مطالب معماری Architecture Topics

مطالب معماری Architecture Topics

نوشته هایی بر اساس نفسهای یک معمار --- استفاده از مطالب تنها با ذکر نام وبلاگ مجاز می باشد
مطالب معماری Architecture Topics

مطالب معماری Architecture Topics

نوشته هایی بر اساس نفسهای یک معمار --- استفاده از مطالب تنها با ذکر نام وبلاگ مجاز می باشد

نشست هم اندیشی منظر و معنا





نشست هم اندیشی منظر و معنا

  • مهندس سید علیرضا قهاری :

    جلسه امروز مصادف با روز تولد سهراب سپهری است . ما می دانیم که از سهراب سپهری با عنوان شاعر منظر نیز یاد شده است . در سالهای اخیر کمتر کسی از شاعران و اندیشمندان حوزه معاصر نگاهی اینگونه به طبیعت و منظر داشته باشد .جلسه را با بخشی از شعر سهراب سپهری آغاز می کنیم :

    به تماشا سوگند و به آغاز کلام
    و به پرواز کبوتران از ذهن
    واژه ای در قفس است
    حرفها مثل یک تکه چمن روشن بود
    من به آنان گفتم آفتابی لب درگاه شماست
    که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد
    و به آنان گفتم سنگ آرایش کوهستان نیست
    همچنان که فلز زیوری نیست به اندام کلنگ
    در کف دست زمین گوهر ناپیداییست
    که رسولان همه از تابش آن خیره شدند
    پی گوهر باش ...

    برای درک معنای منظر ، باید به گونه ای دیگر به جهان نگریست تا از اشتباهات زیست محیطی و زیبایی شناسی جلوگیری شود . منظر دستور زبان و استعاره های خاص خود را دارد و تحلیل از معانی متعدد منظر نشان دهنده شناخت یا عدم شناخت از این دستور زبان است ، چگونه منظر ایده آل یک نفر می تواند برای دیگری کابوس باشد و چگونه از دست دادن پیوند یک مکان و درک ما از آن مکان می تواند ما را به بیراهه ببرد . معانی منظر چه ذاتی ،چه ابداعی و چه مبهم از یک مکان و مجموعه نشات می گیرد و قواعد درک این معانی بر اساس مقیاس و زمان ، اصلاح و توافق ، نظم و شکل می پذیرد.
    آیا درخت سرو تنها یک درخت سرو است ؟ آیا سر در دانشگاه تهران یک سردر معمولی است ؟ آیا منظری از تهران ، شکل ظاهری یک منظر است یا در خود معنایی نهفته دارد . معنای این مناظر چیست ؟ آیا تعریف معینی از منظر شناسی می توان به دست داد . آیا منظر همان زبان محیط است ؟ منظر گویای چگونگی است یا گویای چگونه بودن است ؟ چه فرق می کند منظر را بشناسیم و درک کنیم یا از کنارش بگذریم . منظر محاط است یا محیط و ما درون آنیم یا بیرون آن ؟همیشه منظر معانی استعاره ای دارد ؟ نشانه های امید همه جا هست ، آیا می توانیم این نشانه ها را از محیط طبیعت بگیریم و در طرحهای معماری بکار بریم ؟
    انسانها پیش از آنکه کلماتی برای توصیف اعمال خود داشته باشند ، منظر را لمس کرده ، شنیده ، باور کرده ، چشیده ، و در آن زندگی کرده اند . منظر را می توان صحبت کرد ، نوشت ، خواند و به تصویر در آورد منظر به مفهوم یاد گرفتن و آموزش دادن آنست یعنی شناخت جهان ، ابراز عقیده و تحت تاثیر قرار دادن دیگران ، به منظر ماسوله ، میمنه ، اورامانات ، دوباره نگاه کنید ، به منظر سر در دانشگاه ، میدان آزادی ، تهران در شب ، تهران در روز به اطراف با دقت نگاه کنیم . منظرها با ما سخن می گویند از ما درک معنایشان را می طلبند . منظر همان وجود ماست ، ما در آن سکنی داریم منظر مردم و مکان را به هم پیوند می دهد .
    گاهی در آن تنش و تضاد پنهان است و گاه چنان ما را به درون می برد که انگار با آن یگانه ایم . با منظر می توانیم کنار بیاییم و دوستش داشته باشیم . اگر چه به ما تحمیل شده باشد و گاه منظری را که طبیعتا باید دوستش بداریم ، چنان می آراییم که تحملش آسان نیست . منظر هدفمند است و احساس و زیبایی شناسی را در زمان القاء می کند ، منظر پیوند پویای بین مکان و افرادی است که در آن سکونت دارند منظر گویاست و گفتمان بین محیط و موجود را برقرار می کند . انسانها تنها ایجاد کنندگان منظر نیستند ، طبیعت و پدیده های آن چون آتش و باد و باران و گیاهان همه و همه منظر سازند و محل سکونت به وجود می آورند یا از بین می برند .
    مردم منظر را با دست ، ابزار و ماشین و بوسیله قانون ، سیاستگذاریها و اقداماتی که صدها یا حتی هزاران کیلومتر دورتر صورت می گیرد ، شکل می دهند همه منظرها ، بوجود آورندگان متعدد دارند ، همه پدیده های طبیعت و فرهنگ هستند و در این میان تنها انسان است که منظر را می فهمد و هر چه درک او از منظر بیشتر می شود بهتر و بیشتر با آن ارتباط برقرار می کند . بعضی از معانی منظر توسط انسان ابداع شده اند . البته اهمیت آنها صرفا به ادراک و تصور انسان محدود نمی باشد ، اهمیت وجود دارد و باید کشف شود . منظر ها تا حد یک باغچه کوچک و تا حد کره زمین بزرگند . از دید یک شخص مجموعه ارگ بم یک منظر تاریخی و یک منظر برای تعریف زلزله و از دید مردم کشور مجموعه زیستگاههای طبیعی یا مصنوع همه منظرند ، هر عنصر منظر هم خود کل است و هم جزیی از یک کل بزرگتر ، یک نما از شهر نمی تواند وجود داشته باشد مگر اینکه خانه ها، خیابان ها و درخت ها وجود داشته باشند . بدون حس گذشته و آینده ، حال معنی ندارد و حرکت بدون سکوت قابل درک نیست ، منظر هم در بسترهای مختلف معانی مختلفی پیدا می کند . معنی آب در کویر با آب در دریا متفاوت است .

  • دکتر محمد منصور فلامکی :

    در حدود 40 سال پیش عده ای ، مهم ترین دانشکده ای را که در کشور داشتیم مجهز به رشته شهرسازی کردیم که به عنوان یک مقوله میان دانشی مطرح شد که شهرسازان ما بدانند که بدون شناخت رشته های دیگر از جمعیت شناسی تا زمین شناسی ، از بوم شناسی تا زیست شناسی از اقتصاد تا جامعه شناسی و غیره مطالبی هستند که شهرساز نمی تواند آنها را نشناسد و نمی تواند به جای این متخصصان نظر دهد باید بتواند با آنها ارتباط کلامی برقرار کند . این مکان در دانشگاه تهران به وجود آمده و بهترین اساتید این رشته را به عنوان شمع فروزانی در دانشگاه تهران روشن کردند . ولی این شمع روزی فروزشش را را از دست داد و ما دیگر دانش شهرسازی را نداریم و کارهایی می کنیم که نمی توان آنها را شهرسازی نامید .
    شهرسازی به عنوان یک دانش به دنیا آمد و رشد کرد و روی تمام مقوله های خود کار می کند . یکی از نگرانی ها این است که اگر ما از یاد بریم که هر کسی از کدام یک از رشته های دانشگاهها فارغ التحصیل می شود الزاما بار علمی با خود دارد آنوقت باید تکلیفمان را در زمینه اینکه منظر چه می آموزد و چگونه عمل می کند ، و تا چه حد عمقی به درون مسائل می پردازد مساله ای بسیار اساسی می شود .
    شاید نکته اصلی این است که منظر فرآورده ای است که مورد عنایت انسان قرار می گیرد و از راه چشم قرائت می شود . چشم چقدر می تواند به دو چیز که درون این منظر وجود دارند پی برد ؟ یکی واقعیتهایی که درون منظر هستند و دیگری حقیقتی است که درون منظر نهفته است . واقعیت و حقیقت با یکدیگر در تناقض قابل ملاحظه ای هستند شاید به یکی بتوانیم به راحتی برسیم ، ولی به دیگری معلوم نیست چگونه می رسیم . ولی اگر بتوانیم بین خودمان بگوییم که می شود به محتوای منظر از این دو دیدگاه برای رسیدن به واقعیت ها و تلاش برای رسیدن به حقیقت بنگریم آیا به این دو امر می رسیم ؟
    با توجه به اینکه ما می دانیم منظر توسط آدمیزاد فقط از راه چشم دیده می شود . حال فرض می کنیم که منظر را فقط از یک نقطه هم نگاه نمی کنیم . منظر را از نقاط متفاوتی نگاه می کنیم . در پیوستگی یک خط فقط به یک منظر یگانه نگاه می کنیم و یک بینش ظاهرا دینامیک را داریم .با داشتن یک مجموعه برداشتهای پویا از یک وضعیت یگانه ، از یک مجموعه ساخته شده در دل طبیعت قاعدتا ما می توانیم به منظر برسیم و از آن برداشتی داشته باشیم .
    این موضوع برای ایرانیان دست کم از هزار سال پیش به این سو ناشناخته نبوده و آدمها روی آن اقدام کار کرده اند و در زمینه آن ما دارای ادبیات بسیار غنی هستیم که بخشهایی از آن را می توانیم در مستنداتی که در اختیار داریم ، در کتابهایمان پیدا کنیم . منظر به عنوان چیزی که دیده می شود و می تواند برانگیزاننده باشد به ایرانیان از راه ادیبان ما انتقال داده شده است و برای آنها بخشی زنده است ، همراه با منظر همیشه واژه دیگری نیز به کار برده می شود به اسم مخبر و منظر که دارای وزن یگانه نیز هستند و به راحتی می توانند در شعر آیند و به دلیل داشتن وزن برابر کمک به تقارن در کلمات کنند و زیبایی تلفظ را هم در بر داشته باشند می آیند.ولی قضیه چیز دیگری است ، اینها در تقابل معنا با یکدیگر هستند ولی متضاد یکدیگر نیستند ، منظر از راه چشم و مخبر از راه سخن ، از راه برداشت معنوی گزارش شده به کس دیگر برای ما مطرح می شود .
    ما اگر هرچه را که می بینیم تفسیر و تجزیه و تحلیل علمی نکنیم معلوم نیست به چه چیزی دست یافته ایم . هر بار که بحث مخبر است سخن از این است که کسی به عنوان راوی و تجزیه و تحلیل کننده از منظری که دیده و فضایی که شناخته . تصویری را ارائه می دهد که این تصویر در عین حال که وابسته است به نگرش شخصی که گزارش می دهد ولی آن شخص به میزان بیداری و هوشیاری خودش متوجه این امر است که تمام چیزهایی که می توان دید و باید دید و به نظم باید دید را در آن منظر ببیند و صورت مساله ای را برای دیگری عنوان کند . صورت مساله ای که ما ایرانیها به دلیل هوشمند بودن خیلی کم به دنبال آن رفته ایم . ایرانیان هر بار که یک منظری را ببینند نسبتا سریع با محتوای آن آشنا می شوند و از آن برداشتی کلی می کنند که این برداشت معمولا درست است . ناتوانی زمانی رخ می کند که به همان کسی که بهترین برداشت را در مقیاس بزرگ از یک منظر منقول کرده است و حرف او نیز درست است از او دو روز یا دو سال دیگر بخواهیم که چیزی که دیده است و از آن برداشت درست کرده است را به ما بگوید ، به جز تکرار برداشت خودش هیچ کاری نمی تواند برای ما انجام دهد . زیرا برای شناخت از هوشمندی خود استفاده کرده است .
    ما شناخت خودمان را در انتقال برداشتی که داریم و می بریم و چیزی را که دیده ایم تجزیه و تحلیل می کنیم آنرا به نظم در می آوریم یعنی به زبانی که دیگران نیز بتوانند آنرا ببینند و بشناسند . وظیفه ما به عنوان گزارشگر می شود وظیفه کسی که کارش انتقال دو چیز از یک چیز ثانی است . منظری دیده می شود و زمانیکه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت، به دلیل ارزشها یا مفاهیمی که در آن نهفته است مورد توجه قرار می گیرد .
    امروزه کسی نیست که به صورت روزمره و خلاصه شده گزارش دهد . در واقع نگرانی ما اینست که ما تا چه اندازه هنوز دوست داریم که فاصله خودمان را از فضای علمی که متکی به تجزیه و تحلیل همه داده ها است حفظ کنیم و تا کی دوست داریم هنوز در دیدن هر چیزی که به آن عشق می ورزیم به گفتن کلیات و نظریه هایی که کلی هستند و بار تحلیلی و الزاما علمی ندارند متکی باشیم.
    بحث در زمینه منظر ، نگاه کردن به منظر و شک در این زمینه که ما الان در وضعیت علمی ای که قرار داریم درست است که با این حجم و با این اندازه عشق و عاطفه به سراغ منظر رویم ؟ منظر به عنوان موضوعی برای شناخت فقط از را تجزیه و تحلیل علمی می تواند شکل مقوله ای را بگیرد که ما می توانیم راجع به آن بحث کنیم . اما جای مفهوم در دل معنا کجاست ؟آیا معنا ابزاری برای مفهوم است ؟ آیا مفهوم چیزی است که از معنا به دست می آید ؟ معنا چیست ؟
    معنا یک جهان مدام در گردش در زمینه معانی است که در آن همه چیز حضور دارد زبانزدها، قطعات شعر به یاد ماندنی ، اندیشه ها ، اندیشه های به تعمق برده شده ، قطعه های غیر قابل تجزیه از ادبیات و از شعر و خیلی چیزهای دیگر وارد می شوند . و تمام آنها جهان معنا را برای ما تعریف می کند و مجموع پارامترهایی که گفته شد هیچ حساب و کتاب معینی ندارد هر وقت معانی مطرح می شوند ، مجموعه ای از این پارامترها در خود دارند که بر اساس اینکه ما آخرین روزنامه ای که خوانده ایم یا آخرین تصوری که دیده ایم چیست و یا کدام موسیقی را بیشتر پسندیده ایم ما را به آن برداشت از جهان معنایی که متعلق به خودمان است وادار می کند . به همین دلیل است که آدمیزاد همیشه آزادی خود را حفظ می کند و هیچ وقت قبول نمی کند که معنایی که به دست آورده است همیشه ماندگار است . منظر چیزی است که می بینیم و از جهان درون تهی است .

  • مهندس یزدان هوشور :

    از دید من منظر عبارت از چیزی است که به چشم ما می آید . در حقیقت نور و اشعه ای است که از اجسام به چشم ما می خورد می تواند محو شود و می تواند در مغز بنشیند ولی آیا فقط باید جسمی باشد تا منظر باشد و یا می تواند جسمی نباشد ؟ وقتی می گوییم جسمی نباشد در فیزیک آن هم جسم است . در فیزیک اشعه و آن نور نوعی فلسفه مادیت دارد ولی در ذهن ما نقشی در شبکیه ما نقش می بندد که قابل تجزیه و تحلیل است و این تجزیه و تحلیل امری مهم است . در حقیقت جسم یا چیزی که می بینیم طبیعتا مفاهیمی برای ما دارند که اگر بتوانیم آنها را درک کنیم می توانیم برای منظر مشابه سازی کنیم .
    وقتی که ما در چمنزاری به گردش می رویم لذتی که از آن چمنزار می بریم به چه دلیل است ؟ چرا این لذت را می بریم ؟ آیا از سبزی آن لذت می بریم ؟ آیا از زنده بودن آن لذت می بریم ؟ آیا از طبیعی یا دائمی بودن رشد آن لذت می بریم ؟ در آن چمنزار مفهومی نهفته است که اگر انسان بتواند آن مفهوم را پیدا کند به یک بینش و دانشی رسیده است و در مقابل آن ما به یک زمین فوتبال نگاه می کنیم زمین فوتبال چمن دارد آیا ما باز هم در آن چمن تمام آنها را می بینیم ؟ در آن چمن می بینیم ؟ آیا احساسی را که در دشتی مه رو داریم می توانیم در زمین فوتبال هم داشته باشیم؟ آیا زمین فوتبالی که با چمن مصنوعی با همان شکل و فرم ساخته اند در ما احساسی ایجاد می کند ؟
    بنابراین مفهومی که در آن زندگی نهفته است را باید پیدا کرد در اینجا بر می گردم به مطلبی که تمام اینها در آن به نوعی تجزیه و تحلیل می شوند و ما احساس می کنیم که باید از چیزی لذت بریم ، اما گاهی اوقات ذهن انسان ، انسان را گول می زند ما معماران باید مواظب این امر باشیم زیرا همان باعث ارائه طرحهای ناموفق می شود .
    ذهن را باید تربیت کرد که بتواند بسنجد تجزیه و تحلیل کند و تجربه پیدا کند که در مورد چیزی که در نگاه اول می بیند قضاوت نکند . باید بطن و مفاهیم را درک کرد. در بخش معماری نیز ما طراحی را ارائه می دهیم و مقداری شیفته کار خود می شویم ولی اگر آنرا بیشتر تجزیه و تحلیل کنیم و درون آن معنای خطی را که کشیده ایم درک کنیم می توانیم طرح بهتری را ارائه دهیم . چرا برخی از خانه ها دارای محیط آزار دهنده ای است ؟ آیا وجود صاحبخانه باعث آن است و یا وجود فضا ؟ وجود فضای نا مناسب بسیار مهم است. شما در معماری روستایی ما بناهای زیبایی را نمی بینید ولی وقتی به درون آن دقت می کنید به خیلی از مسائل در آن پی می برید . معنا بستگی به زمان و مکان دارد .

  • مهندس خوبچهر کشاورزی :

    ما در تمام اشعار و متون قدیمی خود منظر را می یابیم ولی چرا امروزه به اسامی افراد خارجی و نظریات آنها مراجعه می کنیم ، ما باید به مراجع خود رجوع کرده و اعتماد به نفس جوانان را تقویت کنیم . جوانان همیشه می توانند به این فکر کنند که اولین کسی هستید که می خواهید طراحی کنید ولی تمام دانشها را داشته و تکنولوژیها را می شناسید . ما نباید به دنبال اسامی برویم . ما باید خلاق باشیم . به نظر من یکسری چیزها مانند منظر که امری عام است بستگی به فرد و برداشت و دید او دارد و میلیاردها معنا می تواند از درون هر چیزی بیرون آید .

  • دکتر داریوش زمانی :

    به عنوان معمار من فکر می کنم که هر وقت از ما طرحی خواسته شده است ما مرزی نداشته ایم ، همانطور که خانم مهندس فرمودند قبل از اینکه طرح خودمان را دست نگرفته اید کتابها و مجلات معماری را جلوی خود قطار نکنید . خطهای خود را کشیده و به جلو بروید ، نیاز به زمان داریم از آن استفاده کنیم . به عنوان یک معمار من نمی توانم قبل از اینکه اجزای یک مساله را پیدا کنم راجع به آن فکر کنم . منظر را به چند عنوان تقسیم کرده ام :

    1. منظر فرهنگی که نتیجه فعالیت مشترک انسان و طبیعت است .
    2. نسبیت در معماری منظر.
    3. آیا منظر فرهنگی همیشه گویاست ؟
    4. آیا منظر همیشه معنای زیبا دارد ؟
    5. منظر دارای احساس بوده و غم و شادی را تداعی می کند .
    6. تفاوت دید در معنای منظر.
    7. نقش معمار در این مقوله چیست ؟

    منظر همیشه گویا نیست مگر اینکه نقل قول شود . منظر می تواند معنای زیبایی نداشته باشد . منظر می تواند دارای معانی بسیاری باشد . چرا منظر پیرو احساس و تداعی کننده غم و شادی است ؟ بحث دیگر من، منظر و معنای تفاوت دید است . به عنوان مثال دید اطراف از سطح دید بچه تمام آنچه که برای ما منظر است برای او معناست . برای مثال اگر کودکی را روی سنگلاخی قرار داده و به او بگویید ببین چه منظر قشنگی است ، او با دید خود ، شروع به سئوالات دیگر می کند او از قلوه سنگ تا لباس شما را زیر سئوال می برد . و اما نقش معمار در شراکت بین انسان و طبیعت چیست ؟ نقش او صداقت در مشاورت انسان در برابر طبیعت است .

  • مهندس بیژن طالعی :

    تا کجا می روم این دشت پر آواز خیال     تا کنم نیم نگاهی به تمنای وصال
    در این خط شعر ما هم منظور را داریم و معنا را داریم . من می خواهم به معنا بپردازم . جایگاه منظر و معنا را بیشتر در هنر می بینیم و این هنر را وقتی بیابیم از شعر که کلا منظر و معناست در آن برخی موارد دخالت می کند مانند بیت سهراب سپهری که خوانده شد . نوعا شعر معنا را در خود می بیند که وقتی سراغ هنرهای دیگر می رویم منظر به آن اضافه می شود . به عنوان مثال وقتی شعر خوانده می شود و موسیقی و تصاویر کنار آن می آید .و کم کم منظرهای مختلف در کنار معنایی که آن شعر دارد قرار می گیرند و مکمل یکدیگر می شوند و در این امر وقتی به جلو می رویم در نقاشی و مجسمه سازی سیری را می بینیم که کم کم این معنا ، خود را به منظر نزدیک می کند .
    بحث اول معماری منظر است ولی می توان معنا را نیز در معماری دید ولی معماری بستگی به افرادی دارد که معماری را می نگرند و موقعیتهای خاصی که معماری با این افراد دارد . به عنوان مثال وقتی مسجد و کلیسا را با هم مقایسه می کنیم متوجه می شویم . تقدسی را که ما در مسجد حس می کنیم فرد مسیحی احساس نمی کند و یا بر عکس . اینها بستگی به برداشتی دارد که ما از آن معماری می کنیم . به عنوان مثال با اینکه از تخت جمشید بیش از خرابه ای به جای نمانده است اما افراد بسیاری تحت تاثیر آن قرار گرفته اند و با دیدن معنا در آن اشکها ریخته اند .
    معنا در معماری بستگی به دید ناظر دارد و زیاد به منظر آن اهمیت داده نمی شود . منظر لازم نیست خیلی زیبا باشد می تواند جای بسیار ساده ای باشد ولی آن معنا را در انسان به وجود آورد . هر چیزی که انسان در آن دخالت می کند و مصنوع دست انسان است می تواند معنا داشته باشد ولی این معنا نسبی و موردی است . مثال ساده آن پرچم است ، وقتی پرچم وارد میادین ورزشی می شود و قهرمانی را به دنبال خود به ارمغان می آورد متوجه اثر گذاری بیشتر آن می شویم .

  • مهندس مریم فراهانی :

    امروزه در ادبیات شهرسازی و معماری دو بحث مطرح می شود اولی منظر محیطی و دومی منظر شهری است که خود آن نیز در دو مفهوم جای می گیرد یکی منظر عینی و دیگری منظر ذهنی است . منظر عینی همان چیزی است که ما می بینیم و منظر ذهنی همان معنایی است که ما به عنوان یک بیننده آنرا طی یک تجزیه و تحلیل در ذهنمان مجسم می کنیم . ما باید فکر کنیم که واقعا می خواهیم روی کدام راستا حرکت کنیم ؟ منظر طبیعی ، شهری و یا فرهنگی و ....؟ در فرآیند جهانی سازی مفهوم فرهنگ و تمام نمادها و نشانه های یک جامعه باید بتواند در آن چیزی که در ذهن و ایده می آید تبلور پیدا کند .


بازگشت به صفحه اخبار







نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد