"هنر اسلامی "
تالیف دیوید تالبوت رایس
ترجمه ماه ملک بهار
انتشارات علمی و فرهنگی
شمارگان 3000 نسخه
تعداد صفحه :303
تالبوت رایس خاورشناس و باستان شناس انگلیسی در این اثر با وسعت معلومات خود توانست مجموعه با ارزشی از آثار هنر اسلامی را گرد آورد. نویسنده سیر تاریخ هنر اسلامی را از نخستین سالهای ظهور اسلام تا اواخر دوره صفویه بررسی کرده است. تقسیم منطقه ای و زمانی آثار هنری اسلامی همراه با تصاویر زیبا بر ارزش علمی این کتاب افزوده است. |
این کتاب را می توانید از فروشگاه کتاب پرهام (خیابان انقلاب، خیابان 12 فروردین ) تهیه فرمایید.
اکولوژی و درک فرکتالی در معماری نوین، گفتگوی نیکوس سالینگاروس با ویکتور پادرون
۱. فرکتالها
NS : طی سالهای اخیر من برای یافتن قوانین اساسی در معماری و شهرسازی تفکرات تحلیلی دانشمندی را به کار میبردم. این دانشمند دوست من کریستوفر الکساندر نظریهپرداز برجسته است. در پی پیروی از او نتنایج تا آنجا پیش رفته است که نشان میدهد یک ساختمان یا شهر موضوعی است طبق همان قوانین سازمانیافته ارگانیسمهای زیستشناسی یا برنامههای پیچیدهٔ کامپیوتری. معماری جدید به قوانین علمی بیشتر وابسته است تا دیکتههای سبکگرایانه. با استفاده از این قوانین میتوانیم ساختمانهای جدیدی پدید آوریم که از احساسات شدیداً مثبت و ...
امروزه با استفاده از فضای دیجیتالی به خوبی میتوان تمام جزئیات تصور شده یک طرح را پیشاپیش به تصویر کشید. کاری که در گذشته تقریبا غیرممکن بود. فرم در فضای کامپیوتر ترسیم میشود. خلاقیت شکل میگیرد. بیمهابا مشکلی توسط دستی رقم میخورد در فضایی که نه چندان آشناست اما این فضا یار دیرین است. این همان فضای کامپیوتری و عرصهایی برای خلق نوآوریهاست. معماری به همراه فضای دیجیتال طرحها را تحتالشعاع قرار میدهند طرحهایی که اعجاز معماری دیجیتال را نمایانگر است. در این بین فرید قاسمی کارشناس ارشد طراحی معماری دیجیتالی به این سئوال، پاسخ میدهد که " آیا معماری، در حیطه شکلگیری خود تنها به تفکر معمار وابسته است یا ممکن است به ابزاری نیز وابسته باشد؟ "
به نظر من معماری عبارت است از ساخت یک فضا که بتواند به زندگی انسان هویت بخشد. هر چیزی که بتواند هویت را، با در نظرگیری خواسته شخص به بهترین وجه ارایه دهد، باید برای آن احترام قائل شد.
نتهای جاری شده در فضا تنها در صورتی شناخته میشوند که ابزار آنها وجود داشته باشد؛ پس یک آلت موسیقی پلی است بین احساس هنرمند و مجموعه نتهایی که هویتی را معرفی میکند. استفاده از ابزار نیز وقتی جایز است که پیشرفت و تکامل انسان را سبب شوند و با دید ضد ارزش نباید به آنها نگاه کرد زیرا ابزار پیشرفته خواه ناخواه در زندگی امروزی، نیاز به شمار میآیند. در این بین تکنولوژی مدرن در حوزه معماری که تولد آن سبکی آزاد و نامحدود است و شاید بیرحم مطرح میشود.
قاسمی معتقد است: «برای پیمودن مسیرهای بسیار طولانی در زمانی کوتاهتر باید از ابزار پیشرفتهای استفاده شود. اما در این بین سه نوع واکنش به وجود میآید. یا اینکه از استفاده ابزارهای مدرن امتناع میشود یا اینکه پس از استفاده از اینها به علت فقدان توانایی در کنترل ایده از مسیر اصلی منحرف میشود و یا اینکه به کارگیری این ابزار موضعگیری را نسبت به آن به وجود میآورد.»
در این میان بیشترین ضرر را معمارانی متحمل میشوند که کارفرما را نمیتوانستند نسبت به زیبایی یا موفقیت پروژهشان مجاب کنند و نیز کارفرمایانی که برای ساخت یک طرح، با ابهام و تردید گام برمیداشتند.
اما به اعتقاد این کارشناس معماری، امروزه با استفاده از فضای دیجیتالی به خوبی میتوان تمام جزئیات تصور شده یک طرح را پیشاپیش به تصویر کشید. کاری که در گذشته تقریبا غیرممکن بود.
وی می گوید: «امروزه دیگر برای استفاده از خطکش T، قلمهای راپید، میز نقشهکشی، ماکت و ابزارهای سادهدستی فرصت کوتاه است و نیز ارایه تصویری سه بعدی از یک طرح همانند بیمارستان، فروشگاه، هتل، برج و یا حتی یک بطری آب معدنی با استفاده از تکنیکهای دستی شاید تنها از جنبه فلسفی آن توجیهپذیر باشد زیرا کندی این کار در بطن تکاملپذیر و سرعتطلب عصر حاضر نمیگنجد. از سوی دیگر این ابزار به طرح اجازه میدهد که در طول عمرش آثار بیشتری بر جای گذارد.»
در دنیای هنر، تصویرگرایی در نگاه اولیه یک خیالپردازی معمولی تصور میشود. اما با ابزارهای دیجیتالی بسیاری از هنرمندان میتوانند با طی زمانی کمتر از ۲۰ _ ۱۰ سال خود را در میان دنیاهای آینده مشاهده کنند.
قاسمی تاثیر معماری و طراحی دیجیتالی را حتی در تهیه فیلمهای گوناگون بسیار موثر میداند چنانچه می گوید :در یک مجله فیلم از جرج لوکاس پرسیده بودند: «کدامیک از فاکتورهای فیلم باعث رسیدن به یک دنیای علمی _ تخیلی شد که تو آن را جنگ ستارگان نامیدی؟ او در جواب گفت: «فضای تخیلی، تنها از راه ساخت خانههای زمان آینده امکانپذیر شد.
قاسمی میافزاید: «عدهای فکر میکنند که از ابزار جدید نباید در روند طراحی معماری استفاده کرد در حالی که در معماری دیجیتالی این ابزار است که برده بیچون و چرای ذهن انسان شده است. طراحان این نسل، دیگر نگران ارایه طرح خود نیستند، بلکه پس از کسب مهارتهای کلاسیک رشته معماری و همچنین مسلح شدن به فلسفههای مطرح شده در این رشته میتوانند در مدت زمانی معین به بیشترین و بالاترین سطح کیفی ارایه طرح دسترسی یابند.»
از دیدگاه این کارشناس حوزه معماری دیری نخواهد پایید که این مجموعه، با توجه به مهارتهای ویژه خود، مبدع سبک جدیدی در طراحی معماری میشوند و در ادامه باعث تولد دنیایی جدید، برگرفته از ذهنهای خلاق معماران میشوند. معمار مسلط به محیط دیجیتالی به راحتی میتواند در حیطه فیلم و سینما نیز در فضاهای علمی_ تخیلی حضوری روشن کسب کند.»
او معتقد است: «طراحی و پرداخت دیجیتالی در معماری برابر با بیباکی به همراه جسارت، ابداع و نوآوری با کامپیوتر و نرمافزارهای ویژه معماری است .»
منابع:
- زیبا شناختی در معماری/ مولف یورگ گروتر ؛ ترجمه جهانشاه پاکزاد ؛ عبدالرضا همایون . _ تهران ، دانشگاه شهید بهشتی ، مرکز چاپ و انتشارات ،1383
-فلسفه و معماری / موسی دیباج ، حسین سلطانزاده ، _ تهران ، دفتر پژوهش های فرهنگی ، 1377
– سیری در مبانی نظری معماری / غلامحسین معماریان ،_ تهران : سروش دانش ، 1384
–مجله معماری و فرهنگ / شماره 25
– ریشه ها و گرایش های نظری معماری / تالیف محمد منصور فلامکی ،- تهران :فضا ،1381
- معماری ایران (دوره اسلامی) ؛ گردآورنده محمد یوسف کیانی ._ تهران ؛سمت ، 1379
چارچوبها و مقتضیات کارکردی چنان بر شکلگیری مدارس در طی سده اخیر تأثیر گذاشت که اگر چه فضاهاایی بیاد ماندنی را سبب گردید ولی از طرف دیگر در بیشتر موارد فضاهایی خطی و یکنواخت شکل گرفت که نه تنها اغلب فاقد هویت، روحیه و فرهنگ ایرانی بود، بلکه به نظر کارشناسان تعلیم و تربیت حتی از فضایی تلطیف شده، پویا و زنده برای جلب نظر کودکان و نوجوانان نیز برخوردار نبود و به این ترتیب در یک نگاه کلی و عمومی، بسیاری از مدارس فضایی یکنواخت، سرد و بیروح یافتند که محیط آنها امکان مناسبی برای تعاملات و کنشهای ذهنی و رفتاری دانشآموزان فراهم نمیآورد.
در حالی که فضاهای آموزشی نه تنها مکانی برای آموزش زبان، علوم و برخی از فنون به شمار میآیند، بلکه لازم است این امکان در آنها فراهم شود که کودکان، نوجوانان و جوانان ایرانی بتوانند از حضور در آن فضاها لذت ببرند و همزمان با آن الگوهای رفتاری و آداب فرهنگی را نیز فرا گیرند.
فضای معماری مدرسه افزون بر آن که میتواند برای دانشآموزان و خانوادههای آنان و کسانی که با آن سر و کار دارند، به عنوان یک الگو و بیانیهای بصری و هنری مطرح باشد، برای محیط مجاور آن، محله پیرامون آن و نیز کما بیش برای همسایگان و شهروندانی که آن را میبینند، میتواند نمونه و الگویی از نوعی فضای فرهنگی و پیشرو باشند. به عبارت دیگر، آموزش تنها در درون فضاهای ساخته شده و بسته مدارس نباید شکل گیرد، بلکه آموزش در سطحی عمومی و به لحاظ جنبههای فرهنگی و اجتماعی آن میتواند از طریق صورت و شکل معماری مدرسه در سطحی وسیع مورد نظر قرار گیرد. از این دیدگاه، باید به فضای معماری مدارس بیش از یک فضای کارکردی ساده نگریست، و لازم است آن را به نوعی شاخص فرهنگی برای جامعه در نظر گرفت و هویت فضایی و معماری آن، هم فینفسه و هم در کنار سایر فضاها، بناها و مجموعههای شهری از جنبهای متعالی برخوردار شود.
یکی از عوامل و پدیدههای مهمی که لازم است در شکلگیری فضای معماری مدارس مورد توجه قرار گیرد، فرهنگ و هویت ایرانی است. زیرا هویت فرهنگی و دینی معماری ایرانی که طی هزارهها و سدههای متوالی شکل گرفته است، علاوه بر آن که نوعی حس هویت و تعلق میتواند پدید آورد، در پویایی فرهنگ، هنر و جنبههای آیینی این سرزمین نیز نقش مهم و مؤثری میتواند ایفا نماید.
در عرصهها و حوزههای فرهنگی و به ویژه در زمینه عوامل فرهنگی تأثیرگذار بر فضای معماری مدارس، لازم است به احکام و آداب دین اسلام توجه کرد که به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم در شکل دادن به فضای معماری میتواند مؤثر باشد، چون دین اسلام در حوزه انسانسازی، احکام و آدابی دارد که برخی از آنها در شکل دادن به فضا میتواند مورد توجه و استفاده قرار گیرد. البته تأثیر دین، و آداب و احکام اسلامی در شکل دادن به فضا که طی قرون مختلف و طی زمانی بیش از هزار سال تجربه شده است، تنها به یک شکل و صورت واحد تجلی نمییابد، بلکه تأثیر عواملی چون محیط، اقلیم، خرده فرهنگها و سایر پدیدههای موثر در شکلگیری فضاهای معماری، موجب شده که طراح هنرمند برای دستیابی به اهداف فرهنگی و دینی، باید راهحلهای کما بیش متنوعی را بیازماید. و مهمتر از همه اینکه در هر زمان و دوره، لازم است که بتواند روح و فرهنگ زمان خود را در اثر هنری متجلی سازد.
نکته بسیار مهم این است که هر عصر روح و فرهنگ خاص خود را دارد که حاصل فرهنگ و سنتهای گذشته، اصول و احکام دینی و تبادلات فرهنگی آن زمان است و همانگونه که اعتقاد داریم اسلام دینی برای همه دورانهاست، فضای معماری نیز ضمن تأثیرپذیری از احکام دینی، باید روح زمان را در خود منعکس کند و به این ترتیب تقلید از گذشته همانند تقلید از دستآورد بیگانگان نه فقط کافی نیست، بلکه فاقد ارزشهای خلاقانه و هنری میباشد.
پیرو مسایل و مشکلاتی که در طراحی بسیاری از مدارس کشور پدیده آمده بود سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور افزون بر توجه به طراحی، ساخت و بازسازی و مرمت بسیاری از مدارس برای پاسخگویی به نیازهای کمی و روزمره؛ به موضوع کیفیت طراحی مدارس و به خصوص به موضوع توجه به فرهنگ معماری ایرانی در طراحی مدارس عنایت کرده و برای این منظور فعالیتهای متنوعی را آغاز کرده است که از آن جمله به برگزاری مسابقههای معماری در زمینه طراحی مدارس با هویت ایرانی و برگزاری نشستها و همایشهایی در این عرصه می توان اشاره کرد.
در متن اختتامیه همایش که در اسفند ماه سال گذشته در دانشگاه تهران با موضوع مدرسه ایرانی ـ معماری ایرانی برگزار شد به بعضی از نکاتی که در طراحی مدارس باید مورد تاکید قرار گیرد اشاره شده است که از آن جمله نکات زیر را میتوان برشمرد:
الف: به برنامهریزی آموزشی (روز و آینده)و کالبدی ساختمان توجه ویژهای مبذول شود.
ب: شرایط جغرافیایی محل احداث بنا و سازگاری با اقلیم و شرایط اجتماعی، هماهنگی با شهر و محله و سرانجام سازگاری با شرایط فرهنگی، آداب، دین، سنن و تمدن باید رعایت شود.
پ : توجه به صرفهجویی در مصرف انرژی و توسعه پایدار.
ت : توجه به تأمین مقاومت عناصر سازهای و غیره سازهای ساختمان.
ث : انتخاب و استفاده از مواد و مصالح ساختمانی مناسب.
ج : توجه به فناوریهای روز.
چ : رعایت الزامات و مقررات ملی ساختمان.
در همایشی که در اسفندماه سال جاری برگزار گردید برخی از سخنرانان علاوه بر اصول طراحی پیش گفته در سال گذشته، به نکاتی چند از جمله:
توجه به نشانههای فرهنگی و آیینی و توجه به برخی از نشانههای سازهای و کارکردی (که باید براساس تحقیقات و نظر کارشناسان ذیربط تهیه گردد) و توجه به نشانههای زیبایی شناسانه و نماد پردازانه که حاصل نقد معماری گذشته باشد تأکید داشتهاند.
حسین سلطان زاده
تا چند دهه پیش در بسیاری از زمینه های تخصصی از جمله در زمینه معماری نیروهای متخصص به اندازه مورد نیاز در کشور وجود نداشت و در برخی از رشته ها و بعضی از زمینه های تخصصی، ضرورتا نیروهای متخصص از کشورهای دیگر به ایران می آمدند، اما اینک کم و بیش از جهت تربیت نیروی انسانی نه تنها در بیشتر زمینه ها کمبودی وجود ندارد، بلکه در برخی از عرصه ها با مازاد نیروی انسانی متخصص نیز مواجه هستیم، چنانکه امکان صدور نیروی کار متخصص نیز پدید آمده است.
در شرایط موجود همزمان باید در چند زمینه تلاش شود. نخست لازم است برنامه ریزی مناسبی جهت اشتغال فارغ التحصیلان صورت پذیرد و نیازهای موجود و آتی جامعه به دقت بررسی شود و در هر زمینه متناسب با نیازها و امکانات به تربیت نیروی انسانی متخصص اقدام شود، زیرا فقدان کار مناسب برای فارغ التحصیلان علاوه بر بروز مشکلات و مسایل اجتماعی متعدد، موجب دلسردی دانشجویان نیز می شود و بسیاری از آنان با پشتکار و دلگرمی به تحصیل نخواهند پرداخت و در نتیجه کیفیت آموزش افت می کند. یکی از اقدامات لازم در شرایط موجود و پس از بررسی دقیق وضع موجود و آتی نیروهای متخصص، شناسایی عرصه های جدید علمی و تخصصی است که امکان تامین نیازهای جامعه به عالی ترین صورت ممکن در آن انجام شود.
نکته دیگری که از اهمیتی اساسی برخوردار است، کیفیت آموزش و تعلیم معماری است. با وجود آنکه اینک معماران گرانمایه ای در کشور حضور دارند و آثار ارزشمندی نیز خلق می شود و در مواردی در عرصه های بین المللی نیز خوشبختانه معماران ایرانی موفقیت هایی به دست آورده اند، اما شرایط کلی موجود هنوز به نحو مطلوب پاسخگوی نیازها، خواسته ها و انتظار های جامعه معماران و دانشجویان کشور نیست و چه در زمینه آموزش و چه در عرصه مسابقات و نیز در مورد نقد معماری ضرورت بازنگری برنامه ها وجود دارد.
شاید یکی از عوامل عدم تحرک کافی مربوط به روحیه محافظه کارانه جامعه حرفه ای است که نقش مهمی در پرهیز از نوآوری، ابداع و نقد خلاقانه معماری دارد. غلبه روابط بر ضوابط در برخی از موارد در زمینه ارایه و انجام طرح ها و اجرای مجموعه ها و بناها، و همچنین بافت سنتی حاکم بر روابط حرفه ای در عدم تحرک کافی فضای معماری کشور بی تأثیر نیست و با وجود اینکه در چند دهه اخیر همایش ها، مجموعه مقالات، گزارش ها و بررسی های فراوانی در زمینه آموزش معماری صورت گرفته، اما گویی فاصله میان اندیشه، گفتار و کردار ما چنان زیاد است که به سادگی امکان پدید آوردن تحولات اساسی در آموزش و حرفه معماری میسر نیست، به ویژه آنکه به نظر می رسد در شرایط موجود غالبا بسیاری از مراکز، سازمان ها یا نهاد های آموزشی، اداری یا اجرایی مربوط به معماری بطور نسبتا مستقل، برنامه ها و کارهای خود را انجام می دهند، بدون اینکه به صورتی مناسب، لازم بدانند که ضرورتی برای هماهنگی با دیگر مراکز و سازمان ها وجود دارد. برای نمونه می توان به چهار مرکز مهم آموزش معماری و شهرسازی دانشگاه تهران با بیش از 65سال سابقه، دانشگاه شهید بهشتی با چهار دهه، دانشگاه علم و صنعت با سه دهه و دانشگاه آزاد اسلامی با بیش از 15 سال سابقه اشاره کرد که تاکنون ارتباط، تبادل و همکاری مناسب و شایسته ای در زمینه های آموزشی و پژوهشی با یکدیگر نداشته اند و از تجربیات یکدیگر چندان استفاده نکرده اند. طبیعی است هنگامی که مراکز علمی در یک شهر با یکدیگر همکاری متقابل ندارند، نمی توان انتظار داشت که مراکز و سازمان های اداری -اجرایی با یکدیگر یا با دانشگاه ها همکاری های قابل توجه، سودمند و ارزنده ای داشته باشند.
ناهماهنگی مراکز آموزشی و نبود نوعی مرکز یا مراکز علمی معماری که از صلاحیت کافی و لازم برای توسعه معماری برخوردار باشند، موجب شده است که در مواردی برخی سازمان ها یا مراکز به خود اجازه دهند براساس معیارهایی که براساس نظر چند نفر تدوین کرده اند، معماران را طبقه بندی کنند.
انگیزه ها و عوامل اقتصادی نیز در مواردی بر پیچیدگی و دشواری موضوع افزوده است، زیرا از یک سو رقابت و کنش های اقتصادی میان معماران و مسایل ناشی از آن و از سوی دیگر ارتباط بین مردم و معماران را مشکل ساز کرده است.
به نظر نمی رسد در شرایط موجود راه حل کوتاه مدت و مناسبی وجود داشته باشد، زیرا توجه به ارتقای کیفی حرفه و دانش معماری نیازمند فضایی خاص است که به صورت آگاهانه از یک سو معماران، مدرسان معماری و برنامه ریزان آموزشی و از سوی دیگر مردم و جامعه استفاده کنندگان از فضاهای معماری و شهری نسبت به آن و ضرورت بازنگری در اهداف و برنامه های آموزشی و چگونگی روند طراحی و اجرای ساختمان ها احساس نیاز کنند و چنین فضایی مستلزم پدید آمدن نوعی روابط حرفه ای و اجتماعی تکامل یافته و تعالی خواه است، در حالی که اینک تنها به سبب مساله زلزله و خطرهای ناشی از آن نسبت به مستحکم سازی بناها و ضرورت رعایت اصول فنی حساسیت و آگاهی پدید آمده است، اما نسبت به جنبه های عمیق زیبایی شناسانه فضا هنوز محیط و جامعه، مناسب و مساعد نشده است، به ویژه آنکه جنبه های اقتصادی و در مواردی کمبود فضاهای مورد نیاز به گونه ای است که مجال چندانی برای مسوولان و مردم جهت اندیشیدن در باب چگونگی و ویژگی های کیفی فضای معماری باقی نمی گذارد.
در این شرایط چه بسا بتوان با پایه ریزی بنیان های نقد آکادمیک معماری، به تدریج زمینه مناسبی برای گفتمان درباره معماری معاصر ایران و ارزیابی آن فراهم آورد. زمینه و بستری که هر کس یا هر مرکز یا نهاد مرتبط با معماری ضمن بررسی و نقد دیگران، خود را نیز در معرض نقد و بررسی قرار دهد.
منبع : آرونا
نادر خلیلی معمار ایرانیتبار مقیم آمریکا درگذشت؛ پروفسور نادرخلیلی که تحصیلات اصلی خود را در ترکیه به انجام رساندهبود، ۳۵ سال پیش سفر را با یاماها ۱۲۵ خود در بیایانهای مرکز ایران آغاز کرد و در صحراهای کالیفرنیا به پایان برد. خلیلی سرشار از ابتکار برای خانه سازی در کره ماه نقشه کشید، کتاب «تنها دویدن» را نوشت و روش گلتافتن و ابرخشت را ابداع کرد و جوایز بسیاری چون جایزه آقاخان را از آن خود کرد و پنجم ماه مارس جاری سرآغاز سفر ابدیش بود.
دوران حضور خلیلی در ایران را (که چندان طولانی نبود) می توان دوران تجربه اندوزی او و آموختن از آموزه های معماری بومی ایران دانست؛ آنچه که موجبات تعهد همیشگی اش به عناصر اربعه (آب، باد، خاک، آتش) به عنوان اصول لایتغیر معماری مخصوص او بوده، و به دنیای معماری ارایه شده است. طبع لطیف خلیلی (به شهادت ترجمه و تفسیرهایش از اشعار حضرت مولانا) در تلفیق با نوع نگاه او به معماری، او را مبدع سنتی نو در «معماری خاک» کرده است که هر چند به ظاهر با تجلیات فن آورانه عصر حاضر سنخیت ندارد، ولی در معنا، ترجمان روزآمد جستاری است که او به عنوان راه حلی فرهنگی - ساختاری برای عرصه هایی خاص از ساخت و ساز ارایه می دهد.
خلیلی از سال ۱۹۸۲، مدیر برنامه پژوهشی معماری درSCI-Arc کالیفرنیا بوده و از سال ۱۹۸۶ مدیر و بنیان گذار بنیادGeltaftan و انستیتوی هنر و معماری خاک کالیفرنیا(Cal-Earth) بود.
عجیب اینکه در حالیکه جهان به تحسین خلیلی میپرداخت، مدیران مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن ایران، هرگز روش وی را به عنوان یک روش ابداعی نپذیرفتند!
دوستان عزیز به لینک زیر یه سری بزنید
http://memar-bashi.persiangig.ir/memarbashi/ziafat.htm
---------------------------------------------------------------------------------------------
*لینکهای ضیافت چهارم*به میزبانی وبلاگ ایرانشهر
موضوع : خیابان
نام ، نام نویسنده وبلاگ و موضوع مربوطه :
1. وبلاگ اخبار معماری- سیاوش کرباسی ( فرش سیاه و سفید )
2. وبلاگ نقد شهر- هومن فروغمند اعرابی ( تبیین لزوم تدوین پایگاه نظری برای تحلیل خیابان در ایران )
3. وبلاگ معمارانه-علیرضا خوارزمی نژاد ( کمی از خیابان ... )
4. وبلاگ S a m e O l d F e a r s - علی رضا تغابنی ( پابِرنده در خفنات خیابان )
5. وبلاگ My green box -محمد خبازی ( خیابان و پایداری اجتماعی )
6. وبلاگ اثر-کورش رفیعی ( خیابان ، عنصری بیگانه در شهرهای ما )
7. وبلاگ red balloon & running man-سینا مصداقی ( خیابان و روح مکان )
8. وبلاگ شارستان -سعید ابراهیم آبادی ( خیابان )
9. وبلاگ بختیار لطفی ( خیابان (1) - فرمان سوم! )
10. وبلاگ گسترش معماری-امیررضا محمودزاده ( استاندارد RAST-Q و عرض مقطع خیابانها )
11. وبلاگ طرح سوم-محمد رضا شیرازی ( پرسه گویی هایی از خیابان )
12. وبلاگ کیفیت بی نام- مجید بدر ( بیماری بولوار )
13. وبلاگ معماری را بیاموزیم-نینا شاهرخی ( ضیافت 4 و نوشته من: خیابان )
14. وبلاگ کتام- سارا ثابت ( خیابان )
15. وبلاگ نیمسایه- پوریا پارسا ( جایی یرای عبور، جایی برای همه )
16. وبلاگ گالری معمار- زهرا غیور ( طراحی منظر خیابان )
17. وبلاگ ایرانشهر-مرتضی میرغلامی ( در راستای تدوین پایگاه نظری خیابان ایرانی )
18. مطلب هومن (وبلاگ نقد شهر) بر نوشته مرتضی خیابان همینجاست! (به دنبال یک امکان)
19. وبلاگ معماری و منظر-آزاده شاهچراغی ( خیابان ها دروغ نمی گویند! )
20. وبلاگ مطالب معماری- محمد منفرد ( انسان برتر است یا ماشین؟ )
21. وبلاگ مهرو -حمید مهرو - سیما لطفی ( فضایی شهری به نام خیابان... )
22. وبلاگ مهرو -حمید مهرو - سیما لطفی ( چشم اندازی گذرا از قاب کوچک پنجره به خیابان... )
23. وبلاگ مهرو -حمید مهرو - سیما لطفی (درختا بودند..... )
24. وبلاگ دفتر معماران شمال و جنوب- ایمان رئیسی ( اینجا آزادی مر...ه است ! )
26. وبلاگ اثر-کورش رفیعی (خیابان و معماری به لحاظ کالبدی )
27. وبلاگ فضای رویداد-آرش پوراسماعیل- اولدوز فضلعلی (پایداری ابدی مفهوم خیابان )
جمع بندی نظرات دوستان معمار توسط آقای نصیر زرین پناه قبل از طرح موضوع ضبافت پنجم
1) پیشنهاد علیرضا تغابنی مبنی بر انتشار ضیافتها در قالب یک مجلهی اینترنتی حرفهای، با مدیریت مطالب مورد تأیید اکثریت قرار نگرفت. اصولاً مجله و ضیافت دو پدیدهی متفاوت هستند که ترکیب این دو با هم در ساختاری واحد، ما را به نتیجهی مطلوبی نخواهد رساند. بنابراین عملکرد میزبان، کماکان عامل تعیینکننده در پیشبرد هر ضیافت خواهد بود.
2) سر و سامان دادن به ضیافتها و «بازانتشار» مطالب بصورت لینک در پایگاهی جداگانه تنها بعد از اتمام برگزاری ضیافت در سایت شخص میزبان، پیشنهاد جایگزینی است که مورد تأیید اکثریت قرار گرفته و میتواند به جمعآوری آرشیوی از مطالب دریافتی منتهی شود. برای عملی شدن این پیشنهاد به مشاوری برای راهاندازی و انجام امور فنی نیاز داریم. آقای منفرد از کسانی بوده که برای راهاندازی پایگاه مخصوص ضیافتها اعلام آمادگی کرده است. اگر ایشان میتوانند در محیطی ساده، کلیهی لینکهای مطالب ارائهشده را به تفکیک هر ضیافت به پایگاه جدید منتقل کنند، میتوانیم از ایشان طلب یاری کنیم یا حداقل برای ضیافت جدید از ایشان خواهش کنیم که این کار را بصورت آزمایشی انجام دهند. (موافقت عمومی شرط لازم برای انجام چنین کاری است).
پیشنهاد تکمیلی: میزبانان پس از پایان هر ضیافت، یک فایل پیدیاف کم حجم – که قابل دانلود و قابل چاپ برای عموم باشد – از متن کلیهی مطالب لینکشده تهیه نمایند تا در صورت از دست رفتن لینک در طی زمان، امکان دسترسی به آنها در قالب این فایل مهیا باشد. پسندیده است که چهار میزبان گذشته هم کار مشابهی را انجام داده و آن را در جایی از صفحهشان در دسترس عموم قرار دهند.
3) ارائهی جمعبندی کلی در پایان هر ضیافت توسط میزبان، امری است که تاکنون کمتر به آن توجه شده است.
4) خشایار کاشانیجو از انتشار نوشتهها در قالب کتاب و همینطور امکان امتیازدهی به مطالب نویسندگان مختلف سخن گفته است. بهنظرم این پیشنهاد فعلاً بلندپروازانه است.
5) فکر میکنم که توافق نظر بر روی توالی دو ماههی برگزاری ضیافتها قبلاً صورت گرفته است.
6) مجتبی محمدظاهری پیشنهاد تشکیل فوروم را داده. فکر میکنم خودش باید آستینها را بالا بزند. فوروم و ضیافتهای معمارانه جایگزین هم نیستند. هر کدام کارایی و عملکرد خاص خود را دارند.
7) انتقاداتی هم که به روند برگزاری ضیافتها وارد شده، بویِژه انتقاداتی که در نوشتههای سهیل کارآگاه منعکس شدهاند در بسیاری موارد بهجا هستند ولی همانطور که گفتم گریزی از آنها نیست و باید این موارد را به حساب ویِژگیهای ذاتی یک کار گروهی اینچنینی گذاشت و به آینده هم امیدوار بود. از او برای نگاه کمالجویانهاش در نقد ضیافتهای معمارانه ممنونم.
محمد منصور فلامکی :
آن روزهایی که نخستین سمپوزیوم شهر سالم در ایران برگزار شد آذر ماه 1370 هنوز نمی دانستیم که تا چه اندازه آدمیان پی جوی سخنی دیگر در باب شهر خواهند بود و تا کجا در راه جهانی دیدن شهر گام بر خواهند داشت. در آن روزها نیز می شد، بر مبنای تعریفی که به ویژه ما ایرانیان برای شهر می شناختیم، این پرسش را به میان آورد که از چگونه شهری سخن در میان است: از آنچه زیر عنوان شهر جدید در کشورمان می ساختیم و هنوز می سازیم یا شهر به معنای گسترده اش، جایی که به هرگونه تحرکی که در پهنه اش می توانیم دست یابیم؟
به کدام شهر باید پرداخت، شهری که بسته می خواهیمش و در محدوده اش سالم سازی می کنیم یا شهری که به روی همگان گشوده اش می داریم و آنگاه به سالم سازی اش می پردازیم؟
دانسته ایم که در پهنه شهرها، تمامی پدیده ها، عامل ها و رویدادهایی که چه به شکلی مستقیم و چه غیرمستقیم با زندگی آدمی مرتبطند حضور فعال پیدا می کنند و شهر، به نیروی آنها، فراگیرترین شکل زندگی یکجانشینی و سازمان یافتگی آدمی را به دست می دهد؛ سازمان یافتن و همسو و همدل شدن چه برای به نیکی زیستن، چه برای بهره وری متعارف از موهبت ها و چه به قصد سودجویی هایی که، براساس معیارهای اخلاقی و فرهنگی و مدنی آدمیان، نابخرد شمرده می شوند و دون شان آدمی.
شهرسازی، به مثابه یک دانش تجربی، درست کاری و سالم سازی فضایی را که از به میدان آمدن پدیده ها و عامل ها و رویدادهای مرتبط با شهر به وجود می آید، هدف اصلی خود می داند. درست کاری در برگزیدن مکان و موقع و اندازه عامل های اثر گذار بر زندگی شهروندان و سالم سازی فضایی که از تکاثر یا فشردکی سنجیده نشده پی آورد عالم ها و پدیده ها و رویدادهایی که گفتیم به وجود می آید؛ فضایی که به دلیل تحرک اجتماعی شهروندان به معنای علمی این اصطلاح با نظم و با مدیریت برنامه ریزی شده شهر مغایرت پیدا می کند.
دانش شهرسازی برای تامین درست کاری و سالم سازی شهرها، به ویژه در دوران پس از انقلاب صنعتی دوم، بر دانش هایی متفاوت اما در واقع مکمل یکدیگر متکی می شود، این دانش ها را بی جا نیست نام ببریم تا مگر بتوانیم به موضوع شهر سالم ساختن به روزها و سال هایی که پیش روی داریم وقوف بیشتر پیدا کنیم.
در یک سوی دانش شهرسازی رشته های اقتصاد و اقتصاد شهری، جمعیت شناسی، حقوق شهروندی و ابزارهای قانون آن، جامعه شناسی شهری، مردم شناسی فرهنگی، ارتباطات اجتماعی، معماری و شهرسازی قرار می گیرند و در سوی دیگر، دانش های جغرافیا و اقلیم شناسی، بوم شناسی، زیست شناسی و بهداشت سکونتی شهری، آمد و شدها یا ترافیک و زمین شناسی و مانند اینها. تفاوت این دوگونه رشته های علمی را بی جا نیست یادآور شویم، اولی ها، هم مستقیم و هم غیرمستقیم بر شالوده ساختاری شهر اثرگذاری دارند و دومی ها، ضمن متکی بودن بر قدر علمی و توان معینی که در گستره خاص خود دارند، اثرگذاری هایی ثانوی بر حیات شهر دارند، در عین اینکه از عامل ها و پدیده ها و رویداد هایی که در نهاد گروه اولند پیروی می کنند. چگونگی های اکوبیولوژیک هر شهری ، به هر میزانی که مقدس دانسته شوند و برای تضمین استمرار زندگی شهر و شهروندان حیاتی به شمار آیند و زیر پوشش حفاظتی و صیانتی قرار گیرند، نمی توانند به دست کارگزاران اقتصادی شهر و سرزمین آن که هم تحرک اجتماعی و رشد و توسعه کاربردی، کالبدی شهر و هم حرکت های درون کوچی و برون کوچی شهروندان را و نیز میزان مصرف مواد سوختی و تولید و مصرف انرژی را زیر پوشش می برند، به مثابه سدهایی که نمی توان از آنها عبور نکرد، شناخته شده اند. از این روی است که بحران شهرها را فرا می گیرد و عدم تعادل را در مدیریت فضای زیستی آدمیان، به مقیاسی گسترده، مطرح می کند.
شهر سالم را چگونه تعریف کنیم، بیآن که عنایت کنیم به اینکه شهر موجودیتی است ذاتا سرزمینی که به تناسب تحرک اجتماعی خاصی که در آن تحقق پیدا می کند، تا آن اندازه گسترده می شود که مرز نمی شناسد، آلودگی های محیطی مرز نمی شناسند، بزهکاری اجتماعی پای بند به محدوده های جغرافیایی نیست، بهداشت محیط تنها در شرایط متعارف و محدود درون مرزهای شهری برای مدتی کوتاه پایدار می ماند و این به روزهایی که پیش روی داریم، هر لحظه بیشتر از ما می خواهد که به جامعیت شهر و در چارچوب تمامی عامل ها و پدیده ها و رویدادهای تعیین کننده مدیریت فضای شهری بنگریم.