Apartment and Family
خانه کجاست؟ خوابگاهی که میتوان در آن خوابید؟ سرمایهای که میتوان با آن، کسب سود کرد؟ محلی برای انبار کردن وسایل اضافه؟ یک گالری شیک برای به نمایش کشیدن کلکسیونی از ابزارهای زینتی؟ فضای امن کوچکی در داخل دنیای بزرگِ ناامن؟ شاید بتوان آن را به این شیوه نیز تعریف کرد: خانه، محل قرار گرفتن "خانواده" است؛ پوست یا لباسی که بدنه خانواده را پوشانده و آنرا حفظ میکند! اگر چنین تعریفی را بپذیریم به طور ضمنی، مسئله رابطه متقابل خانه و خانواده را نیز پذیرفتهایم، رابطهای که به نظر میرسد دنیای جدید، توازن آن را بر هم زده است. خانههای امروز بیشتر بر روابط خانوادگی تاثیر میگذارند یا خانوادهها بر ساختار خانهها؟ ظهور آپارتمان به عنوان یک گونه مسکونی نسبتا جدید، چه نقشی در تغییر این توازن داشته است؟
در کشور ما زمین یک کالای سرمایهای سودآور است که بسیار مورد توجه
سرمایهداران قرار دارد. اصطلاح "زمینخواری" نیز دقیقا به همین ویژگی زمین
در ایران اشاره میکند. این نگاه اقتصادی به زمین باعث میشود که
بسازوبفروشها نهایت تلاش خود را برای کسب نهایت سود به خرج داده و به طرق
مختلفی در مصرف زمین صرفهجویی کنند. شعار معروف مسکن "پاک" به همین مسئله
اشاره دارد: پسانداز، انبوهسازی و کوچکسازی خانهها. نتیجه چنین
رویکردهایی، ساخت آپارتمانهایی کوچک است که گرچه متراژ کمشان، در بدو امر،
نقطه قوتی برای خریداران کمبضاعت است ولی به محض شروع زندگی در آنها
نمیتوان به راحتی از کنار نقاط ضعف حاصل از این کمبود متراژ گذشت.
کوچکسازی واحدهای مسکونی از طرفی، اشتهای فرهنگی به جمعآوری وسایل مدرن
زندگی در خانه از طرفی و تمایل افراد به تقسیم فضای خانه به اطاقهایی شخصی
از طرف دیگر باعث شده که آپارتمانهای امروز جوابگوی همه نیازهای
ساکنانشان نباشند. گاهی میهمانی دادن و جمع کردن اعضای خانواده و فامیل
نزدیک دور هم، سادهترین نیازی است که در آپارتمانهای ما بیپاسخ میماند.
بدون شک، گرایش به برگزاری میهمانهای خانوادگی در فضاهای عمومیای چون
رستوران و کافیشاپ به دلیل همین از بین رفتن فضای مهمانخانه در
آپارتمانهاست، راهکاری که گرچه مطلوب و مقرونبه صرفه نیست ولی گاهی تنها
راهحل ممکن است. این مسئله را خانوادههایی که میهمانانی از شهرهای دیگر
دارند بیشتر حس میکنند، خصوصا زمانی که برای جای خواب دچار مشکل میشوند.
برگزاری مراسم آیینی مختلف مانند عروسی، عزا و روضه نیز عملا در فضای محدود
آپارتمان و با توجه به قوانین آن ممکن نیست و خود، فشار مالی و روانی
دیگری را به خانواده و ساختار خویشاوندی وارد میکند. آپارتمان، با سنتها و
ارزشهای ایرانی بیگانه است.
بیتوجهی به مسئله حریم هر خانه و ضرورت حفظ حرمت خانواده باعث شده که
آپارتمانها هم از نظر صوتی و هم از نظر تصویری، امنیت خود را از دست
بدهند. دیوارهای بلند و قطور خانههای قدیمی با آن حیاطهای طویلی که بین
هر خانه و خانه مجاورش فاصله میانداخت امروز جای خود را به چند سانتیمتر
دیوار آجری حائل داده که حتی جلوی تجاوز به حریم صوتی خانه را نمیگیرد.
امروز همسایههای دیوار به دیوار یک مجتمع، حتی اگر هم را به چهره نشناسند
به راحتی از جزئیات زندگی، تنشها و اسرار یکدیگر مطلعند و ساکنان
مجتمعهای روبهرو نیز با اینکه از اسرار هم چیزی نمیدانند اما به راحتی،
چهره هم را میشناسند! آپارتمان، استقلال و حریم شخصی خانوادهها را به
رسمیت نمیشناسد.
با لرزیدن سقف اطاق و شنیدن صدای قدمهای همسایههای طبقه بالایی مدام به
بچهها تذکر داده میشود که در طبقه پایین آنها هم "آدم" زندگی میکند و
آنها باید بیشتر مراقب راه رفتن خود باشند و به نوعی از همان کودکی، به جای
دویدن و بالا و پایین پریدن، پاورچین رفتن را یاد بگیرند. آنگاه چاقی اکثر
این بچههای آپارتمانی، دغدغه خانواده شده و اگر این قاعده مراعات را
رعایت نکنند متهم به شیطنت و حتی بیشفعالی میشوند. آپارتمان، بازی کودکان
را نادیده گرفته است.
اکثر افراد مسن، از آپارتمان فراریاند چرا که راهکاری برای گذران فراغت
ناخواسته و طویل روزهای بازنشستگی و پیری در اختیارشان قرار نمیدهد. در
اغلب آنها نه میتوان پشت پنجره نشست و ساعتها به آسمان خیره شد و به
گذشتهها پرید (چرا که اصلا سهمی از آسمان ندارند) و نه باغچهای هست که
بتوان با گیاهان آن دمخور شد. تنهایی، کهولت، دلگیر بودن فضا، سختی
جابهجایی و بالا و پایین رفتن از پلهها... آپارتمان، افراد مسن را هم
فراموش کرده است.
***
لیست طویل مشکلات آپارتماننشینی از منظر روابط خانوادگی را میتوان به
همین شیوه ادامه داد ولی در اینجا به همین تعداد بسنده میشود چرا که هدف
ما جمعآوری لیست کلیه این موارد نیست بلکه آوردن چند مصداق برای اثبات این
مسئله است که در نظام آپارتماننشینی کشور ما رابطه خانه و خانواده از یک
رابطه دوستانه رفتوبرگشتی خارج شده و بیشتر به نوعی رابطه سلطه به نفع
خانه تبدیل شده است؛ رابطهای که اگر همچنان مورد بیتوجهی قرار بگیرد
آسیبهای بیشتری بر بدنه خانواده ایرانی وارد خواهد کرد همانطور که تاکنون
کرده است. اگر این پیشفرض نظری را که میگوید بین فضا و انسان یک رابطه
متقابل وجود دارد، بپذیریم آنگاه طرح این پرسش بهجا خواهد بود که خانه
امروز ایرانی چه نقشی در این طلاقها و آشفتگیها و از هم پاشیدگیهای
خانواده ایرانی در این برهه زمانی دارد؟