مطالب معماری Architecture Topics

مطالب معماری Architecture Topics

نوشته هایی بر اساس نفسهای یک معمار --- استفاده از مطالب تنها با ذکر نام وبلاگ مجاز می باشد
مطالب معماری Architecture Topics

مطالب معماری Architecture Topics

نوشته هایی بر اساس نفسهای یک معمار --- استفاده از مطالب تنها با ذکر نام وبلاگ مجاز می باشد

محله های شهری، رویایی در انتظار واقعیت

حرف اول- شنیدن از گذشته و حال و هوای آن، گاه انسان را پر از وسوسه می کند، وسوسه تکرار در حال، و این مسئله وقتی قوت می گیرد که انسان می بیند دوای درد بسیاری از مشکلات امروز، روش ها و راه حل هایی است که گذشتگان آموخته و پیاده اش کرده اند. از این جمله است معضل امنیت در شهرها و کیفیت زندگی در آنها، آن هم در شرایطی که نیروی انتظامی هرچه تلاش کرده و قوای خود را مجهز می کند هنوز هر شب در جای جای شهرهای ما دزدی قاچاق و قتل صورت می گیرد، هر چه کمیته امداد، خود را تکثیر می کند و گسترش می دهد باز کسانی، از گرسنگی به جرم می افتند و یا گوشه گوشه خیابان از تکدی گری پر می شود. هر چه شهرداری، خود را خرد می کند و زیاد می کند و گسترش می دهد باز سیل نیازها و توقعات و مشکلات است که دست نخورده به روی زمین می ماند.تابلوهای شهر تماما پر می شوند از تبلیغات رسانه هایی که مدعی اند :"دیگر هیچ کس تنها نیست!" ولی عجب است که هرچه ضریب نفوذ این رسانه ها بالاتر می رود گلایه ها بیشتر می شود که چرا این قدر تنهاییم و نسبت به هم بی تفاوت؟ اینجاست که انسان بیشتر از یک حس زیبای نرم خاطره انگیز، هوای گذشته ها را می کند : محله ها را با جوانان سرگذری اش، با نظام های حمایتی و مدیریتی داخلیش و با شب نشینی ها و کاسه همسایه بردن ها و بچه محل هایش... در چنین دقایقی است که گاه یک سوال از گوشه ذهن خیلی سریع و خیلی غریب، عبور می کند - درست مثل هزاران آدم این شهر که هر روز به همین شیوه از کنارت عبور می کنند- : آیا می توان محله ها را دوباره احیا کرد؟


خرد کردن مسئله،یکی از راه های ساده سازی حل آن است.این استدلالی است که امروزه با توسل به آن، ضرورت بحث مدیریت محلات توجیه می شود. در همین راستا و با همین استدلال بود که شورای شهر تهران در دوره اول خود، طرح تشکیل شورایاران را تصویب کرد . هدف از این طرح، فعال کردن مردم و مشارکت انها در تعیین نیازهای خود و کمک برای رفعشان بود.در حقیقت شورای شهر می خواست خود را به تعداد 371 محله تهران تکثیر کرده و گسترش دهد. چندی بعد مجمع دبیران شورایاری ها نیز شکل گرفت که حاصل جمع شدن یک نماینده از هر محله بود. در سال 86 نیز شورای شهر تهران، بودجه این شهر را به صورت محله ای تصویب کرد و 2 میلیارد تومان بودجه غنی سازی اوقات فراغت نیز به صورت محله ای(هر محله 5 میلیون تومان) تقسیم شد اما... یکی از نقدهایی که امروز به کار این شورایاران وارد است این است که نه تنها نتوانستند به اهداف وجودی خود دست پیدا کرده و مردم محله ها را برای شناسایی و رفع خودجوش نیازهایشان بسیج کنند، که خود به نهادی بوروکراتیک و اداری تبدیل شده و سازمانی به سازمان های بزرگ ولی کم بهره موجود اضافه کرده اند. بنابراین، دایر کردن صرف شورایاری ها در شهرها و انتخاب مکانیکی نمایندگان محلی نمی تواند به تنهایی مسئولین را به اهداف خود برساند چرا که قبل از ان محله نیازمند پویاسازی اهالی و ایجاد تعامل و شناخت بین انهاست.مسئله ای که برخی کشورهای توسعه یافته، تجربیات خوبی در زمینه ان دارند. مشارکت، نتیجه نوعی احساس تعلق و هویت است که اول باید در افراد محل وجود داشته یا شکل بگیرد تا بعد وارد عمل و مراحل عملیاتی تر شود. این مسئله ایست که برخی کشورهای توسعه یافته، امروز به درستی اهمیت آن را درک کرده اند. از این جمله می توان به تجربه کشور فرانسه اشاره کرد که چند سال پیش، خانم پگی بوکاس در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به شرح ان پرداخت. او دارای تحصیلات شهرسازی است و مدیریت این مرکز را در سال 2007- 2005 برعهده داشته است.این تجربه مربوط به محله "رنیون پرلاشز" در ناحیه 20 پاریس است؛ تجربه ای موفق که البته خود خانم بوکاس، پیش از شرح آن تاکید می کند:"این فقط یک تجربه است و کپی از آن ضروری نیست.نباید از تجربه چیزهای جدید ترسید." محله رنیون پرلاشز پاریس، محله ایست که قیمت زمین در آن پایین است و فرانسوی و غیرفرانسوی،روستایی و شهری در ان ساکنند. گه گاهی نیز تنش هایی بین اهالی دیده می شود.جوانان در این محله بسیار زیادند و به دلیل شکست های تحصیلی و حرفه ای به کارهای خلاف و اعتیاد می افتند. یک سوم خانه های این منطقه مربوط به سال های قبل از 1915 است و در مجموع بافتی قدیمی به حساب می آید که طی سال های اخیر ساخت و سازهای جدیدی در ان صورت گرفته است. این مرکز در مکانی مناسب و به عبارتی در قلب محله شکل گرفته و فعالیت های آن با کمک های دولتی،سازمان های غیردولتی و نیز داوطلبان محلی صورت می گیرد. 3 تیپ برنامه عمده این مرکز برای اهالی شامل موارد زیر است: 1- خوش امدگویی عمومی:این برنامه مهمترین برنامه مرکز محله است و هدف از ان ارائه اطلاعات مفیدی به اهالی است.ملاقات هایی با کارشناسان خارج از محله مانند مشاوران حقوقی،مددکاران اجتماعی و ...از جمله برنامه های این سرفصل است. 2- فعالیت های وابسته به نیازهای اجتماعی: این برنامه ها بنابر درخواست های اهالی و نیازهای ان ها صورت می گیرد.کمک به کودکان محله جهت انجام تکالیف مدرسه،برگزاری کلاس های ادبیات،خیاطی،کاردستی،سوادآموزی،بازی،هنر،تئاتر،کامپیوتر و ... از جمله این برنامه هاست. 3- فعالیت های تشویق کننده روحیه جمعی: برگزاری پیک نیک های خانوادگی،میهمانی های محلی،نمایشگاه های خیابانی،جشن های برگزار شده در پارک(جشن پایان سال با موسیقی های محلی)و برنامه های مشابه ان همگی با هدف آشنا شدن اهالی با هم و تقویت روحیه جمعی انها صورت می گیرد. تاسیس این مرکز محله 4 مرحله داشته است: 1- تشخیص: مطالعه و شناخت منطقه مورد بررسی،جمعیت،سن،شغل،تعداد بیکاران،وضعیت تاهل،مذهب،قومیت و در مجموع وضعیت اجتماعی محله که از طریق مصاحبه با ساکنان،مطالعات اماری و اسنادی صورت می گیرد.از دل این مطالعات می بایست ارزش های کار و مسائلی که می بایست مورد توجه قرار گیرند استخراج شود. 2- روش ها: در این مرحله باید در مورد دو مسئله تصمیم گرفت:کسانی که می خواهیم با آنها کار کنیم و منابع مالی پروژه.طی مراحل قانونی،اخذ مجوز و ارتباط گیری با نهادهای دولتی،غیردولتی و داوطلبان محلی در این مرحله صورت می گیرد. 3- جهت یابی: چه فعالیت هایی در مرکز انجام خواهد شد؟در اجرای این مرحله می بایست به نیازهای ساکنان و نیز اولویت های محله توجه کرد.به طور مثال فعالیت های بارقه ها در 3 بخش تفکیک شده که پیش از این امد. 4- پایش و ارزیابی:بررسی فعالیت های انجام شده و ارزش گذاری فعالیت ها با توجه به مشکلات محله.در این مرحله می بایست میزان موفقیت یا شکست پروژه،مشکلات پیش رو و روش های حل انها مشخص گردد. *** حرف آخر- محله های شهری عینا بازنمی گردند چرا که دیگر مثل سابق، نیازی به حضور آنها نیست. توقع بازگرداندن تجربه ای "عین" تجربیات پدرانمان از محله ها و بچه محل هایشان توقع خامی است که از نشناختن این نهاد نشات می گیرد. اما نکته قابل توجه در اینجا آن است که می توان نهادهایی "مثل" محله های سابق را منتهی با توجه به نیازها و مقتضیات فعلی شهرها ایجاد کرد؛ نهادی که از بین سه نیاز ارتباطی، حمایتی و مدیریتی، بیشتر به مورد آخر پاسخ گفته و در راستای آن طراحی شده باشد. اهالی و همسایه ها (خصوصا در مجتمع های آپارتمانی فعلی) هر چه قدر هم که از هم بی نیاز بوده و با هم تعاملی نداشته باشند باز در مورد مسائل مدیریت مجتمع، کوچه و مشکلات و نیازهای محل سکونتشان ناگزیر به تعامل با هم هستند؛ تعاملی که قبل از هر چیز می بایست در بستر مناسبی شکل گیرد. بنابراین، می توان به گونه های جدیدتری از محله فکر کرد که به دنبال تکرار صد در صدی محله های سابق نبوده و تنها با الگو گرفتن از آنها، به طراحی گونه جدیدی ویژه خود بپردازد، تجربه جدیدی که به قول پگی بوکاس :"نباید از آن ترسید!"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد