به سمت شماست و زن میان شما و همسرش قرارگرفته است. سمت راستتان مردی ایستاده که گویا تازه سیگارش را خاموش کرده است و بوی آن شما را آزار می دهد. در مقابل شما مردی بلند قد ایستاده و چون دستش برای گرفتن میله بالاست شما با فاصله بسیار نزدیک می توانید در رفتگی زیر بغل پیراهنش را ببینید و در نهایت، پشت سر شما خانمی ایستاده و کیفش را میان خود و شما حائل کرده است. همه این ها در حالی است که فاصله شما و اطرافیانتان تقریبا صفر است. سوال اینجاست که رو به کدام سو باید ایستاد؟ اگر به سمت زوج جوان بایستید احتمالا تمام مدت باید با نگاه پر از سوال همسرش دست و پنجه نرم کنید که در این صورت تنها راه حل، فرار از نگاه او خواهد بود. ایستادن رو به آن دو مرد دیگر احتمالا تجربه مطبوعی نخواهد بود اما از کتک خوردن بهتر است خصوصا اگر همسر زوج جوان کمی هم غیرتی باشد و گزینه آخر هم چرخیدن به سمت خانمی است که کیف داشت. احتمالا برای این کار باید به او نگاهی کنید، لبخندی بزنید و بگویید" می بخشید!" با این حال همیشه جهت هایی میان این چهار جهت اصلی هم وجود دارند که راه حل های دیگری پیش پایمان می گذارند. اما مسئله اینجا تمام نمی شود. تمام مدت شما باید این شکسته شدن حریم را به وسیله رفتارهای دیگرتان هم انکار کنید، برای مثال شما سعی می کنید در چشم کسی که صورت به صورت او قرارگرفته اید و بو و صدای تنفسش را می شوند نگاه نکنید، یا زمانی که به دلیل تغییر سرعت مترو شما به نفر کناری می خورید و یا دیگری به شما می خورد آن را نادیده می گیرید. در حقیقت یکی از راه حل ها برای مواجهه با این مشکل، رفتاری است که از آن با عنوان بی توجهی مدنی یاد می شود. از نمونه های رایج بی توجهی مدنی زمانی است که دو نفر در یک پیاده رو از مقابل به هم نزدیک می شوند و با آنکه هر دو می دانند که دیگری حضور دارد چنان از کنار هم می گذرند که انگار اصلا شخص دیگری در پیاده رو نیست. در مترو هم ما گاها چنان با دیگران رفتار می کنیم که گویا دیگران بخشی از بدنه مترو هستند و نه انسانی که حریم و فاصله ها را زیر پاگذاشته است و در مقابل، دیگران نیز با شما چنین رفتار می کنند. گوش کردن به موسیقی، بازی با موبایل و خواندن روزنامه نیز می توانند نمونه هایی از این رفتارهای انکارآمیز باشند. به این ترتیب ما به واسطه انکار آنچه اتفاق افتاده، سعی داریم از بروز تنش با دیگران جلوگیری کنیم، اما گروهی دیگر، راه حل دیگری را انتخاب می کنند. فرهنگ، تماس نزدیک دو نفر که با هم آشنایی دارند را بیشتر از تماس دو غریبه می تواند بپذیرد. گروهی از مردم برای کم کردن تنش ها ترجیح می دهند در چنین فضایی با هم آشنایی کنند و از این قاعده فرهنگی به نفع خود بهره ببرند. اگر شما با کسی برخورد کنید که چنین شیوه ای داشته باشد احتمالا به شما لبخند می زند و به نحوی سر صحبت را باز خواهد کرد. مثلا " نگران نباش نمی افتی، این ساعت اصلا نمی تونی بیوفتی" یا "خودتو اذیت نکن، راحت باش" بعد از گفتن چنین جمله هایی، انگار که آشنایی چندین ساله داشته باشید می توانید کمی به هم نزدیک تر شوید. ادامه مسیر را می توانید با هم گفتگو کنید و از هر دری سخن بگویید. در هر حال اینکه این و یا آن راه را برگزینید در کلیت مسئله تفاوتی ایجاد نمی کند. در فضاهایی چون مترو که به دلیل تراکم بالای جمعیت فاصله ها و حریم ها شکسته می شوند آنچه به کمک ما می آید تا از آشکار شدن تضادها جلوگیری کند باز هم فرهنگ است. فرهنگ به ما می گوید که چگونه می توانیم این شرایط را انکار کنیم و یا تغییرش دهیم.
یکی از حوزه های مورد مطالعه در علوم اجتماعی "قواعد حاکم بر رفتار انسان" است. ما به واسطه حضورمان در جامعه، قواعد کلی رفتار را می آموزیم، قواعد شکستن قاعده ها را هم می آموزیم و همچنین می آموزیم که وقتی قاعده ها شکسته شدند چه طور و برمبنای چه قاعده دیگری باید رفتار کنیم. همان طور که در بالا دیدیم تقریبا همه ما می دانیم که وقتی قاعده "فاصله" شکسته شد می توانیم با استفاده از قواعد "جهت"، "بی توجهی" و یا "آشنایی"، از بروز تنش جلوگیری کنیم. ما امثال این قواعد را به طور مشخص نه در مدرسه آموخته ایم و نه از بخشنامه ای که بر دیوارهای مترو چسبیده باشد. اینجاست که حضور عنصر همیشه حاضر و نامرئی فرهنگ بهتر حس می شود. فرهنگ، یک هزارتوی پیچیده و چند لایه است که پویایی، ظرافت و نکته سنجی بسیاری دارد. از این رو می تواند به نیازهای خود در شرایط مختلف پاسخ دهد. با این حال همه فرهنگ ها گونه هایی از نظام های آموزشی را نیز در خود پیش بینی کرده اند. این نظام ها فرآیند آموزش این مقوله های فرهنگی را سرعت بخشیده و منسجم تر می کنند. مطالعه چگونگی رفتار ناخودآگاه انسان ها در مترو نیز می تواند الگوهای رفتاری موفق را شناسایی کرده و به منظور الگوسازی و آموزش به کار گیرد تا حضور در مترو، برای مسافران آن به تجربه ای مطلوب تر بدل شود.

نظرات 1 + ارسال نظر
نسرین چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 14:23 http://roozegardaily.com/pdf/90-02-06/06.pdf

محمد یک کم از روزگار اطلاع بده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد