مطالب معماری Architecture Topics

مطالب معماری Architecture Topics

نوشته هایی بر اساس نفسهای یک معمار --- استفاده از مطالب تنها با ذکر نام وبلاگ مجاز می باشد
مطالب معماری Architecture Topics

مطالب معماری Architecture Topics

نوشته هایی بر اساس نفسهای یک معمار --- استفاده از مطالب تنها با ذکر نام وبلاگ مجاز می باشد

الموت پس از زلزله و تغییرات فرهنگی

مقدمه- "مسکن" و "توریسم"،دو بهانه ای است که به واسطه ان باب صحبت با علی حیاتی را باز می کنم،کسی که من او را "یک مردم شناس تجربی منطقه الموت" می نامم ولی خودش اینگونه خودش را معرفی می کند:"من علی هستم،علی حیاتی؛متولد روستای اوان،بزرگ شده روستای اوان،مقیم روستای اوان.تالیفاتی در خصوص منطقه الموت دارم و هم اکنون نیز کنار دریاچه در دفتر پژوهشی کوچک خودم کار می کنم و گاهی هم به عنوان راهنمای تور با گردشگران همراه می شوم." این روزها و در محافل اکادمیک بسیار از ضرورت توجه به "فرهنگ" در فرآیند "توسعه" صحبت می شود،مسئله ای که متاسفانه هنوز قابل قبول بسیاری از مهندسان و شهرسازان نیست و به همین دلیل پروژه های توسعه ای اغلب با شکست مواجه می شوند.نمونه بارز این بی توجهی،ساخت خانه های جدید در الموت پس از زلزله است که در این مجال و از قول یک پژوهشگر بومی به بررسی برخی ابعاد و تبعات ان می پردازیم.خواندن این مصاحبه برای مهندسان ساختمان خالی از لطف نخواهد بود.

خوب،شروع کنید.


گوش اگر گوش من و ناله اگر ناله تو... متاسفانه بعضی مسائل زیاد من را سوزانده است...

بگویید،از هر جا که دلتان می خواهد،هر چه به ذهنتان می آید...

ذهن من بحث دوراهه و سه راهه نیست،هزار راهه است.شما سوال بپرسید تا من ذهنم را متمرکز کنم.(می خندد...)

از خانه های جدیدی که در منطقه الموت ساخته شده گله داشتید،چرا؟از همین مسئله بگویید.

پس از زلزله چند سال پیش که آسیب هایی به ما رسید بنیاد مسکن آمد و به ساخت و سازهایی در منطقه دامن زد که سبک زندگی ما را کلا دگرگون کرد.خود من سر این قضیه بسیار با بنیاد مسکن و میراث فرهنگی و استانداری بحث کردم ولی متاسفانه نتیجه ای نداشت و خیلی ساده ظرف مدت کوتاهی،آگاهی و دانش بومی مردمی که هزاران سال زحمت کشیده و خانه هایی به این سبک ساخته بودند زیر سوال رفت،مسئولین خیلی راحت ما را بی شعور فرض کردند و تجربیاتمان را که حاصل سال ها زندگی در منطقه بود به سخره گرفتند.اصلا این خانه های جدید پس از زلزله به درد ما نمی خورد،فقط به درد مهاجرینی می خورد که برای چند روز تابستان و با قصد تفریح به منطقه می آیند و نه برای زندگی در تمام مواقع سال. مردم ما را با 4- 5 میلیون تومان پول تحریک کردند و حاصل،خانه هایی شد که امروز یا نیمه کاره است یا علف ریخته اند داخلشان و اسب بسته اند در ان و یا سگ دانی است،تنها اتفاقی که در ساخت و سازهای جدید افتاد این بود که سال ها تجربه زندگی درونگرای ما از بین رفت و برون گرا شد.اتفاق عظیمی به خاطر یک زلزله افتاد،یک زلزله بسیار کوچک و یک ندانم کاری بسیار بزرگ دولت! با نادیده انگاشتن فرهنگ مردم بومی و تخصصشان و همه چیزشان زندگی ما را برهم زدند.

چندی پیش برای کار میدانی به یکی از روستاهای منطقه به نام وشته رفته بودیم،انها هم به خانه های جدید معترض بودند و البته بحث اتلاف در مصرف انرژی را مطرح می کردند.

مصرف انرژی کوچکترین ضربه خانه های جدید به زندگی ماست!دولت در تبلیغات خود مدام می گوید که مصرف سوخت فسیلی گران است،لایه ازون سوراخ شده،پرهزینه است و ...حتی دنبال برقی کردن چاه های اب هستند که سوخت فسیلی کمتر مصرف شود.آن وقت در منطقه الموت چه اتفاقی افتاده است؟تمام انرژی مورد نیاز برای گرم کردن 100 متر خانه گلی سه اطاقه اجدادی من سالیانه هزار لیتر نفت است درحالی که همسایه من 80 متر خانه تک اطاقه را با 6000 لیتر نفت گرم می کند.ببینید چه طور از اگاهی های ما بی بهره اند،همین نادیده انگاشتن ها وخامتی در منطقه ایجاد کرده که واقعا دیدنی است.

شما گفتید این خانه ها سبک زندگی تان را عوض کرده،منظورتان دقیقا چه بود؟

ببینید،خانه های به هم چسبیده ما که در ان همه از هم خبر داشتند امروز خراب شده و در خانه های جدید،همه از هم بی خبرند.سابق بر این پشت بام ما حیاط همسایه مان بود ولی امروز ما از هم دور شده ایم و ساختار خانه های جدید در این مسئله نقش به سزایی داشته است.

منظورتان از تغییر شیوه زندگی همین بود؟

بخشی از منظورم این بود ولی خانه ها تاثیرات دیگری هم در منطقه و فرهنگ ما داشته اند.به عنوان مثال پشت بام های ما؛تمام پشت بام های ما حیاط دیگری بود و اصلا پشت بام در فرهنگ ما کاربری داشت،فرش هایمان را روی ان می شستیم،الو و سبزی روی ان خشک می کردیم،پاتوق جوانان و پیرانمان بود،عروسی هایمان را روی ان می گرفتیم و ...حالا خانه های ما را شیروانی کرده اند،ما باید چه بکنیم؟

یعنی شیروانی،مفهوم فرهنگی پشت بام را از بین برده است،بله؟

بله،البته شیروانی به غیر از این ها مضرات دیگری هم دارد.چون منطقه ما شیب است و خانه ها روی چنین سطحی بنا شده،نور هر شیروانی باعث ازار ساختمان کناری می شود.دیگر هیچ کس نمی تواند از اطراف از روستا عکس بگیرد چرا که انعکاس نور نمی گذارد و اصلا چشم انداز روستا خراب شده،من نمی دانم این چه تمدنی است که این همه مضرات دارد؟چند سال است که شیروانی امده؟آقایان از خود نمی پرسند که چرا تا به حال وارد منطقه ما نشده است؟چرا؟مگر مردم ما نمی توانستند خودشان خانه ها را شیروانی کنند تا کمتر چکه کند و ...ولی نیامده،چون نیاز مردم ما نبوده درحالی که مردم شمال کشور به ان نیاز داشته اند و در فرهنگ آن ها رفته است.شیروانی کردن مناطق سردسیر غلط است.شیروانی مال مناطق بارانی است و نه برفی.شیروانی فلز است و گرما را از خود عبور می دهد،منطقه ما هم سرد است ان وقت مجبور می شویم برای عایق کردن خانه ها،یک لایه پشم شیشه زیر آن بگذاریم.از ان طرف هم از درخت های اطراف،موش می اید. زیرشیروانی های ما الان مامن زندگی موش ها شده است.همه این ها را بارها گفته ایم ولی کسی گوش نکرده است.دیگر از کجا برایتان بگویم؟

با توجه به اینکه گفتید راهنمای تور هم هستید این سوال را از شما می پرسم.آیا باید از افرادی که تحت عنوان گردشگر وارد فرهنگمان می شوند بترسیم؟

من اصلا گردشگر را قبول ندارم،به نظر من چیزی به نام اکوتوریسم وجود ندارد.ادم هایی که می ایند اینجا تعدادی ادم پولدارند که برای تفریح امده اند و پولی خرج می کنند و می روند.انها پول خرج می کنند و من هم باید میمون و گربه دستشان بشوم.صرف حضور انها باید دکه ای باز کنم و صنایع دستیم را که از بین رفته بفروشم،صنایعی که چون جامعه ومسئولان،بهایی برایش قائل نشده اند دیگر از بین رفته است. من لباس محلیم را دیگر نمی پوشم ان وقت برای این ادم های پولدار باید اخر هفته ها لباس بپوشم و غذای محلی بپزم و در دکه ام صنایع دستی بفروشم؟او هم بیاید و من را ببیند و بگوید:"نازی،روستایی!" و بعد پولی خرج بکند و برود و من باز زباله هایش را جمع کنم؟این بازی است!این برنامه ها هیچ کدام به خاطر من نیست،به خاطر پول آن گردشگر است. انها هنوز من روستایی را نادیده گرفته اند و گردشگر را دیده اند،چون پول دارد.من این حرف ها را در جلسه سازمان ملل هم زدم.همه این ها را گفتم.ببینید،این واقعیتی است:همه انهایی که اکوتوریسم را رعایت کرده اند اغلب یا راهنماها بوده اند که بیشتر ادا دراورده اند و یا چند تایی گردشگر خارجی.از خود سازمان محیط زیست می ایند کنار دریاچه و غذا می خورند و آشغالش را برنمی دارند!!خارجی ها آشغال نمی ریزند.نمی دانم چرا نمی ریزند؟من بارها با دوستان شرط کرده ام،طرف سیگار می کشیده و رفته توی ماشینش خاموش کرده و بعد امده اما مسئولین درجه های عالی مملکت ما می ایند و ...من ندیدم گردشگر خارجی سنگ بیندازد توی آب و بنشیند نگاهش کند...

رفتار گردشگران خارجی با داخلی در اطراف دریاچه چه تفاوت هایی دارد؟

انها در فاصله 50-60 متری چادر می زنند شب می خوابند.طبیعت را می بینند،عکاسی می کنند،روی حیوانات و گیاهان پژوهش می کنند.بسیار سوال دارند،بسیار سوال،ولی من کمتر گردشگر ایرانی را دیده ام که سوال کند.

الموت دارد خالی از سکنه می شود.به عنوان مثال،جمعیت 1400 نفری روستای وشته ضرف ده سال به 400 نفر رسیده است...

همه روستاهای الموت دیگر پیر است و دو دهه اینده فکر نمی کنم جوانی در الموت زندگی کند.من مقاله ای 7-8 سال پیش نوشتم و گفتم که ظرف کمتر از 15 سال،الموت خالی از سکنه می شود.فقط یک تیپ تابستانگرد و تفریح رو برای منطقه خواهد ماند!

چه باید کرد؟

هیچ!! سنگ اسیابی را که از خشچال به طرف پایین در حال امدن است وسط راه چه می توانی بکنی؟بنشینم و صبر پیش گیرم دنباله کار خویش گیرم.باید این سنگ بیاید و بیفتد توی دره؛این قانون طبیعت است.باید بیفتد تا سال ها بعد،گروهی پیدا شوند و دوباره ذره ذره بالا ببرندش،تا اوج...

رسانه ها در این تغییرات چه قدر نقش داشته اند؟مثلا در وشته،ما تحقیق می کردیم که لباس های محلی از کی به فراموشی سپرده شده؟رسیدیم به امدن برق و علم شدن انتن ها روی پشت بام ها.آیا قبول دارید که رسانه،تصویر و تعریف ما از ادم خوشبخت و زندگی خوب را تغییر داده است؟

رسانه فقط تبلیغات منفی کرده است،زرق و برق و جاده و مدرسه و درکل همه چیز خوب را به مردم نشان داده...

و شاید بهتر باشد که بگوییم "خوب" را این طوری تعریف کرده است.

بله،دقیقا! خوب را این طور تعریف کرده است.شما دوست ندارید بچه تان در بهترین مدرسه درس بخواند؟اگر یکی مریض شد سریع برسانیدش بیمارستان؟می دانید روستایی امروز چه می گوید؟می گوید چرا پدرم باید از بیماری قلب بمیرد؟می روم ولنجک و هروقت قلبش درد گرفت سریع می برمش بیمارستان رامتین! آقایان،بحث اکوتوریسم می کنند و اتوبوس اتوبوس مسافر به منطقه می فرستند ولی هیچ کس از خود نمی پرسد این مسافران که هستند؟یک مشت انسان پولدار که می آیند خرج کنند و روی زندگی من روستایی تاثیر می گذارند!تاثیر ما روی انها هیچ استفما روستایی هستیم و انها کسانی که پدرانشان سال ها قبل،روستا را رها کرده و با کار سخت در شهر،امروز انها را به اینجا رسانده اند.انها می ایند داخل روستای اوان،با لباس شیک،عینک دودی،موبایل،ادکلن خوش عطر و ... می ایند و از کوچه ها رد می شوند.فکرمی کنید من روستایی که از بالای پشت بام خانه ام انها را می بینم به چه فکر می کنم؟چه به ما انتقال می دهند؟کفش،شلوار،انواع ارایش ها،ازادی ها...کسی در روستا ازاد نیست مویش را بیرون بگذارد.ما تا همین چند سال پیش برای زنان،اصلاح صورت را نداشتیم ولی شهری که می آید با این اوصافی که گفتم،چه را برای من روستایی تداعی می کند؟فراااااااااااااااار! نمی توانم تصور کنم،دوستان به من می گویند که تو برای صحبت کردن،خیلی کلمه داری ولی واقعیتش این است که من الان ...اذعان می کنم که جمله ندارم.ولی این حرف ها که دردی را دوا نمی کند...."شب وصل و گله از یار؟دلا یاوه نگو / بخت بد باز تو امشب به صدا امده ای؟" ( می خندد...)گیرم هزاران درد است،سهراب می گوید که :"دنیای پر از بدی است ولی من شقایق تماشایش می کنم!" باید صبر کرد، چاره ای جز این نیست.ما مشکل نداشتیم مشکل از وجود گردشگر شروع شده است.با امدن انها زباله امده،نابه سامانی آمده، بی بند و باری آمده،درگیری و تهاجم فرهنگی آمده، صحرای مردم را خراب کردن امده...

رئیس سابق ایرانگردی قزوین در جلسه ای می گفت:"ما توریست نداریم تروریست محیط زیست داریم!"

بله،نداریم؛چراباید دروغ بگوییم؟چرا عادت داریم به دروغ گفتن؟بابا نداریم،ما اکوتوریسم نداریم. مردم ما هنوز بلد نیستند در سبزه و چمن چگونه باید راه بروند!هر طوری دلشان می خواهد راه می روند.من نمی دانم ایا باید به این ها اموزش داد؟در امریکا"لئوبوسکالیا" دارد مدرسه عشق راه می اندازد و درس عشق می دهد،وقتی ازش علت کارش را پرسیده اند گفته "مردم ما در عصر صنعتی،عشق را فراموش کرده اند،عشق به همزیستی،به همنوع،به طبیعت... باید این مسائل اموزش داده شود."من هم فکر می کنم مردم ما عشق به طبیعت را فراموش کرده اند و باید به انها اموزش داده شود،مردم ما فراموش کرده اند،فراموش کرده اند...

خیلی مصاحبه خوبی بود،ممنون از شما.

من هم ممنونم،سپاسگذارم از شما.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد