به پیشنهاد انجمن مفاخر معماری ایران
روز چهارم آذر ماه بهعنوان «روز گفتمان معماری» نامگذاری شد !!
در مراسمی که روز گذشته ـ 24 آبانماه ـ به همت انجمن مفاخر معماری ایران در خانه هنرمندان ایران برپا شده بود،سیدعلیرضا قهاری ـ عضو هیات مدیرهی این انجمن ـ یادآور شد: چهارشنبه 4 آذرماه سالروز تولد زندهیاد محمدامین میرفندرسکی و همچنین هفتادمین سالروز تاسیس دانشکدهی هنرهای زیباست که به همین بهانه قرار است در سالن شهید آوینی این دانشکده یادبودی برای این استاد معماری برگزار شود.
او ادامه داد: به پیشنهاد انجمن مفاخر معماری ایران این روز بهعنوان «روز گفتمان معماری» نامگذاری شد و امیدواریم از سالهای آینده بتوانیم این روز را به هفتهی گفتمان معماری بدل کنیم.
قهاری سپس با طرح موضوع «مبانی نقد معماری معاصر ایران» تصریح کرد: از آنجا که در روز یادبود
زندهیاد میرفندرسکی امکان پرداختن به مقولات علمی فراهم نخواهد شد، لذا این نشست را برگزار کردیم تا در آستانهی این دو مناسبت ارزشمند به بررسی مبانی نقد معماری معاصر بپردازیم و جایگاه میرفندرسکی دراین عرصه را ارزیابی کنیم.
در ادامهی این نشست دکتر منصور فلامکی از اعضای هیات علمی گروه معماری دانشگاه تهران با اشاره به جایگاه میرفندرسکی در این دانشکده یادآور شد: بحثکردن دربارهی چیزی که قرار است ساخته شود و ضابطههایی که معمار را راهنما میکند و از سوی دیگر به نقد گذاشتن این مقالات و خارج کردن فضای آموزشی دانشکده از مباحث صرفا تئوریک از جمله کارهایی بود که زندهیاد میرفندرسکی با حضور خود در دانشکدهی هنرهای زیبا انجام داد.
او ادامه داد: با حضور میرفندرسکی و مباحثی که مطرح میکرد تمام فارغالتحصیلان و دانشجویان تلاش داشتند تا به آفریدههای خود ارزشی نو دهند. آوردن نقد به فضای معماری در واقع گشودن بحث شفاهی و مکتوب دراین عرصه بود و به شکلی تسری پیدا کرد که حتی فضای فکری دانشجویان مجسمهسازی، نقاشی و موسیقی نیز به تعامل با معماری رسید. دراین فضا میرفندرسکی معتقد بود که نقد معماری تنها مرتبط به معماری نیست بلکه به رشتههای پنجگانهی دیگر نیز میاندیشد.
حسنعلی لقایی هنرمند معمار نیز در بخش دیگری از این نشست با یادآوری خاطرهی اولین آشنایی خود با زندهیاد میرفندرسکی توضیح داد: فوریه 1962 به عنوان دانشجوی سال اول معماری در فلورانس با ایشان ملاقات کردم و متوجه مطالعات گستردهی ایشان در حوزهی ادبیات و فلسفه شدم. بعدها که با دیگر اساتید دانشگاه آشنا شدم دیدم که تمام آنها چنین مطالعات گستردهای دارند. زیرا آنها فلسفه، ادبیات، هنر، فرهنگ و ... را در ارتباط با مستقیم با مقولهی معماری میدانستند.
او با بیان اینکه در نقد به معیار و شاخص توجیهکنندهای نرسیدهایم تصریح کرد:با وجود خلاقیتهای زیاد در ساختههایمان آنها را توجیه نکردهایم، لذا فضای نقد جدی در این عرصه ایجاد نخواهد شد.
دکتر رضا بهبهانی نیز در ادامه یادآور شد: بعد از 4 سال درس خواندن در دانشکدهی معماری نفهمیدم که معماری چیست و دارای چه محتوای علمی، فرهنگی و ادبیاتی است. اما بعد از اتمام دانشکده و سفر به ایتالیا در دیداری که با زندهیاد میرفندرسکی داشتیم، دانش نگاه کردن به معماری را آموختیم.
او بیان کرد: آن زمان در کنار میرفندرسکی مفهوم واقعی تناسب را آموختم و معتقدم که او اولین کسی بود که عنوان کرد؛ معماری پیشینهی غنی فرهنگی دارد و باید دانش آن را شناخت. در واقع آنچه ما میکردیم با آزمون و خطا هیچ پشتوانهای نداشت،اما میرفندرسکی بستر جدیدی را برای گفتمان دربارهی معماری و هنر ایجاد کرد.
بهبهانی گفت:میرفندرسکی شرایطی را برای تلفیق معماری با شعر نو، ادبیات، فرهنگ و غیره ایجاد کرد تا به مخاطب خود بفهماند که همهی آنها یک بستر دارند. در حالی که دانشکدهی معماری در آن زمان غرق تفکرات گذاری بود.
فریار جواهریان دربارهی میرفندرسکی گفت:متاسفم که خیلی دیر با زندهیاد میرفندرسکی آشنا شدم، اما همیشه یادم است که ایشان تاکید داشتند مبانی نظری در معماری مشخص است.
مهندس فریور صدری نیز با اظهار تاسف از اینکه؛جامعهی ما با فرهنگ غریبه است تصریح کرد: در حالی که معماری تبلور فضای فرهنگی یک جامعه است و برای اینکه معماری دورهای را بشناسیم، باید فرهنگ آن جامعه را بدانیم و از آنجا که جامعهی ما به لحاظ فرهنگی عقبافتاده است پس تحمل پذیرش فرهیختگان را ندارد و آنها را دفع میکند.
او با اشاره به حضور میرفندرسکی در عرصهی معماری تصریح کرد: ایشان نگاه خوب و درستی به فضا داشت، اما متاسفیم که در آن زمان از فضای معماری و شهرسازی کنار گذاشته شد و هرچه ما تلاش کردیم که ایشان را وارد بازی عملی کنیم، اما تمام درها به روی ما بسته شد. جامعهی ما در شرایط لازم بیشتر تولید آشغال میکند و چون میرفندرسکی تولیدکنندهی آشغال نبود مورد پذیرش اطرافیان قرار نگرفت.
محمدحسن محبعلی نیز اضافه کرد: در یکی از پروژههای معماری داخلی در طبیعت در کنار زندهیاد میرفندرسکی کار و به تاکید ایشان شروع به مطالعهی تاریخ کردم و از همانجا به حوزهی میراث فرهنگی علاقهمند شدم.
او سپس با مقایسهی معماری قدیم و معاصر ایران گفت: در گذشته معماری با شعور، درک و بیان بود و رابطهی انسان با فضا در آن مشخص شده بود. این معماری متعهد به زمان و انسان بود و خواستههای انسان را در فضا جواب میداد به همین دلیل نیز تناسب و زیبایی در آن مورد توجه بود. از سوی دیگر معماری در گذشته با اقلیم، طبیعت و منظر ارتباط مستقیم داشت و از اینرو تمام ضوابط و معماری در گذشته قابل بررسی و نقد است، زیرا آنها براساس نظم طبیعت کار میکردند و با شناسایی اقلیم و مصالح بومی به این نظام وصل بودند. معماران قدیم با طبیعت لج نمیکردند، در حالی که امروزه در معماری معاصر ما همهچیز بر ضد نظام طبیعت حرکت میکند و فضاها، منظرهها، دیدها و غیره از بین میرود. در واقع ما وقتی زشت فکر کنیم زشت هم میسازیم و این نتایج معماری معاصر ایران است.
محبعلی تاکید کرد: این مباحث امروز باید در دانشکدهها بررسی شود، زیرا تا به درستی سند معماری قدیم را مطالعه نکنیم به جایی نخواهیم رسید. در واقع دانشجویان ما مادامی که تاریخ معماری و شهرسازی را ندانند و آن را شناسایی نکنند، نمیتوانند دست به اقداماتی جدی در این عرصه بزنند. در حالی که ما به عنوان معمار به آیندگان تعهد داریم.
مهندس کامران صفامنش نیز در ادامهی این بحث گفت: زندهیاد میرفندرسکی حق بزرگی بر گردن نقد معماری ایران دارد، زیرا حضور ایشان در دانشگاه تهران همزمان با پا گرفتن یک سنت جدید در این مجموعه بود.
او یادآور شد: میرفندرسکی اولین کسی است که بحث معماری را از زوایای غیرمعمارانه بررسی کرد و برای اولینبار در دانشگاه تهران از رابطهی معماری و سینما سخن گفت و بعدتر معماری را از نظر هنرهای تجسمی نگاه کرد. در حالی که همانزمان دانشجویان سال بالایی ما اندیشهی مناسبی نسبت به این برخورد و تفکرات نداشتند و سنت موجود این نقد را نمیپذیرفتند.
صفامنش تصریح کرد: ما در کلاسهای میرفندرسکی یاد گرفتیم که با موسیقی، شکل و خط بکشیم و اجازه داشتیم با دوربین عکاسی حرکت کنیم و ترکیبهای معماری را در قاب دوربین ثبت نماییم. میرفندرسکی اولین کسی بود که مباحث جدیدی را در کلاس خود مطرح کرد و در این حوزه بهشدت به مباحث فلسفی تاکید داشت.او توانسته بود در آن زمان در دانشکدهای که فضا و پذیرش نقد را نداشت، احترامی ویژه برای خود کسب کند. در واقع آگاهی و اخلاق از جمله چیزهایی بود که میرفندرسکی برای ما به یادگار گذاشت. درحالی که امروزه در جامعهی حرفهای ما بهشدت اخلاقگرایی بیرونق شده است.
به گزارش ایسنا، مهندس کشاورزی نیز در بخش دیگری از این نشست عنوان کرد: در آن سالها تغییرات شدیدی در دانشکده اتفاق افتاد و این تغییرات چیزهای خوبی همراه خود داشت. آن زمان ما در کلاسهای میرفندرسکی متوجه شدیم که معماری ارتباطی دقیق با «حس» دارد و هرگاه آدمی بتواند حسهایش را درک و لمس کند این رفتوآمد حسها منجر به معماری درست میشود.
او نیز با مقایسهی معماری جدید و معاصر ایران گفت: با نگاه به معماری قدیم متوجه میشویم که همهچیز در عین اینکه یک شکل بودند، اما شخصیت خاص خود را داشتند. در حالی که آنچه امروز به شدت ما را آزار میدهد نوعی ساختارشکنی است که برخلاف این حسها جریان دارد.
کشاورزی متذکر شد: امروزه این ضدیت تاثیر منفی بر ما دارد و کاری نمیکند که از فضای پیرامونمان لذت ببریم. در واقع معماری امروز قوای دافعه دارد زیرا ما برعکس طبیعت و حسهایمان حرکت میکنیم. در حالی که در معماری قدیم قوای جاذبه حاکم بود .
اصغر صاحبسمیع نیز اضافه کرد: میرفندرسکی در زمان خود همچون چشمهای بود که برای استفاده از او باید به سرچشمه میرسیدیم. اما متاسفانه زمانی ایشان در دانشکده ماندند که پایی برای همراهیاش نبود و همین نداشتن همراه و کمک باعث شد تا بعدها دوام نیاورد و از مدیریت استعفا دهد. هرچند که او آنقدر متواضع بود که بعدها مسوولیت گروه معماری را برعهده گرفت اما همان زمان هم اطرافیان تابع تحمل ایشان را نداشتند و آنطور که میخواست نتوانست ایدههایش را پیاده کند.
او سپس با انتقاد به یکی از اقدامات میرفندرسکی در آن زمان گفت: با وجود اینکه ایشان مقولهی نقد در معماری را طرح کرد، اما همانزمان سازمان آموزشی معماری که متشکل از شورای قضاوت بود را برداشت و در شرایطی که میخواست فضای گفتمان معماری را ارتقا دهد عملا اتفاقی نیفتاد.
صاحبسمیع تصریح کرد: متاسفم که امروزه حرفه و آموزش ما تهی از مبانی است و هیچ ساماندهی ندارد. امروزه شور و شوقی در میان دانشجویان نیست چون نقد و مبانی آن وجود ندارد و امیدوارم این نشست زمینهای شود تا ما صحبتهای زندهیاد میرفندرسکی را مکتوب کنیم و به عمل درآوریم.
هما ایرانیبهبهانی نیز در بخش دیگری از این نشست گفت: با دکتر میرفندرسکی یک اتفاق بنیادی در دانشگاه تهران شکل گرفت. این درحالی است که معماری گذشتهی ما تنها یک بعد فیزیکی نداشت بلکه آمیخته با فرهنگ، فلسفه و ادبیات بود و به همین دلیل نقد آن قابل تفسیر بود. اما در معماری معاصر ما نمیدانیم که از کدام دوره و از چهچیز باید سخن بگوییم.
او ادامه داد: اگر به معماری امروز نگاه کنیم میتوان آن را فقط یک مد نامید که از جای دیگری میآید و ریشههایش نیز در همان جاست لذا نقدکردن این معماری خیلی سخت است.
جلیل اولیاء نیز اضافه کرد: معضلی که امروزه در معماری احساس میشود مربوط به معماری کنونی و نه معماری معاصر است که متاسفانه در بحرانیترین وضعیت خود قرار دارد و یک بخش آن مربوط به عدم ارائهی مبانی معماری در کلاسهای درس و به روز نبودن آنها میشود. از سوی دیگر بررسی جوامع و فرهنگ امروزه کمتر در آثار دانشجویان دیده میشود و جامعهی دانشجویی متاثر از فضای بیرونی است. پس چه بهتر که ما در شروع حرکت خود ابتدا جامعه را نقد کنیم و بعد به نقد معماری بنشینیم زیرا امروزه هویت خاصی در معماری ایرانی دیده نمیشود، چون این هویت در جامعهی حقیقی وجود ندارد.
مهندس سپیده شفاهی نیز اضافه کرد: متاسفم که ما آنچه را که از میرفندرسکی میشناسیم به درستی در جامعهی امروز ندیدهایم. در واقع ما بیشتر دربارهی مرجع صحبت میکنیم تا مبانی، زیرا مبانی با تاریخ تغییر میکند. اما میتوانیم دربارهی گذشته به عنوان یک مرجع سخن بگوییم.
او گفت: آنچه امروزه دیده میشود بهدلیل نازلبودن عدم شناخت از نیاز و سلیقه حاصل شده است. به همین دلیل نیز در معماری امروز نوعی سردرگمی دیده میشود و آنچه به عنوان نیاز در معماری تعریف میشود در معماری کنونی به هیچ وجه دیده نمیشود.
شفاهی تاکید کرد: امروز یک سردرگمی در شناخت این نیاز وجود دارد و ما نمیدانیم چه میخواهیم و چرا این اتفاقها حاصل شده است. زیرا ما نیاز و الگوی خود را نمیشناسیم و سلیقهی تعریف شدهای در بیان آن نداریم به همین دلیل هم در نقد معماری امروز باید دست به یک نقد اجتماعی بزنیم که بازتاب گمشدن انسانهاست.
مهندس یزدانهوشور نیز اضافه کرد: تلفیق حجم معماری با طبیعت و آنچه که در گذشته وجود داشت از جمله مواردی است که میرفندرسکی در کلاسهایش از آن سخن میگفت و ما امروز تازه میفهمیم که این صحبتها یعنی چه.
او با اشاره به اندیشههای میرفندرسکی عنوان کرد: او به ما یاد داد که معماری فقط روی زمین نیست بلکه در فضا،آب و غیره وجود دارد و در حقیقت این معماری در مغز ما شکل میگیرد.
او در پایان گفت: این سوال مطرح است که ما قرار است چهچیز را نقد کنیم که حال بخواهیم دنبال مبانی آن برویم؟ این ساختمان و معماری معاصر و امروزی شاخصههایی پیدا کرده است که اساسا قابل نقد نیست. زیرا معماری امروز بر روی یک خط زیگزاکی حرکت میکند و متاثر از ایدههای کارفرمایی است که صلاحیت اظهارنظر در عرصهی معماری را ندارند. متاسفیم که معمار در عصر حاضر مظلوم واقع شده است و دانشکدههای ما نیز سیستم قابل نقدی ندارد و اگر بخواهیم مبانی نقد را پیدا کنیم ابتدا باید اجتماع را نقد کنیم تا به مرور بتوانیم جایگاه مبانی برنقد معماری را نیز پیدا نماییم.